سوریه کشوری است که اکثر مشکلات سیاسی و اجتماعی کنونی اش ریشه در تاریخ دارد و این مسأله به سبب موقعیت خاص جغرافیایی آن بوده است. این کشور پیوسته محل برخورد اقوام و نژادها و عقاید و فرهنگ های مختلف بوده است. موجودیت برخی دولت های خاورمیانه و شمال آفریقا محصول استعمار نه معلول نیاز مردمی که در آن به سر می برند. مرزهای این کشور را قدرت های استعماری بعد از جنگ جهانی اول و بدون توجه به روابط، جغرافیایی، فرهنگی، تاریخی و اقتصادی موجود در کل منطقه ترسیم کردند(دارایسدل و بلیک،۱۳۶۸: ۲۴۴). همچنین هویت سیاسی این کشورها هویتی ساختگی می باشد به این معنی که این هویت طبیعی نمی باشد و تحت فشار قوه قهریه و زور نظامی شکل گرفته است. در سطح داخلی سوریه، سه شکاف عمده مذهبی، سیاسی و اقتصادی در شکل دادن به سمت و سوی حوادث کشور مؤثر بوده است.
۳-۴-۱-۱- شکاف مذهبی- طایفه ای
ریشه اصلی بحران جمعیتی سوریه، به این واقعیت بر می گردد که این کشور از اقوام و طایفه های مختلف تشکیل شده است. ایجاد یک نظم جدید سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مستلزم حل و فصل این بحران درونی است. ناگفته پیداست که یک چنین ترکیبات جمعیتی انسانی ناهمگونی در زمینه های مختلف فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و مذهبی موجب بروز تنش ها و چالش های ناگزیر سیاسی و اجتماعی مختلفی را فراهم خواهد ساخت(آجرلو،۱۳۹۰: ۶۰). تبعیض قومی و فرقه گرایی مذهبی از بارزترین ویژگی های حکومت سوریه در دوران اسد به شمار می رود که زمینه های نارضایتی گسترده را در میان اقشار گسترده ای از جمله بخشی از کردها و بویژه بنیادگرایان سنی که علوی ها را نامسلمان می دانند ایجاد کرده و بستر عمیقی از منازعات فرقه ای را در این کشور به وجود آورده است.
ترکیب طایفه ای خاص سوریه به یک صف بندی و شکاف عمیق منجر شده که در یک سوی آن بخش هایی از اکثریت اهل سنت و در سوی دیگر آن بخش های عمده اقلیت ها (علویان، مسیحیان، دروزی ها) قرار دارند. اگر بخش هایی از اکثریت مذهبی اهل سنت برای پایان دادن به حاکمیت اقلیت علوی مبارزه می کنند، اقلیت علوی از تمامی امتیازات حاکمیتی و ابزار قدرت موجود برای حفظ خود بهره برداری کرده و تا حدودی توانسته سایر اقلیت ها و اکثریت اهل سنت را از ترس حاکمیت نیروهای مذهبی متعصب سنی، با خود همراه کند.
۳-۴-۱-۲- شکاف سیاسی
معارضان نظام حاکم خود از طیف وسیعی از نیروها تشکیل می شوند که دچار شکاف های درونی مختلف بوده و از ظهور به عنوان یک جبهه متحد باز مانده اند. اختلاف میان معارضان از طیف وسیعی از اختلاف، نظرها و دیدگاه های آنها ناشی می شود. به طور کلی، معارضان و مخالفان سوری را میتوان به سه دسته کلی اسلام گرایان، ملی گرایان و ناسیونالیست های عرب تقسیم کرد. اسلام گرایان به دو گروه اخوان المسلمین و سلفی، ناسیونالیست ها به دو گروه قومی و چپ گرا تقسیم می شوند. این طیف بندی را نیز می توان به دو گروه یعنی نیروهای سکولار(ملی گرایان و قومی گرایان) و اسلام گرایان تقسیم کرد.
۳-۴-۱-۳- شکاف اقتصادی
یکی از مهمترین مسائل موجود در دنیای امروز، عوامل اقتصادی است که در موفقیت یا عدم موفقیت و در کل بر بقا و ادامه حیات حکومت تاثیر قابل توجهی دارد. عوامل اقتصادی در تحولات سوریه نیز بی تاثیر نبوده است(آجرلو،۱۳۹۰: ۶۱). بخش عمده توده های مردمی شرکت کننده در اعتراضات سوریه حاشیه نشینان و اقشار طبقات فرودست اجتماعی کشور هستند که به لحاظ تاریخی جزئی از پایگاه مردمی حزب حاکم بعث محسوب می شوند. طبقات اجتماعی کارگری و کشاورزان در بیش از یک دهه اخیر از اعمال سیاست های تعدیل اقتصادی متضرر شده اند و انگیزه بیشتری برای برخورد با وضع موجود یافته اند. این در حالی است که بخش های مهمی از طبقه متوسط شهری و بورژوازی تجاری در اعتراضات جاری فعال نبوده و بی طرف یا گاه همراهی با نظام حاکم را در پیش گرفته اند. همین واقعیت نقش عمده ای از گسترش ناآرامی به دو شهر عمده (دمشق و حلب) جلوگیری کرده و بحران را در مناطق حاشیه ای کشور (مانند درعا و ادلب) و برخی از شهر های کوچک تر در مرکز کشور(حمص و حما)محدود نگه داشته و از تبدیل آن به قیام فراگیر کشوری، جلوگیری کرده است.
۳-۴-۲- سطح تحلیل فرا منطقه ای
علاوه بر سطح داخلی، قدرت های فرا منطقه ای نیز در سطح بین المللی سعی نموده اند تا روند تحولات منطقه ای را به گونه ای هدایت و مدیریت کنند که در آینده به نحو بهتری منافع آن ها را تأمین نماید. بدیهی است که تمام بازیگران سعی دارند در سایر تحولات حد اکثر منافع را بدست آورند. منافع ملی کشورها ایجاب می کند که بازیگران برای کسب منافع و اهداف تعریف شده خود در این تحولات نقش بازی کنند از طرف دیگر به دلیل منافع محور بودن رویکرد بازیگران، با استراتژی و منطق دوگانه ای برخورد می کنند به این معنی که نوع رفتار بازیگران بین المللی نسبت به تحولات منطقه و سوریه متفاوت باشد. در یک کشور از مردم و در کشوری دیگر از حکومت ها حمایت به عمل می آورند. در بحران سوریه دو دسته از قدرت های بزرگ جهانی با راهبردهای متفاوت و متعارض وجود دارند.
نخست، قدرت هایی که خواستار تغییر وضع موجود در سوریه می باشند. از جمله مهمترین این کشورها که در تحولات سوریه نقش بارزی را ایفا می کند آمریکا می باشد. آمریکا که از تحولات خاورمیانه غافلگیر شده است و ادامه این روند را در تضاد با منافع خود می بیند در تلاش است که با بازتعریف خود در منطقه، امور منطقه را مدیریت کند. آمریکا برای حفظ امنیت رژیم صهیونیستی، تضعیف مقاومت در منطقه را در دستور کار خود قرار داده است. برای این کار، سوریه را به عنوان محور اساسی مقاومت، مورد هجمه همه جانبه داخلی، منطقه ای و بین المللی قرار داده است.
سیاست آمریکا در منطقه خاورمیانه پس از انقلاب های عربی تاثیرگذاری بر معادلات قدرت در منطقه و پیگیری سیاست سنتی خود یعنی حفظ توازن قوا در منطقه برای تامین منافع و امنیت ملی خود بوده است. آمریکا در استراتژی خود در سیاست خارجی همواره به اصل توازن قوا به عنوان یک اصل مهم برای تامین منافع خود در منطقه از جمله تضمین جریان آزاد نفت و انرژی و حفظ امنیت اسرائیل نگاه کرده است. بنابراین یکی از عناصر اصلی استراتژی کلان آمریکا در منطقه خاورمیانه بعد از بروز انقلاب های عربی حفظ توازن قوا و به نوعی تسلط بر معادلات منطقه است(برزگر،۱۳۹۲ :۲۸۶). یکی دیگر از کشورهای تأثیر گذار در تحولات سوریه که هم راستا با سیاست آمریکا می باشد فرانسه است. از آغازین روزهای شروع اعتراضات در سوریه، فرانسه حساسیت زیادی نسبت به عکسالعمل دولت بشار اسد در خصوص ناآرامیها از خود نشان داد. دولت فرانسه با محکوم کردن شدید اقدامات نامتناسب دولت دمشق در برخورد با مردم، همچون قضیه لیبی تلاش بسیاری برای اعمال فشار حداکثری به دولت سوریه در شورای امنیت سازمان ملل صورت داد. سیاست فرانسه در قبال بحران سوریه، تغییر رژیم در دمشق است.
گروه دوم، قدرت های خواستار حفظ وضع سابق در سوریه که در برگیرنده روسیه و چین می باشند و در بحران سوریه در مقابل آمریکا و دولت های اروپایی ایستادگی کرده اند. بنابراین در حالی که کشورهای غربی و متحدین عرب آنها برای تشدید فشارها علیه سوریه و فراهم آوردن زمینه برای دخالت نظامی در سوریه تأکید می کنند؛ روسیه و چین بر مخالفت های خود با چنین تلاش های خصمانه ای تأکیدکرده اند.
سیاست و برداشت های روسیه نسبت به تحولات جهان عرب را باید ناشی از منافع و ارزشهای خاص روسیه در چارچوب رقابت کلان با آمریکا در ارتباط با موضوعاتی همچون گسترش نظم آمریکایی به منطقه خاورمیانه و همچنین بحث گسترش سپر دفاع موشکی آمریکا در اروپا و سپر دفاع موشکی ناتو در ترکیه مورد ارزیابی قرار داد(برزگر،۱۳۹۲ :۲۷۱). روسیه به خوبی از این مسأله آگاهی دارد که در صورت سرنگونی دولت بشار اسد با مداخله نظامی غربی ها، دیگر قادر به ادامه روابط قبلی با سوریه نبوده و علاوه بر زیان های اقتصادی، از منظر نظامی نیز دچار خسارات عظیمی با از دست دادن بازار تسلیحاتی سوریه و پایان حضور دریایی آن نیز در بندر طرطوس خواهد شد(عبدالباری،۲۰۱۲). روسیه و سوریه همکاری های نظامی گستردهای دارند و نیروی دریایی روسیه دارای یک پایگاه دریایی در بندر طرطوس است که تنها پایگاه نظامی روسیه خارج از محدوده شوروی سابق محسوب می شود.
[یکشنبه 1399-01-31] [ 06:49:00 ق.ظ ]
|