در محجه ی البیضا آمده: « قا ل ابو حامد و الا جماع منعقد من الامه وجوبها اذ معناه العلم بان الذنوب و المعاصی مهلکات و مبعد ات من ا لله و هذا داخل فی وجوب الایما ن.»
ابو حامد گفت:اجماع،از امت تشکیل میشود ( و دلالت میکند ) بر وجوب توبه، زیرا معنای توبه علم است به این که گناهان و معاصی باعث هلاکت و دوری انسان از خدا و این داخل وجود در ایمان است.
در رسائل فقیهه آمده: « و اما الاجماع، قداد عاه غیر واحد،کصاحب الذخیره المعاد، و شارح اصول الکافی، بل ادعی هو اجما ع الامه علیه »
مرحوم بجنوردی درباره ا جماع بر وجوب توبه میگوید:
« نحن لم نجد مخالفا فی اصل الوجوب.» ( ما مخالفتی را در وجوب توبه نمییابیم.)
اکثر فقها بر مسأله توبه ادعای اجماع کرده و آن را مورد پذیرش قرار داده اند. آیت ا لله موسوی بجنوردی در این باره مینویسد : شیخ ا نصاری از شارح اصول کا فی حکایت کرده که او بر وجوب توبه ادعای اجماع کرده و این طور عنوان کرده که مادر اصل وجوب توبه مخالفتی نیافتیم . بنابراین در اصل وجوب توبه مخالفتی در میا ن فقها دیده نمیشود لکن اختلاف در وجوب توبه تنها بر سر این است که آیا وجود آن ارشادی است یا مولوی. به این معنی که در صورت ار شادی بودن وجوب توبه ارشاد به حکم عقل است ودر صورت مولوی بودن ناظر بر ثواب وعقاب است.
لازم به یا دآوری است که این بحث دارای نتایج بسیار مهمیدر فقه است. اگر این اوامر را ارشادی بدانیم ترک توبه و تأخیر آن خود گناه مستقلی نیست ؛ از این رو تارک توبه از گناه کبیره، جد ا از آثار ونتایج خود گناه،مشکل دیگری ندارد وتارک توبه از گناه صغیره – بر پایه مبنای مشهور میان فقیها ن، که ارتکاب صغیره را مضر نمیدانند – مصداق فاسق نبوده واز عدالت نمیافتد.
اما اگر ا مر به توبه مولوی باشد، از آن که وجوب توبه فوری است، تأخیر آن گناه است وتوبه از آن، واجب وترک این توبه دوم گناه دیگری است و توبه از آن واجبی دیگر. به همین ترتیب، هر ترک توبه ای گناه است و توبه واجبی را در پی خواهد داشت. در شرح مقاصد در این باره چنین میگوید: « در وجوب توبه هیچ اختلافی نیست… و معتز یان به صراحت گفته اند وجوب توبه فوری است تا آنجا که اگر ساعتی آن را به تأخیر اندازد گناه دیگری مرتکب شده است و همین طور اگر این تأخیر ادامه یابد هر ساعتی گناه دیگری بر معاصی او افزوده میشود. حتی آنان یادآوری کرده اند که تأخیر توبه به مدت یک ساعت سبب دو گناه کبیره است: خود معصیت و ترک توبه از آن و تأخیر آن به مدت دو ساعت سبب چهار گناه کبیره است: خود معصیت و ترک توبه از آن و ترک توبه از هر یک از این دو و تأخیرآن به مدت سه ساعت موجب هشت گناه کبیره است… »[۱]
مرحوم بجنوردی نوشته است: « از آثار اینکه امر به توبه، امر شرعی مولوی باشد، این است که اگر کسی حتی یک گناه صغیره مرتکب شود واز آن توبه نکند فاسق میگردد ؛ زیرا ترک توبه سبب اصرار در گناه میشود و اصرار بر گناه اجماعاً از عوامل فسق است. به ویژه اگر در توبه مدت قابل ملاحظه ای تأخیر کند، اگر چه بگوییم که ترک توبه از گناه صغیره، خود گناهی است صغیره نه کبیره ؛ زیرا ترک توبه،در زمانی ( محدود ) موجب اصرار بر گناه صغیره است.( زیرا به فرض در این مدت توبه های متعددی بر وی واجب بوده و آنها را ترک کرده است ) و اصرار بر صغیره هم فسق است. اما اگر بگوییم امر به توبه، ارشادی محض
است، ترک توبه خود، گناهی مستقل نیست و ما در این جا جز یک گناه ( همان گناه صغیره ) بیشتر نداریم که البته به عدالت شخص زیان نمیرساند. »[۲]
بنابراین اگر امر به توبه مولوی باشد، ترک توبه از یک گناه – گرچه صغیره – در زمان معین، به گناهان زیاد، عقابهای فراوان و وجوب توبه های بسیاری منجر میگردد، واین لازمه ای است غیر قابل قبول.
از این رو گروه کثیری از فقیهان، امر به توبه در آیات و روایات را ارشادی دانسته اند. آیت ا لله حکیم – قدس سره – دراین باره چنین میگوید: « اگر وجوب توبه مولوی باشد لازم میآید ترک توبه گناه دیگری باشد که توبه از آن نیز واجب است. » پس ترک این توبه دومیگناه سومیاست واین همچنان ادامه پیدا میکند… از این روگناهان زیاد وعقابهای فراوان و وجوب توبه های بسیار و طولانی بر اثر ترک توبه در زمان معینی لازم میآید، و این قطعاً با کتاب و سنت و ارتکاز متشرعه مخالف است. »[۳]
اما دسته ای از فقیهان، توبه را واجب شرعی و امر به آن را مولوی دانسته اند و از اشکال نیز پاسخ داده اند. آیت ا لله خویی در این باره نوشته است: « ترک توبه، معصیت است و امر به آن مولوی است. اما امر به توبه از ترک توبه، ارشادی است نه مولوی. به بیان دیگر توبه واجب شرعی است و ترک آن گناه. اما وجوب توبه از ترک توبه وجوب عقلی و ارشادی محض است نه مولوی. »
آن گاه ضمن تحلیلی از ملاک ا رشادی بودن ا مر میگوید:
« ملاک ارشاد ی بودن امر آن است که اثر بر آن بار نشود ؛ از آن رو که حکم عقل از پیش، آن اثر و نتیجه را بیان کرده است. به عنوان نمونه، امر به اطاعت از خدا ورسول در قرآن را باید بر ارشادی بودن حمل کرد ؛ چون اثری نداردو اثر آن ( استحقاق عقاب به سبب ترک طاعت ) از پیش به واسطه عقل بیان شده است. اما توبه چنین نیست ؛ زیرا توبه خود دارای اثر است. چون گناه موجب عقاب است وترک توبه سبب عقاب دیگر و در واقع در این جا دو عقاب است.[۴]
سخن ایشان صحیح به نظر نمیرسد ؛ زیرا ما تنها یک دسته اوامر درباره توبه از آیات و روایات بیشتر نداریم و اینها را باید یا به معنای ارشادی ملاحظه کنیم و یا به مفهوم مولوی. اما اینکه آنها را در توبه مولوی بدانیم و در توبه از ترک توبه ارشادی – تا محذور تکثر گناه، کیفر و وجوب توبه را بر طرف کنیم – به وضوح خلاف ظاهر است.[۵]
مطلب دومیکه ایشان گفته است و آن اینکه امر به توبه دارای نتیجه واثر است، زیرا ترک توبه سبب عقاب است، این، مصادره به مطلوب است ؛ زیرا از نظر گاه ایشان ملاک مولوی بودن این است که امری با صرف نظر از حکم عقل دارای اثر باشد و اثری که ایشان برای امر به توبه فرض کرده است متوقف بر این است که امر مولوی باشد تا این اثر بر آن بار شود و مولوی بودن امر همان موضوع مورد مناقشه است.
از آن چه گذشت روشن شد که اشکال این است که مولوی بودن امر سبب گناهان، کیفرها و وجوب توبه های فراوان میگردد واین با آیات و روایات و ارتکاز متشرعه مخالف است.[۶]
برخی اشکال را طور دیگری تصویر کرده اند و آن اینکه مولوی بودن امر محال است ؛ چون از وجودش تکرار خودش لازم میآید و در نهایت، به تسلسل میانجامد. اشکال این تصویر، این است که تسلسل محال در این جا فرض ندارد.[۷]
از همه آنچه گذشت نتیجه میگیریم که توبه واجب است و وجوبش ارشادی، فوری و عام است. از این رو ترک آن – بجز ادامه آثار ویرانگر گناه – معصیت نیست.[۸]
گفتار چهارم: توبه از منظر عقل
فارق از پذیرش حقانیت یا عدم حقانیت دلایل نقلی از سوی عقل، عقل آدمی به خودی خود پس از اخذ اخبار متعدد در خصوص عذاب الهی در برابر گناهان ولزوم توبه، حکم به وجود ضرری ولو محتمل می کند. در ادامه عقل حکم به لزوم دفع این ضرر محتمل نموده و دستور به حبسش،یافتن و استفاده از طریقی مناسب جهت رهایی از ضرر وعقاب محتمل می کند. حال با توجه به اینکه در این راستا توبه بهترین وسیله نجات شمرده میشود لذا عقل آن را واجب دانسته و دستور به انجام عمل توبه و تسریع در آن می کند.
از سوی دیگر با عنایت به اینکه علمای اسلام بر وجود توبه اتفاق نظر و اجماع دارند و از طرف دیگر عمل توبه همواره در نظر وعمل مورد تأکید ائمه اطهار (ع) بوده است و سنت اولیای دین بر این امر بوده است لذا میتوان چنین مدعی گشت که ادله اربعه ( قرآن، سنت، عقل، اجماع ) جملگی بر وجوب توبه دلالت میکند و این وجوب هم به نحو فوری است ؛ چرا که مقتضا ی ادله چهار گانه وجوب فوری است.
صاحب کتاب ( قواعد فقیهه )، چهار دلیل را از زمره دلیل عقلی بر توبه دانسته که به ذکر آنان میپردازیم:
الف ) لزوم دفع ضرر محتمل به حکم عقل : شکی نیست که ترک توبه احتمال ضرر عظیم دارد که آن، همانا عذاب شدید خداوند است پس دفع ضرر محتمل به حکم عقل واجب است در صورتی که مراد از عذاب، عذاب اخروی باشد.
ب ) شکر منعم : توبه از جمله موارد شکر کردن نعمت های پروردگار است وعقل مستقلاً به لزوم شکر گذاری نعمت های پروردگار حکم میکند، بنابراین توبه عقلاً واجب است.
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :
پایان نامه:تعیین نقش توبه در سقوط مجازات از منظر فقه و حقوق با تاکید بر قانون مجازات جدید
ج ) حکم عقل به لزوم درک مصالح ملزمه وعدم جواز فوت آن: حق در نزد ما امامیه این است که احکام تابع مصالح و مفاسدی است که ما آن را ملاکات احکام مینامیم ، پس شخص عاصی، یا واجبی را ترک میکند که در این صورت مصلحت از او فوت میشود یا حرامیرا مرتکب میگردد که در مفسده میافتد وتوبه یعنی رجوع به اطاعت مولی و ترک مخالفت از اوامر، باز گشت توبه، به عدم ترک توبه واجب است، پس از او مصلحت ملزمه فوت نمیشود و بازگشت توبه به ترک حرام بر میگردد پس در مفسده نمیافتد، وهر دوی اینها ( عدم فوت مصلحت ملزمه و عدم وقوع در مفسده ) از آن مواردی است که عقل به لزوم این دو حکم میکند، پس نتیجه آن که توبه به حکم عقل لازم است.
[یکشنبه 1399-01-31] [ 05:44:00 ق.ظ ]
|