کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


دی 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


 



۲-۶-۱ شادکامی و بعد شناختی
برخی از شناخت ها یا سبک های فکری، پولینا[۱] یا نگاه کردن به طرف روشن قضایا، را تشکیل می دهند. این سبک های فکری عبارت اند از: کنترل درونی[۲]، خوش بینی[۳]، خلاقیت[۴] و هدفمند بودن در زندگی که همگی با شادکامی همبستگی بالایی دارند. این عوامل به قدری قوی اند که می توان آنها را بخشی از خوشبختی دانست (آرجیل، ۱۳۸۳). ارتباط میان شادکامی و مؤلفه های ذکر شده به شرح ذیل می باشد.

۱- کنترل درونی: مفهوم منبع کنترل به اشکال بسیاری در سراسر تاریخ بشری ظاهر شده است. جولیان راتر[۵] یکی از نظریه پردازانی است که به مفهوم منبع یا مکان کنترل توجه خاصی داشته است. این مفهوم دارای دو بعد کنترل درونی و بیرونی است. بنابر فرضیات راتر، به عقیده افرادی که دارای منبع کنترل درونی هستند، رویدادهای مثبت زندگی در نتیجه طرح ریزی دقیق و کوشش پی گیر آنها به دست می آید. لذا مسئولیت اعمال، رفتار و پیامدهای ناشی از آن را قبول می کنند. این افراد خود را حاکم بر سرنوشت خویش و کنترل زندگی را درونی می دانند. در مقابل، افراد دارای منبع کنترل بیرونی، بین رفتار خود و رویدادها هیچگونه رابطه علی و معلولی نمی بینند و بخت و اقبال، تصادف، شانس و یا اشخاص دیگر را مسئول نتایج رفتار خود می دانند؛ در نتیجه مسئولیت اعمال و رفتار خود را نمی پذیرند (بیابانگرد، ۱۳۷۴). بسیاری از تحقیقات تجربی و علمی که در حال پیشرفت می باشند، نشان می دهند که افرادی که به کنترل رفتارشان و نتیجه تجاربشان ایمان دارند، یعنی افرادی که از قدرت کنترل حسی داخلی زیادی برخوردارند، کمتر در معرض تأثیر منفی و افسردگی قرار می گیرند، خودتنظیمی و مهارت سازگاری مثبت بیشتری از خود نشان می دهند و در مقایسه با افرادی که احساس کنترل آنها خارجی است، از سطح عزت نفس و صلاحیت عینی بیشتری برخوردارند (اسکینر و ولبورن[۶]، ۱۹۹۷). افراد دارای منبع کنترل درونی نسبت به افرادی که دارای منبع کنترل بیرونی هستند، اختلالات روانی کمتری نشان می دهند. بیرونی بودن با احساس اضطراب و افسردگی ارتباط دارد. علت اینکه بیرونی بودن با سازگاری ضعیف در ارتباط است، شاید این باشد که داشتن احساس رضایت از زندگی مبتنی بر این است که افراد احساس می کنند بر برون دادهای خود کنترل دارند. افرادی که به کنترل درونی بیشتر اعتقاد دارند، پربشانی روانی کمتری را تجربه می کنند. کنترل درونی یک متغیر شخصیتی است که با خشنودی همراه است، ضمن اینکه پیش بینی کننده شادی نیز شناخته شده است. کنترل درونی به عنوان یک جنبه از شخصیت و یک راه مقابله با وقایع استرس زای زندگی مطرح می باشد. کسانی که دارای احساس تسلط و کنترل درونی بیشتری هستند، رضایتمندی بیشتری از زندگی دارند و از سلامت بیشتر و افسردگی کمتری برخوردارند (لاچمن و ویور[۷]، ۱۹۹۸).

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :

 

پایان نامه :نقش تاب آوری، خودکارآمدی و امیدواری در پیش بینی شادکامی دانش آموزان مقطع متوسطه
        ۲- خوش بینی و تفکر مثبت: خوش بینی به معنای آن است که فرد اعتقادی قوی داشته باشد؛ اعتقاد به اینکه علیرغم وجود موانع و دلسردی ها، همه چیز درست خواهد شد. بسیاری از محققان دریافتند که خوشبختی شامل دو عامل مستقل یعنی خوش بینی و بدبینی می باشد. این دو عامل با جنبه های دیگر خوشبختی همبستگی دارد و البته همبستگی عامل بدبینی منفی و قوی تر است (آرجیل،

 

۱۳۸۳). پژوهش ها نشان می دهند افرادی که خوش بین ترند، نسبت به افراد بدبین و واقع بین میزان شادمانی بیشتری دارند و یکی از راه های افزایش شادمانی، خوش بینی است و خوش بینی با مقیاس های شادمانی مانند رضایت از زندگی[۸]، عاطفه مثبت و عاطفه منفی رابطه دارد (لوکاس و دانیر و سو، ۱۹۹۶). همچنین شرر،[۹] والبوت و سومرفیلد[۱۰] (۱۹۸۶) دریافتند که افراد خوشبین در هنگام بروز موقعیت های مشکل زا از مقابله مسأله مدار استفاده می کنند و به جست و جوی مثبت رویدادهای منفی تأکید و تمرکز می کنند، در حالی که منفی گراها از مکانیسم انکار[۱۱] استفاده می کنند و با تمرکز بر احساس تنش خود، خود را از اهدافشان دور و جدا می سازند. ظاهراً کسانی که مثبت اندیش ترند، راهکارهای مقابله ای مثبت تری نیز در پیش می گیرند.

۳- هدفمند بودن زندگی: هدفمندی زندگی به وسیله تعهد به اهداف واقع بینانه ایجاد می گردد و برای آنها منابعی وجود دارد. مذهب، کار و شغل، مراقبت از خانواده، فعالیت سیاسی، کار دواطلبانه و فعالیت های تفریحی از منابع هدفمندی زندگی به شمار می روند. به عقیده شلدن و الیوت[۱۲] (۱۹۹۹) اهداف هماهنگ با خود مهم هستند؛ بدین معنا که اعتقاد به اهمیت اهداف و انتخاب آنها برای تفریح و لذت مهم است، نه اینکه اهداف از بیرون به فرد تحمیل و یا به منظور اجتناب از احساس گناه و اضطراب پیگیری شوند. آنها یک الگوی علی را تأیید کرده اند که بر اساس آن اهداف هماهنگ با خود منجر به تلاش بیشتر، نیل به اهداف و افزایش خوشبختی می شود.

۴- خلاقیت: خلاقیت که به عنوان یک نیاز عالیه بشری در تمام ابعاد زندگی انسان مطرح است، عبارت است از تحولات دامنه دار و جهشی در فکر و اندیشه انسان. واقعیت این است که به خلاقیت نمی توان با تمرکز بر یک بعد نگریست. ابعاد فردی، محصولی و فرآیندی نمی توانند بیانگر خلاقیت باشند. تایلور[۱۳] (۲۰۰۳) ویژگی های افراد خلاق را چنین برمی شمارد: خوش خلقی، خوش ذوقی، کنجکاوی، جویندگی، بازسازی ماهرانه عقاید، خودمختاری، استقلال، اثبات خود و پذیرش مثبت از خود. خلاقیت یکی از مباحثی است که همواره از اهداف عالی تعلیم و تربیت به شمار می آید. با توجه به متون موجود، نقش شادی در خلاقیت اجتناب ناپذیر است. تعدادی از پژوهش ها، آثار خلق مثبت و شادمانی را بر چگونگی تفکر و حل مسأله افراد مورد مطالعه قرارا داده است. آزمودنی هایی که خلق خوبی دارند، در مسائلی که نیاز به راه حل خلاقانه دارد بهتر می توانند کار کنند و به مثال های غیر رایج و مقوله های بیشتری می توانند فکر کنند و در ارزیابی های خلاقیت نتایج بهتری به دست آورند. نتایج تحقیقات بلس[۱۴] و همکاران (۱۹۹۶) نیز نشان می دهد که مردم شاد دارای خلاقیت بیشتری هستند که دلیل آن ممکن است سیستم شناختی آنها باشد. این افراد آرامش بیشتری دارند و لذا می توانند تداعی های بیشتری تولید کنند.

۲-۶-۲ شادکامی و بعد عاطفی

بعد عاطفی بیشتر با مسائلی از قبیل انگیزش[۱۵]، هیجان، نگرش[۱۶]، ارزش گذاری و نظایر اینها در ارتباط است. اصطلاح سلامت عاطفی در رابطه با پیشرفت انسان در متون تجربی و علمی نیز به کار رفته است. کاربرد این اصطلاح در انسان، بر تسلط و تأثیر عواطف مثبت دلالت دارد. این تأثیر شامل تجربه احساسات مثبت نظیر شادی، علاقه، دلبستگی و … می باشد. تاکنون پژوهش های زیادی در مورد عواطف و احساسات انسان اعم از عواطف مثبت مثل شادی و عواطف منفی از قبیل عصبانیت و غمگینی صورت گرفته است. از جمله نشانه های سلامت عاطفی انسان ها داشتن ثبات هیجانی، عزت نفس بالا و احساس خودکارآمدی است. از سوی دیگر، بررسی متون و تحقیقات مربوط به شادی نیز نشان دهندۀ همبستگی بالا بین برخی از ویژگی های عاطفی با مقوله شادکامی   می باشد (مرادی، جعفری و عابدی، ۱۳۸۴). لذا این بخش به ارتباط بین شادکامی با ویژگی های عاطفی اشاره می کند.

۱- ثبات عاطفی[۱۷] یا هیجانی: ثبات عاطفی تعبیری است که هیلز و آرجیل (۲۰۰۱) هنگامی که در مورد پیش بینی کننده های شادکامی تحقیق می کردند، ارائه داده اند. به عقیدۀ آنها ثبات هیجانی مهمترین عامل مؤثر بر شادمانی است. این بعد شخصیت در مقابل بعد روان رنجوری نمونه بارز شخص بسیار پایداری می باشد که رفتار و اعمالش پختگی فراروان دارد و کاملاً سازش یافته است، یا به عبارتی شخصیت وی از ثبات و پایداری زیادی برخوردار است. هیلز و آرجیل (۲۰۰۱) در پژوهش های خود به این نتیجه رسیدند که فقدان روان رنجوری یکی از بزرگترین پیش بینی کننده های شادمانی است و مردم باثبات، دارای خصوصیاتی از قبیل آرامش، خونسردی و پرهیز از شکایت دربارۀ نگرانی ها یا اضطراب های شخصی می باشند. آنها معتقدند که ثبات عاطفی عمده ترین بعد عاطفی انسان است. همچنین گزارش می کنند که ثبات عاطفی یک پیش بینی کننده قوی رضایت از زندگی می باشد.

        ۲- عزت نفس: عزت نفس[۱۸] در واقع خود ارزیابی هایی است که انسان در زندگی با آن رو به رو             می شود. آرجیل (۱۳۸۳) گزارش کرده است که عزت نفس در ایجاد شادی به حدی است که برخی از صاحبنطران و پژوهشگران روان شناسی شادی آن را جزء جدای ناپذیر شادی یا اساسی ترین عنصر شادی و دارای قوی ترین همبستگی با مقیاس های خوشبختی می دانند. نتایج تحقیقات نشان می دهد افرادی که دارای عزت نفس پایین هستند، از حضور در جمع خودداری می کنند که سبب گوشه گیری و به دنبال آن افسردگی آنها می گردد. افسردگی نیز از میزان شادی فرد می کاهد (بنتال[۱۹]، ۱۹۹۲). براون و مک گیل[۲۰] (۱۹۸۹) در تحقیقات خود دریافتند که هنگام وجود احساس ناراحتی و فقدان شادمانی، عزت نفس افراد کاهش می یابدو به عبارت دیگر، بین شادمانی و عزت نفس ارتباط علی متقابل وجود دارد، اما آرجیل و لو (۱۹۹۰) ضمن مخالفت با این نظر معتقدند که عزت نفس شادمانی را افزایش می دهد، اما فقدان شادی موجب کاهش عزت نفس نمی شود.

۳- خودکارآمدی: به اعتقاد فیسل[۲۱] (۱۹۹۵) خودکارآمدی (یعنی اعتقاد فرد مبتنی بر دارا بودن توانایی لازم برای رسیدن به اهداف مهم) پیش بینی کننده رضایت از زندگی و عواطف مثبت می باشد. علاوه بر این فیسل دریافت که احساس خودکارآمدی در قبال اهداف مهم تر، در مقایسه با داشتن احساس خودکارآمدی در قبال اهداف کم اهمیت تر، نقش تعیین کننده قوی تری دارد. همچنین احساس خودکارآمدی برای دستیابی به احساس خشنودی مهم و ضروری است. اما این خودکارآمدی باید در حیطه هایی از زندگی فرد که برای او مهم هستند، احساس شود (به نقل از مرادی و همکاران، ۱۳۸۴).

۲-۶-۳ شادکامی و بعد اجتماعی

بعد اجتماعی، مباحثی مانند چگونگی تعامل و برقراری ارتباط مثبت با دیگران[۲۲]، کمک کردن و نوع دوستی[۲۳] و برون گرایی[۲۴] را در برمی گیرد. یکی از آثار عمده شادی و شادکامی عبارت است از جست و جوی مصاحبت و همراهی با دیگران، معاشرت پذیری فرح بخش در اوقات فراغت و کمک به دیگران. لذا در این بخش ارتباط شادکامی با برخی از مؤلفه هایی که در قالب بعد اجتماعی قرار می گیرند و بین آنها و شادکامی همبستگی وجود دارد، بیان می گردد.

۱- برون گرایی: برون گرایی عبارت است از جهت گیری انرژی و توجهات یک فرد به خارج. یکی از ویژگی های افراد شاد، برون گرایی و اجتماعی بودن است که پس از خوش بینی، مهم ترین ویژگی آنها می باشد. برون گرایی که در بردارندۀ ویژگی هایی چون معاشرت، محرک طلب بودن، تسلط خواهی، فعالیت زیاد و گرمی می باشد، از یک همبستگی عمده با تجربه عواطف مثبت مانند شادی و محبت برخوردار است (مرادی و همکاران، ۱۳۸۴). آرجیل و لو (۱۹۹۰) دریافتند که برون گراها مهارت های اجتماعی خاصی دارند که انها را جرأتمندتر و مشارکت کننده تر می سازد و آنها را قادر می سازد تا بهتر به مدیریت ارتباطشان بپردازند. برون گراها به دلیل جرأتمندتر بودن شادتر هستند.

         ۲- کمک کردن و نوع دوستی: یکی از منسجم ترین یافته های روان شناسی این است که وقتی افراد احساس شادی می کنند، بیشتر راغب می شوند به دیگران کمک کنند (مایرز، ۲۰۰۴). نتایج تحقیقات مختلف نشان می دهد که مردم شاد به سایر مردم و مشکلات اجتماعی علاقمندهستند و علاقه کمتری به دنیای درونی ویا مشکلات شخصی خود دارند. به چند دلیل ممکن است شادکامی به نوع دوستی منجر شود؛ اول اینکه، مردم شاد ممکن است کمک کردن را پاداش دهنده بیابند و بخواهند از این طریق خلق مثبت خود را حفظ کنند، زیرا خلق خوب باعث می شود مردم یکدیگر را بیشتر دوست داشته باشند؛ دلیل دوم اینکه، افراد شاد ممکن است بخواهند شادی ها را بین خود و دیگران تقسیم کنند. در واقع خلق خوب آنها را به یاد جنبه های پاداش دهندۀ کمک کردن می اندازد (باتسون[۲۵]، ۱۹۹۵).

۳- روابط مثبت با دیگران: توانایی برقراری روابط مثبت با دیگران جزء مهمی از سلامت روانی محسوب می شود. کامان و فلت[۲۶] (۱۹۸۳) دریافتند که مردم شاد احساس نزدیکی بیشتری با دیگران دارند، احساس اعتماد و مورد علاقه بودن می کنند، بیشتر علاقمندند با دیکران باشند و احساس تنهایی نمی کنند. مردم شاد نه تنها تعامل اجتماعی بیشتری با دیگران دارند، بلکه کیفیت ارتباطات آنها بهتر است. نتایج چندین مطالعه نشان داده است که مردم شاد همدیگر را بیشتر دوست دارند و بیشتر به وسیلۀ دیگران دوست داشته    می شوند و کسانی که وقت بیشتری را با انها می گذرانند، می گویند باز هم دوست دارند آنها را ملاقات کنند. افراد شاد به احتمال بیشتری تن به ازدواج می دهند و از کودکانشان بهتر نگهداری می کنند (آرجیل، ۱۳۸۳). بنابراین، شادی اشتیاق انسان ها را برای پرداختن به فعالیت های اجتماعی افزایش می دهد و می توان گفت شادی ابراز شده، یک چسب اجتماعی است که روابط را تسهیل می کند (ریو، ۱۳۹۰).

[۱]- Polina

[۲]- internal control

[۳]- optimism

[۴]- creativity

[۵]- Julien Rotter

[۶]- Skinner & Wellborn

[۷]- Lachman & Weaver

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1399-01-31] [ 05:17:00 ق.ظ ]




مدل های مختلفی از تاب آوری در ادبیات پژوهشی که تمایل به تمرکز بر تعامل بین چالش های استرسور/ زندگی[۱] و فرآیندها/ عوامل حفاظتی دارند، توصیف شده است. این مدل ها فرآیند تخریب را که منتهی به درهم ریختگی و سپس انسجام مجدد می شوند، را توصیف می کنند (کامپفر، ۱۹۹۹).
پژوهشگران حوزه تاب آوری چندین مکانیزم را که بدان وسیله عوامل محیطی و فردی به کاهش یا خنثی سازی اثرات منفی عوامل خطر زا کمک می کنند، توصیف کرده اند. علی رغم این که برخی مواقع مدل های گوناگون توسط پژوهشگران پیشنهاد می شود و در اکثر موارد به مکانیزم یکسانی، نام های متعدد می دهند، گامرزی، ماستن و تلیگان[۲] (۱۹۸۴) برای توصیف تأثیر استرس و ویژگی های فردی بر کیفیت سازگاری و تطابق،   مدل هایی را ارائه داده اند که عبارت است از:

۱-مدل جبرانی[۳]: عامل جبرانی، متغیری است که تأثیر مواجهه با خطر را خنثی می کند. این عامل با عامل خطرزا در تعامل نیست، بلکه به جای تعامل با عامل خطرزا، تأثیری مستقیم و مستقل بر پیامد مورد نظر دارد (شکل ۱-۲). هم عامل خطرزا و هم عامل جبرانی، هر دو در پیش بینی پیامد نقش دارد (ماستن و همکاران، ۱۹۸۸).

شکل ۲-۱: مدل جبرانی

 

        ۲- مدل چالش[۴]: بنابر مدل چالش تاب آوری، استرسور به عنوان عامل بالقوۀ افزایش دهندۀ تطابق موفقیت آمیز عمل می کند. در این مدل، استرس خیلی کم، چالش کافی را ایجاد نمی کند و استرس خیلی زیاد نیز درماندگی را به فرد منتقل می کند که می تواند منتهی به رفتار ناسازگارانه[۵] شود. اگرچه، سطوح متوسط استرس، فرد را با چالش مواجهه می کند که در صورت غلبۀ فرد بر این استرس، کفایت او تقویت می شود. اگر چالش به طور موفقیت آمیز به پایان برسد، فرد برای مشکل بعدی آماده می شود. راتر (۱۹۸۷)، این فرآیند را مقاوم سازی یا مصون سازی نامیده است. اگر تلاش ها برای مواجهه با چالش به طور موفقیت آمیزی به پایان نرسد، فرد به صورت فزآینده ای نسبت به خطر آسیب پذیر خواهد شد. بنابراین، سطح بهینۀ استرس، هنگامی رخ می دهد که تطابق به همان اندازه که فرد با چالش مواجهه می شود، تقویت شده باشد. این مدل مستلزم   داده های طولی بوده و به طور تحلیلی با بهره گرفتن از مدل سازی معادله ساختاری یا مسیر[۶] سنجیده می شود.

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :

 

پایان نامه :نقش تاب آوری، خودکارآمدی و امیدواری در پیش بینی شادکامی دانش آموزان مقطع متوسطه
شکل ۲-۲: مدل چالش (مقاوم سازی، مصون سازی)

 

          ۳- مدل عامل حفاظتی: عامل حفاظتی، فرآیندی است که جهت کاهش احتمال پیامد منفی، با عامل خطر تعامل می کند. این عامل از طریق تعدیل اثر مواجهه با خطر عمل نموده و از طریق تغییر در پاسخ به عامل خطر، به عنوان کاتالیزور[۷] عمل می کند (گارمزی و همکاران، ۱۹۸۴). یک مدل حفاظتی، می تواند اثری مستقیم بر پیامد داشته باشد، اما تأثیر آن در حضور یک عامل فشار آور، قوی تر است. راتر (۱۹۸۷) مکانیزم حفاظتی را به عنوان یک فرآیند حفاظتی توصیف می کند که به تعیین تعاملات افزاینده یا اثرات همکاری کننده ای که طی آن یک متغیر اثر متغیر دیگر را قوت می بخشد، کمک می کند. گارمزی و همکاران (۱۹۸۴)، به مدل حفاظتی به عنوان یک مدل ایمنی در مقابل آسیب پذیری اشاره می کنند.

بروک،[۸] بروک، گوردون و ویتمن[۹] (۱۹۹۰) در مورد اینکه چطور اثرات حفاظتی می توانند کارکرد داشته باشند، دو مکانیزم پیشنهاد کرده اند:

        مکانیزم خطر/ حفاظتی: که جهت تخفیف اثرات عامل خطر عمل می کند. ورنر و اسمیت[۱۰] (۱۹۹۲) معتقدند که تعامل عوامل خطرزا و محافظتی، بین نیروی فرد و نیروی محیط فیزیکی و اجتماعی وی توازن برقرار می کند. به عنوان مثال بروک و همکاران (۱۹۸۹) دریافتند که جرأت ورزی و عزت نفس بالا (عامل حفاظتی)، نوجوانان دختر را از تأثیرات منفی تعارض والدین (عامل خطرزا) بر روی خلق افسرده کنندۀ آنان، محافظت می کند.

مکانیزم حفاظتی/ حفاظتی: که از طریق افزایش اثرات محافظتی متغیرهایی که احتمال پیامدهای منفی را کاهش می دهند، عمل می کند. زیمرمن[۱۱] و همکاران (۱۹۹۴) در یک نمونه ۱۲۱ نفری از جانان آمریکایی دریافتند که هویت فرهنگی اثرات عزت نفس را به عنوان یک پیش بینی کنندۀ مصرف الکل و مواد افزایش     می دهد. اگرچه هویت فرهنگی به خودی خود اثر مستقلی بر مصرف مواد ندارد، اما در افرادی که سطوح متوسط یا بالای هویت فرهنگی را گزارش کردند، عزت نفس، پیش بینی کنندۀ مصرف کم الکل مواد بود. افراد با بالاترین سطوح عزت نفس و هویت فرهنگی، کمترین میزان مصرف الکل و مواد را گزارش کردند.

شکل ۲-۳: مدل عامل حفاظتی

مدل حفاظتی تاب آوری از آن روی که جهت تأثیر پیامد، به صورت غیر مستقیم عمل می کند، با مدل

دانلود پایان نامه

 

های جبرانی و چالش متفاوت است. مطابق این مدل، عوامل مثبت در زندگی فرد می توانند جبران کنندۀ برخی از خطرات باشند، و هم زمان با سایر عوامل جهت کاهش پیامدهای منفی به تعامل بپردازند. به همین ترتیب عوامل خطرزایی که به طور معمول می توانند خطرناک باشند، در عین حال می توانند یک سطح قابل کنترلی از استرس را فراهم آورند، که در آینده مواجهه با استرس را کمتر ناتوان کننده می سازد. از نظر تأثیر، استرس به منبعی تبدیل می شود که توانایی فرد جهت کنار آمدن با استرس شدیدتر را افزایش می دهد (بروک و همکاران، ۱۹۹۰).

        مدل زیستی، روانی و معنوی در تاب آوری: این مدل تاب آوری ابزاری است که بدان وسیله افراد از طریق تخریب های برنامه ریزی شده یا واکنش به رخدادهای زندگی، فرصتی برای انتخاب هوشیارانه با ناهوشیارنۀ پیامدهای تخریب داشته باشند. انسجام مجدد تاب آورنه اشاره به فرآیند انسجام مجدد یا کنار آمدن[۱۲] دارد که منجر به رشد دانش، خودفهمی و توانمندی افزایش یافته کیفیت های تاب آوری می شود. تاب آوری هنگامی رخ می دهد که فرد با شرایط خودش در زندگی، تطابق یافته باشد. واژۀ تعادل زیستی، روانی، معنوی برای توصیف این حالت تطابق یافته ذهن، بدن و روح استفاده شده است. تعادل زیستی، روانی، معنوی نقطه ای از زمان است که یک نفر به لحاظ جسمی، روانی و معنوی با مجموعه ای از شرایط، خواه خوب و خواه بد، تطابق یافته باشد. تعادل زیستی، روانی و معنوی به طور معمول به وسیلۀ فوریت ها، استرسورها، شرایط ناگوار، فرصت ها و سایر اشکال تغییر بیرونی و درونی زندگی مورد بمباران قرار می گیرد. این منابع می تواند به لحاظ بیرونی ناشی از ادراک شدت یا به لحاظ درونی ناشی از افکار و احساسات باشند. محرک می تواند ذره های جدیدی از اطلاعات، تجارب جدید و یا افکار یا احساسات تکرار شونده باشد. شدت فوریت های درک شده بستگی به کیفیت های تاب آوری و انسجام مجدد تاب آورانه قبلی دارد. برای کنار آمدن با فوریت های زندگی، افراد به واسطه تخریب های قبلی، کیفیت تاب آوری را گسترش می دهند، به گونه ای که بیشتر رخدادها، جاری می شوند و احتمال کمتری دارد که مخرب باشند. افراد یاد می گیرند ضمن اجتناب از تخریب های معنی دار، برانگیخته شوند، زندگی را بسازند و به نیازهای شخصی خود بپردازند. استرسورهای مزمن هنگامی برای افراد پیش می آیند که آنها کیفیت های تاب آوری را رشد نداده باشند و یا از میان این تخریب ها در زندگی شان، رشد نکرده اند (ریچاردسون[۱۳]، ۲۰۰۲).

۲-۱۲ چارچوب تاب آوری کامپفر

چارچوب تاب آوری کامپفر (۱۹۹۹) یک مدل تبادلی تاب آوری است و شامل هم سازۀ فرآیند و هم سازۀ پیامد است. این مدل کمتر به چرخۀ تخریب و انسجام مجدد توجه دارد و تا اندازه ای بر ماهیت تعاملی محتوای محیطی و تاب آوری درونی (فرآیندهای تبدیلی محیطی- شخص) و عوامل تاب آوری درونی و پیامدهای انسجام مجدد (فرآیندهای تاب آوری) گرایش یافته است. فرآیندهای تاب آوری شامل فرآیندهای منحصر به فرد کنار آمدن است که از طریق مواجهه های قبلی فرد با چالش و استرسورها، آموخته است.

متغیرهای مدل به شرح زیر است:

استرسورها، مانند: مشکلات اقتصادی و شغل.
عوامل خطرآفرین محیطی، مانند: فقدان حمایت اجتماعی، منابع اقتصادی محدود یا فرصت های شغلی محدود و تعارض با همسر.
عوامل حفاظتی محیطی، مانند: شبکه حمایتی اجتماعی، امنیت شغلی، فرصت های شغلی یا آموزشی و پذیرش کمک حرفه ای.
فرآیندهای تبادلی محیط- شخص، مانند: ادراک شخص از وابستگی به مواد و تغییر محیطی.
عوامل شناختی، مانند: قابلیت حل مسأله، بینش، عزت نفس و ظرفیت برای یادگیری.
عوامل هیجانی، مانند: همدردی، حس شوخ طبعی و توانایی برای بازسازی عزت نفس.
عوامل معنوی، مانند: حس غایت، توانایی برای رویا و مرجع کنترل درونی.
مهارت های رفتاری، مانند: ارتباط مؤثر، مهارت های اجتماعی، انعطاف پذیری و بهزیستی جسمانی.
به طور خلاصه، کامپفر (۱۹۹۹) عوامل تاب آوری درونی را در چهار بعد طبقه بندی و ارائه داده است. این چهار بعد عبارتند از:

عوامل معنویت/ انگیزشی شامل: رویاها و اهداف، غایت و معنا در زندگی، معنویت، اعتقاد به یکتایی خود شخص، خودمختاری، امید و خوش بینی و پشتکار.
صلاحیت های شناختی شامل: هوش، پیشرفت تحصیلی و مهارت های تکلیف خانه، مهارت های خواندن، استدلال اخلاقی، بینش، آگاهی بین فردی، عزت نفس و خلاقیت.
صلاحیت های رفتاری/ اجتماعی شامل: مهارت های اجتماعی و زرنگی های شهری، مهارت های حل مسأله، همدلی، استواری هیجانی و مدیریت هیجانی، شادکامی، بازشناسی احساسات، مهارت های مدیریت هیجانی و شوخ طبعی.
صلاحیت های جسمی و بهزیستی جسمانی شامل: سلامت خوب، مهارت های حفظ سلامتی، رشد استعداد جسمانی و جذابیت جسمانی.
[۱]- Stressor/life challenge

[۲]- Tellegan

[۳]- compensatory model

[۴]- challenge model

[۵]- maladaptive behavior

[۶]- path or structural equation modeling

[۷]- catalyst

[۸]- Brook

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:17:00 ق.ظ ]




         فرآیندهای شناختی: باورهای خودکارآمدی به چند طریق بر فرآیندهای شناختی تأثیر می گذارند. بیشتر رفتارهای انسان براساس دوراندیشی در مورد اهداف ارزشمند تنظیم می شود. یکی از کارهای عمده، فکر ایجاد توانایی پیش بینی وقایع در افراد و کمک به آنهادر پیدا کردن روش هایی برای کنترل وقایعی است که بر زندگی آنها تأثیر می گذارد. چنین مهارت هایی به پردازش شناخت اطلاعاتی که ابهام ها و تردیدهای زیادی دربر دارد، نیاز دارد. متعهد ماندن به هدف در مواجهه با مقتضیات، شکست ها و موانع فشارزای موقعیتی به احساس قوی کارآمدی نیاز دارد (بندورا، ۱۹۹۴؛ به نقل از مرادی، ۱۳۸۹).
فرآیندهای انگیزشی[۲]: به کارگیری اصول نظریۀ یادگیری اجتماعی به همراه پاداش های بیرونی برای انجام دادن کار ممکن است مؤثرترین ترکیب شیوه های انگیزشی را مهیا کند (آپل بائوم و هره[۳]، ۱۹۹۶). به نظر بندورا (۱۹۹۷) انگیزش، شرایط عاطفی و عملکردهای اشخاص بیشتر به این موضوع بستگی دارد که وظایف و فعالیت هایی را انتخاب کنند که در آن احساس مهارت و اعتماد به نفس دارند و از فعالیت هایی که در آن چنین احساسی ندارند، اجتناب کنند ( به نقل از کوربانگلو، ۲۰۰۳). مردم براساس باورشان دربارۀ آنچه می توانند انجام دهند و همچنین اعتقادشان دربارۀ نتایج احتمالی عملکرد، عمل می کنند. فعالیت های بیشماری وجود دارد که اگر خوب انجام شوند، نتایج ارزرشمندی تولید می کند، اما این فعالیت ها از سوی مردمی که نسبت به آنچه که می دانند برای موفقیت باید اتخاذ شود، شک دارند، دنبال نمی شود (بندورا، ۱۹۹۹). باور خودکارآمدی از طریق این تعیین کننده های زیر بر رفتار انسان اثر می گذارد:

         – انتخاب اهداف: افراد از درگیری در تکالیفی که در آنها کارآمدی پایینی دارند، اجتناب می کنند و به تکالیفی که در آنها کارآمدی بالایی دارند، متعهد می شوند. ارزیابی دقیق خودکارآمدی مهم است. پیامدهای خودکارامدی بالا و مهارت کم، آزاردهنده و پیامد خودکارآمدی پایین و مهارت بالا محدود کننده است؛ اساسی ترین قضاوت های کارآمدی احتمالاً در مورد آن کارهایی هستند که فرد معمولاً می تواند آنها را در یک زمان معین انجام دهد (غلامی رنانی، ۱۳۸۴). اهداف شخصی توسط باورهای خودکارآمدی تعیین می شوند. باورهای خودکارآمدی در انتخاب درجۀ چالش و تعهد به اهداف شخصی تأثیر دارند. باورهای خودکارآمدی پیشرفته منجر به تنظیم اهداف چالش برانگیزتر شده و باورهای خودکارآمدی تقلیل یافته، منجر به تعیین هدف    معمولی تر و  مدل انگیزشی واقعی تر و قابل دسترس تر می شود (آپل بائوم و هره، ۱۹۹۶).

  – اجرای اهداف: خودکارآمدی درک شده نه تنها در انتخاب اهداف، بلکه بر اجرای آنها نیز اثر           می گذارد. انجام یک تصمیم به هیچ وجه به افراد اطمینان نمی دهد که رفتارهای مورد نیاز را به طور موفقیت آمیز انجام دهند و در مواجهه با مشکلات استقامت و پایداری داشته باشند. یک تصممی گیری روانی به یک عمل روانی مشتق شده از باور کارآمدی بالا، نیاز دارد. باور به کارآمدی شخصی همچنین به رفتار انسان شکل می دهد که آیا از فرصت ها استفاده می کند و یا از حضور آنان در شرایط مختلف زندگی جلوگیری به عمل  می آورد و وجود موانع و مشکلات را دشوارتر می کند. افراد با خودکارآمدی بالا بر فرصت های ارتقاء شغلی و غلبه بر موانع متمرکز می شوند، با ابتکار و پشتکار عنان کنترل بر محیط و محدودیت ها را به دست می گیرند. افرادی که دچار خودشکی می شوند بر موانع و محدودیت ها کنترل کمی دارند و یا اصلاً کنترل ندارند و به آسانی تلاش های خود را بیهوده می شمارند (عبداللهی، ۱۳۸۵).

 

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :

 

پایان نامه :نقش تاب آوری، خودکارآمدی و امیدواری در پیش بینی شادکامی دانش آموزان مقطع متوسطه
         – میزان تلاش: افرادی که احساس خودکارآمدی بالاتری دارند، با شدت و پشتکار بیشتری تلاش           می کنند، البته بین تأثیر احساس خودکارآمدی بر میزان تلاش به هنگام یادگیری و تأثیر آن بر اجرای مهارت های فراگرفته شده، تفاوت وجود دارد. زیرا افراد با خودکارآمدی بالا ممکن است احساس کنند که به تلاش برای یادگیری این مهارت ها نیاز چندانی ندارند (بندورا، به نقل از مرادی، ۱۳۸۹).

          – میزان استقامت و پشتکار: بندورا (۱۹۹۷) معتقد است که خودکارآمدی درک شده در میزان استقامت، جدیت و پشتکار فرد در نیل به اهداف مورد انتظار در برخورد با موانع، اثر می گذارد. افراد کارآمد در مواجهه با رویدادهای دشوار، استقامت و پشتکار زیادی به خرج می دهند و از نتایج مختلف فردی و محیطی باخوردهای مثبت می گیرند که آن بازخوردها به نوبۀ خود به عنوان تقویت ککنده یا قدرت دهنده به خودکارآمدی عمل   می کنند. به عکس افراد با خودکارامدی پایین و یا افرادی که در کسب نتایج مورد انتظار تلاش نمی کنند، بازخوردهایی که نشانگر عدم توانمندی در انجام وظایف است، دریافت می کنند (عبداللهی، ۱۳۸۵).

           – استرس و فشار روانی: خودکارآمدی بر میزان استرس و فشار روانی و افسردگی ناشی از موقعیت های تهدید کننده اثر می گذارد. افراد با کارامدی بالا در موقعیت های فشار زا سطح فشار روانی خود را کاهش می دهند. ولی افراد دارای خودکارآمدی پایین در کنترل تهدیدها، اضطراب بالایی را تجربه می کنند و عدم کارآمدی خود را گسترش می دهند، بسیاری از جنبه های محیطی را پرخطر و تهدیدزا می بینند، که این امر     می تواند موجب استرس و فشار روانی فرد شود. افرادی که باور دارند می توانند تهدید ها و پافشاری بالقوه را کنترل کنند، عوامل آشفته ساز را به ذهن خود راه نمی دهند و در نتیجه به وسیلۀ آن آشفته نمی شوند (هاشمیان، ۱۳۸۹).

فرآیندهای عاطفی[۴]: موفقیت و پیروزی هر انسانی در زندگی، کسب و کار، دوست یابی یا هر اقدام دیگر، حاصل تصور و نگرش مثبت شخصی احراز خویشتن است. این نگرش مثبت است که فرد را به سوی موفقیت می کشاند و برعکس نگرش منفی از خود و دیگران باعث می شود که ذهن انسان به جای استفاده از فرصت ها، صرف فکر کردن به مشکلات شود که در درازمدت می تواند اثرات سوء دیگری در رفتار و خلق و خو با دیگران داشته باشد. تجربه های ناشی از موفقیت و یا شکست کارکنان در طول سال های خدمت، تصورات آنان را در رابطه با توانایی هایشان نسبت به انجام وظایف شغلی تحت تأثیر قرار می دهد. اگر کارمند معتقد باشد که قبلاً وظیفۀ مشابهی را با موفقیت انجام داده است، احتمالاً با وظایف و فعالیت های بعدی، بیشتر با نگاه مثبت برخورد خواهد کرد و اگر با شکست مواجه شده باشد، به تکالیف بعدی با نوعی نگاه منفی روبرو خواهد شد. بندورا معتقد است که حل این مسأله یا موفقیت در انجام یک وظیفۀ خاص، تجربۀ هیجانی را ایجاد می کند که موجب تمایل و گرایش به درگیر شدن برای رسیدن به حد تسلط در مسائل آینده در افراد می شود و احساس کارآمدی آنان را افزایش می دهد (عبداللهی، ۱۳۸۵).

        فرآیندهای انتخابی[۵]: افرادی که حس خودکارآمدی قوی دارند، مجدداً موقعیت هایی را انتخاب می کنند که در آنها موفق شوند. همچنین این اشخاص در اجرای کارها و کسب نتایج مطلوب فعال تر هستند. برعکس، افرادی که احساس اثربخشی نمی کنند، به تماشاچیانی غیرفعال تبدیل می شوند که دنیا را علیه خود می دانند و نسبت به کنترل وقایعی که در زندگی آنها زخ می دهد احساس ضعف دارند (بندورا، ۱۹۹۰؛ به نقل از شاوران، ۱۳۹۰). فرآیندهای انتخابی به توانایی افراد در ایجاد محیط مطلوب و سودمند و کنترل نسبی بر آنچه در زندگی روزمره با آن مواجه می شوند، اشاره دارد. افراد تا حدی در شکل دهی محیط خود نقش دارند، بنابراین باورهای خودکارآمدی از طریق تأثیر بر انواع فعالیت ها و محیط هایی که افراد انتخاب می کنند، می تواند زندگی آنها را شکل دهد. افراد از طریق انتخاب هایی که انجام می دهند، قابلیت ها، علائق و ارتباطات اجتماعی را که تعیین کنندۀ جریان زندگی آن هاست، پرورش می دهند. هر عاملی که بر رفتر انتخابی تأثیر می گذارد، می تواند عمیقاً در جهت رشد فردی نقش داشته باشد ( بندورا، ۱۹۹۴؛ به نقل از غلامی رنانی، ۱۳۸۴).

۲-۱۹ ظرفیت ها و قابلیت های مؤثر در خودکارآمدی

بندورا (۲۰۰۰) معتقد است که انسان برای کسب اطلاعات، تصمیم گیری، حل مشکلات، مدیریت محیط و تمامی فرآیندهایی که خودکارآمدی فردی را تعیین می کند، به قابلیت های مهمی نیاز دارد که شامل قابلیت رمزگذاری[۶]، قابلیت جایگزینی[۷]، قابلیت دوراندیشی[۸]، قابلیت خودسامانی[۹] (خودتنظیمی) و قابلیت خوداندیشی[۱۰] هستند. به زعم بندورا (۱۹۹۷)، افراد به وسیلۀ این قابلیت ها در رفتارهای خود، بیش از پیش، فعال خواهند شد و قادر می شوندتا عملکردهای فردی خود را بهبود ببخشند. این ظرفیت ها در کنترل اتفاقاتی که بر زندگی تأثیر می گذارد، تأثیر زیادی دارند (شاوران، ۱۳۹۰). این قابلیت ها برای ایجاد، تنظیم و نگهداری رفتاری خاص از سوی افراد به کار گرفته می شود. این قابلیت هابه عنوان مفاهیم شناختی در تعیین سرنوشت افراد نقش مهمی ایفا می کنند (شماعی زاده، ۱۳۸۴). در این بخش به توضیح مختصری در مورد این مفاهیم پرداخته می شود.

        – قابلیت رمزگذاری: قابلیت رمزگذاری به افراد اجازه می دهد که به طور موفقیت آمیز نسبت به محیط خاصی که در آن قرار دارند واکنش نشان داده، آن را تغییر دهند و یا با آن سازگار شوند. با بهره گرفتن از رمزها، اطلاعات مربوط به تجربه های مشاهده شده با مدل های شناختی درونی پردازش شده و فوراً جایگزین اطلاعات قبلی می شود و از آن برای هدایت رفتارهای بعدی استفاده می شود (شماعی زاده، ۱۳۸۴).

         – قابلیت دوراندیشی: افراد از طریق دوراندیشی، هدف گذاری کرده و برای خود یک نقشۀ عملیاتی طرح می کنند. بندورا معتقد است که رفتارهای انسان واکنشی نبوده و از قبل رمزگذاری نشده اند، ولی تحت تأثیر شرایط فردی و محیط پیرامون او هستند. این امر مستلزم آن است که شخص قبل از تجربۀ یک پدیده و مشاهدۀ پیامد متعاقب آن، جهت گیری خود را سازماندهی کنند. قابلیت های دوراندیشی به صورت الگوبرداری نیز ذخیره می شوند. بنابراین فرد می تواند نتایج کارها را بدون اینکه آنها را تجربه کرده باشد، پیش بینی کند      ( شاوران، ۱۳۹۰).

        – قابلیت جایگزینی و الگوبرداری: عامل اصلی این قابلیت، مدل سازی و مشاهده است. مدل سازی و مشاهده از طریق نشانه های عاطفی موجب القای رفتارهای جدید، تسهیل رفتارهای موجود و تغییر انگیزش      می شود (پترسون[۱۱]، ۲۰۰۸ به نقل از شاوران، ۱۳۹۰). مطابق دیدگاه شناختی- اجتماعی، همۀ اشکال یادگیری     می توانند به طور جانشینی و با مشاهدۀ رفتار دیگران و پیامدهای حاصل از رفتار آنان اتفاق بیافتد. در واقع        می توان گفت افراد تنها از تجارب مستقیم خودشان یاد نمی گیرند، بلکه با مشاهدۀ رفتار دیگران نیز این یادگیری رخ می دهد. این قابلیت که تحت عنوان یادگیری جانشینی نامیده می شود، یادگیری رفتارهای تازه را بدون تجربه فرآیند سعی و خطا، عملی می کند. این باعث می شود که در بسیاری از موفقیت ها احتمال بروز ریسک های زیان بار و با اشتباهات مهلک و خطرناک بسیار کاهش یابد. این مشاهدات از سوی افراد به طور رمزی کدگذاری شده و برای هدایت اعمال بعدی مورد استفاده قرار می گیرد. یادگیری مشاهده ای به وسیلۀ فرآیندهای توجه، نگهداری، تولید و تحریک هدایت می شود. بندورا (۱۹۸۶) معتقد است یادگیری به وسیلۀ مدل ها می تواند اشکال گوناگونی داشته باشد که شامل الگوهای رفتاری جدید، استانداردهای تصادفی، شایستگی های شناختی و قوانین مبتکرانه برای خلق اشکال رفتاری جدید است (شماعی زاده، ۱۳۸۴).

– قابلیت خودتنظیمی: خودتنظیمی عبارت است از برنامه ریزی بر مینای مشاهدۀ خویشتن که به طور مداوم رفتار را برای دستیابی به اهداف مورد نظر، پایش می کند. یادگیرنده خودتنظیم، بدون نیاز به نظارت، شخصاً برای یادگیری تلاش کرده، به آن جهت بخشیده و یادگیری خود را پایش و ارزشیابی می کند (حسنی و همکاران، ۱۳۸۷). خودتنطیمی افراد را قادر می سازد تا بر افکار، احساسات، انگیزش و رفتار خود کنترل داشته باشند. بندورا (۱۹۹۱) از وجود فرآیندهای خودتنظیمی (شناختی) مرکزی که رفتار و تجربه را میانجی گری     می کند، دفاع می کند. او پیشنهاد می دهد که بسیاری از رفتار انسانی با آینده نگری تنظیم شده، به مردم اجازه می دهد که به شیوۀ فعال عمل کنند و در هدف گذاری شرکت کنند و انگیزه را به چالش بکشند (آپل بائوم و هره، ۱۹۹۶).

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:16:00 ق.ظ ]




۲-۲۱ نقش باورهای خودکارآمدی در انگیزش رفتار و انتخاب اهداف آگاهانه
باورهای خودکارآمدی شخصی در نظم دهی انگیزش فرد نقش مهمی ایفا می کند (والترز[۱]، ۱۹۹۸). مطالعات متعدد نشان داده است که باورها به طور کلی و باورهای خودکارآمدی به طور اخص در نظم دهی انگیزش و هدایت عمل و رفتار انسان مکانیزم کلیدی و باارزشی است (پاجاریز، ۱۹۹۴ به نقل از حسن آبادی، ۱۳۸۱).

بندورا (۱۹۹۳) میان سه نوع برانگیزانندۀ شناختی و باورهای خودکارآمدی، ضمن تفاوت قائل شدن، ارتباط برقرار کرده است: اسنادهای علی در نظریۀ اسناد، انتظارات پیامد در نظریۀ ارزش و تعیین هدف های آگاهانه در نظریۀ هدف. او برانگیزاننده های شخصی شناختی را به صورت شکل زیر بازنمایی کرده است.

 

عملکرد 

 

 

 

 

 
برانگیزاننده های 

شناختی پیش نیاز
هدف های آگاهانه
انتظارات پیامد
 

 

 

باورهای علی
 

 

 

شکل ۲-۴: برانگیزاننده های شخصی شناختی

 

افرادی که خودشان را سطح بالایی اثربخش می پندارند، شکست هایشان را به تلاش ناکافی نسبت         می دهند و برعکس آنهایی که به توانایی خود شک دارند، کوشش های خود را کاهش داده و به سرعت راه حل های سطوح پایین تر را انتخاب می کنند (بندورا، ۱۹۹۳). در نظریه انتظار- ارزش، انگیزش به وسیلۀ این انتظار که رفتار پیامد خاصی را ایجاد خواهد کرد و این پیامد دارای ارزش می باشد، نظم دهی می شود (ویگفیلد[۲]، ۱۹۹۷). همانطور که افراد دربارۀ نتایج احتمالی عملکردشان می اندیشند، به باورهایشان دربارۀ آنچه که آنها می توانند انجام دهند، نیز فکر می کنند. افراد برای اینکه از روی عملکرد خود دربارۀ خودکارآمدی خود قضاوت کنند، تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار می گیرد. سختی کار، میزان تلاش، شرایط مطلوب و نامطلوب، میزان کمک بیرونی که دریافت کرده اند، حالات عاطفی و بدنی آنها در حین انجام کار و چگونگی شکست و موفقیت آنها از جملۀ این عوامل است و همچنین نگرش مثبت و منفی فرد به خود و نحوۀ فراخوانی موفقیت ها و شکست ها، قضاوت دربارۀ خودکارآمدی را تحت تأثیر قرار می دهند. باورهای افراد در مورد لیاقت هایشان بر میزان فشار روانی، افسردگی و اضطراب که در موقعیت های تهدیدآمیز تجربه می کنند، اثرگذار است. کسانی که اعتقاد دارند می توانند این فشارهای بالقوه را تحت کنترل خویش درآورند، الگوهای فکری نگران کننده را به ذهن راه نمی دهند و در نتیجه مضطرب نمی شوند. برعکس کسانی که به کارآمدی خود برای کنترل بالقوۀ تهدیدها معتقد نباشند، تهدیدها منجر به فشار روانی و اضطراب می گردد (بندورا، ۱۹۸۹ به نقل از یاراحمدی و همکاران، ۱۳۸۹). اهداف انتخاب شده ممکن است تغییر کنند. این تغییر به کاربرد آن اهداف و میزان موفقیت فرد در رسیدن به آنها بستگی دارد. برخی از اهداف اصلی برای مدت طولانی تری ثابت می ماند و وقتی افراد به هدف خود می رسند، این امکان وجود دارد که هدف تازه ای برگزینندو به میزانی که آمادگی فرد برای تجدید نظر در خود و اهدافش بیشتر باشد، تلاش بیشتری می کند. انشان ها تلاش می کنند اهدافی را انتخاب کنند که می دانند، توانایی انجام انها را دارند و از انتخاب اهداف فراتر از حدود توانایی خود اجتناب می ورزند (بندورا، ۱۹۹۳).

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :

 

پایان نامه :نقش تاب آوری، خودکارآمدی و امیدواری در پیش بینی شادکامی دانش آموزان مقطع متوسطه
۲-۲۲ امیدواری

امید، سال ها در روان شناسی مورد غفلت قرار گرفته بود. با اینکه ایدۀ امید از زمان آغاز خلقت آدمی وجود داشته است، اما بررسی علمی آن در زندگی انسان قدمتی کوتاه دارد و دوران طفولیت خود را  می گذراند. امید، مبحث پیچیده ای است که در طول سال های ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ به شکل رسمی و با رویکرد علمی مورد بررسی قرار گرفت و برخی افراد مانند فرانک و سمینتون[۳]، به این نتیجه رسیدند که اگر افکار و هیجان های منفی، منجر به تضعیف سلامتی می شوند، پس می توان فرآیندهای مثبت مانند امید را، به عنوان

 

متغیرهایی برای افزایش سلامتی مورد بررسی قرار داد. در این راستا شواهدی نیز، در حمایت از نقش افزایش ارزیابی و ادراک مثبت از خود، برای کنترل بهزیستی جسمانی و روانی بدست آمد (اسنایدر، ۲۰۰۰). به عنوان مثال، پژوهش ها در روان شناسی مثبت و سایر علوم مرتبط نشان دادند، افرادی که هیجانات مثبت و خوش بینی بیشتری را تجربه کرده باشند، عمر طولانی تری خواهند داشت. همچنین، افراد امیدوار و شادمان روابط اجتماعی قوی تر با دوستان، همسر، همسایگان و بستگان خود دارد. همچنین شواهد پژوهش نشان داد که امید، مانند دارو دارای اثرات بیولوژیک است و می تواند روی کنترل درد و ناتوانی های بیماران تأثیر مثبت داشته باشد. امید و انتظار باعث فعال شدن مدارهای مغزی و آزاد شدن شدن آندروفین و انکفالین[۴] و در نتیجه کاهش درد می شود. در وضعیت ضعف جسمانی و درد، درماندگی و ناامیدی در انسان تشدید می شود و در نتیجه، آندروفین و انکفالین کمتر و کلوسیتوکنین بیشتری در بدن آزاد می شود. امید، با ایجاد تغییر در حالات بیولوژی بدن، باعث شکستن این دور باطل می شود و واکنش های زنجیره های درد را تعدیل و در نتیجه موجب بروز احساس خوشایند در انسان می شود. این احساس به نوبۀ خود موجب آزاد شدن آندروفین و انکفالین و کاهش بیشتر درد می شود (اسنایدر و راند[۵]، ۲۰۰۵). در همین دوره بود که روان شناسی سلامت هم، شروع به رشد کرد و کم کم روح زمان، نسبت به امید و سازه های مشابه آن، تقویت شد. در همین دوره، بسیاری از محققان در رشته های مختلف (از پرستاری گرفته تا روان شناسی) نظریه هایی در مورد امید ارائه نمودند. این افراد از کار یکدیگر آگاه نبودند، پس یک دیدگاه واحد یا نظریه منسجم وجود نداشت تا در مورد آن تحقیق و بررسی صورت گیرد. اسنایدر نیز، از جمله کسانی بود که به درخواست منینگز این سازه را مورد بررسی علمی قرار داد تا اینکه در سال ۱۹۹۰ نظریه خود تحت عنوان نظریه امید را مطرح کرد و پس از آن، این سازه مورد توجه محققان و متخصصان قرار گرفت (اسنایدر، ۲۰۰۲).

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:16:00 ق.ظ ]




چون و نیکولای جوک[۱] (۱۹۹۸) امید را با هفت مؤلفه مشخص می کنند که در زبان انگلیسی با «C» شروع می شود و شامل کنارآیی و اقدام، شادی، اجرا، ارتباط، خلق و جمع گرایی است. امید، معمولاً به عنوان متغیر محلی در سازگاری، شرایط مبهم و رنج بردن است (به نقل از، هرت و کات کلیف[۲]، ۲۰۰۲).
اسنایدر و همکاران (۲۰۰۰) امید را که سازه ای بسیار نزدیک به خوش بینی است، به عنوان سازه ای شامل دو مؤلفه ای،  مفهوم سازی کرده است: ۱- توانایی گذرگاه هایی به سوی هدف های مطلوب به رغم موانع موجود؛ ۲- کارگزار انگیزش برای استفاده از این گذرگاه ها، امید در واقع مجموع این دو مؤلفه است. بر اساس این مفهوم سازی، امید هنگامی نیرومند است که هدف های ارزشمندی را در برگیرد و با داشتن موانع چالش انگیز، ولی نه برطرف نشدنی، احتمال دستیابی به آنها در میان مدت وجود داشته باشد. وقتی که ما برای رسیدن هدف ها اطمینان داریم، امید غیرضروری است، جایی که مطمئن هستیم به هدف نخواهیم رسید، در این صورت نومید می شویم. بر اساس این مفهوم سازی هیجان های مثبت و منفی محصول جنبی تفکر هدفمند امید و ناامیدی هستند.

داودی (۱۳۸۳) بیان می دارد که امید یک حالت روحی و روانی، و  برانگیزاننده انسان به کار و فعالیت است. به طور طبیعی، امید موجب انگیزه بشر در کارهای اختیاری و مانع ترس از زیان است. امید انسان را به حرکت وا می دارد تا به هدف خویش برسد. امید که از معرفت و شناخت حاصل می شود، اساس همه تلاش های مفید و پرثمر انسانی است.

بیلی[۳] و اسنایدر (۲۰۰۷) معتقدند که امید یک حالت انگیزشی مثبت با در نظر گزفتن اهداف روشن برای زندگی است. در امید، از یک سو انگیزۀ خواستن به اراده برای حرکت به سوی اهداف و از طرف دیگر، بررسی راه های مناسب برای حصول اهداف نهفته است. بنابراین، کارکرد امید در زندگی به عنوان یک مکانیزم حمایتی است و باعث رشد و پیشرفت کیفیت زندگی انسان می شود.   

۲-۲۴ نظریۀ امید

زیربنای فکری نظریۀ امید[۴]، به آثار ارائه شده از سوی کاتلین و چان[۵] (۱۹۹۰) و استوتلند[۶] (۱۹۶۹)              بر می گردد که در آن، امید به عنوان انتظار فرد برای موفقیت در دستیابی به هدف، تعریف شده است (خدابخشی، ۱۳۸۳). از نظر اسنایدر، بنیانگذار نظریۀ امید در روان شناسی، امید عبارت است از: ظرفیت اراک شده برای تولید مسیرهایی به سمت اهداف مطلوب و انگیزۀ ادراک شده برای حرکت در این مسیرها. از این رو، امید یعنی انتظار مثبت برای دستیابی به اهداف و انتظار مثبت، خود دارای ابعاد گذرگاه و عامل است (عامل + گذرگاه= امید) (اسنایدر، ۲۰۰۰). در حقیقت، اسنایدر امید را به عنوان سازه ای شامل دو بعد، مفهوم سازی کرده است: توانایی طراحی گذرگاه هایی بسوی هدف های مطلوب، به رغم موانع موجود و توانایی ایجاد انگیزه برای شروع و تداوم حرکت در این گذرگاه ها. امید، مجموع این دو بعد است (کار، ۱۳۸۵). همانطور که در این تعریف مشخص می شود، نظریه امید، اساساً یک نظریه شناختی است. به دیگر بیان، امید یک فرآیند شناختی در نظر گرفته شده است که دارای تبعات هیجانی است. بنابراین، طبق نظریه اسنایدر، امید یک هیجان انفعالی نیست که تنها در لحظات تاریک زندگی پدیدار شود، بلکه یک فرآیند شناختی است که افراد به وسیلۀ آن، فعالانه اهداف خود را دنبال می کنند. از نظر وی، امید فرآیندی است که طی آن فرد: ۱) اهداف خود را تعیین می کند، ۲) سپس راهکارهایی برای رسیدن به آن اهداف می سازد و ۳)

 

انگیزه لازم برای به اجرا درآوردن این راهکارها ایجاد کرده و در طول مسیر حفظ می کند (اسنایدر، ۱۹۹۵).

۲-۲۵ ابعاد امیدواری از منظر نظریه امیدواری اشنایدر

نظریه امید اشنایدر بر سه مؤلفه مرکزی بنیان گذاشته شده است: اهداف، گذرگاه ها و عامل که در ادامه به توضیح تک تک این ابعاد پرداخته می شود.

          الف) تفکر هدف[۷]: اساس نظریۀ امید، بر مبنای اهمیت و ضرورت اهداف بنا شده است. در واقع اهداف، یکی از ابعاد کلیدی نظریۀ امید است که می­توانند کوتاه مدت یا بلند مدت باشند و از نظر اهمیت طبقه ­بندی     می شوند. تقریباً تمامی آنچه که یک فرد انجام می دهد، به سمت دستیابی به یک هدف است. هدف، شامل هر چیزی است که خود فرد مایل است به آن دست یابد و آن را انجام دهد یا آن را تجربه و یا ایجاد کند. اهداف، نیروی محرک هر رفتاری هستند و می توانند در دامنۀ یک حرکت ساده برای بیدار شدن به هنگام شنیدن زنگ ساعت تا تعمیر بخشی از یک هواپیما و گاهی به پیچیدگی کسب یک مدرک دانشگاهی داشته باشند (علاالدینی، ۱۳۸۷). از طرفی در نظریۀ امید، اهداف، منبع اصلی هیجان هستند. هیجان مثبت، ناشی از دستیابی به هدف یا تصور نزدیک شدن به آن است، در حالی که هیجان منفی، ناشی از شکست در دستیابی به هدف یا تصور دور شدن از آن است (اسنایدر، ۲۰۰۲). با توجه به وجود این پیوند بین دستیابی به هدف و عاطفه مثبت، ممکن است چنین به نظر می رسد که بهترین راهکار، تعیین اهداف آسان و قابل دستیابی است، اما افراد دارای امید بالا، معمولاً به دنبال اهدافی هستند که دارای میزانی از عدم قطیعت و یا سطح دشواری متوسط باشند، یعنی اهدافی که اندکی دشوارتر از اهداف دست یافتۀ قبلی باشند (اسنایدر، ۱۹۹۴). اهداف، باید ارزش کافی داشته باشند تا تفکر هوشیار فرد را اشغال کنند. اهداف امیدوارانه، دارای مقداری از عدم قطیعت هستند و اهدافی که احتمال دستیابی به آنها صددر صد باشد، مستلزم امید نیستند. همچنین اهدافی که احتمال دستیابی به آنها نیز، صفر باشد مستلزم امید نیستند (اسنایدر، ۲۰۰۰). بنابراین، طبق این نظریه، بهترین اهداف، اهدافی هستند که انگیزه فرد را افزایش دهند و پایدار باشند، یعنی اهدافی که به صورت دقیق و عینی، مشخص می شوند، میزان دشواری متوسط دارند ور درآینده ای نزدیک، به وقوع می پیوندند (علاالدینی، ۱۳۸۷).

        ب) تفکرات گذرگاه[۸] (مسیرهای رسیدن به هدف): تفکر گذرگاه، توانایی­های ادراک شده فرد برای شاسایی و ایجاد مسیرهایی به سمت هدف است. تفکر گذرگاه اغلب قابل مشاهده در گفتار درونی از قبیل «من راهی برای انجام این کار پیدا خواهم کرد» می­باشد. اگرچه تفکر گذرگاه خواستار تنها یک گذرگاه قابل استفاده به هدف خواسته شده است، اما افراد دارای سطوح امید بالاتر اغلب قادر به تصور چندین گذرگاه هستند و از تفکر واگرا استفاده می کنند. این راه های متناوب هنگامی که فرد مجبور به مقابله با مانع یا مشکل در رسیدن موفقیت­آمیز به اهداف می­شود، تعیین کننده هستند (اشنایدر، ۱۹۹۴) از آنجا که برخی از طرح­ها و نقشه­ها ممکن است با شکست مواجه شوند، افراد دارای امید بالا، به منظور مقابله با موانع احتمالی، چندین گذرگاه را در نظرمی­گیرند (علاالدینی، ۱۳۸۷). لازم به ذکر است که آثار سودمند امید، تنها ناشی از توانایی واقعی در ایجاد گذرگاه­ها نیست، بلکه ناشی از این ادراک است که چنین گذرگاه­هایی در صورت لزوم می­توانند تولید شوند (اسنایدر، ۱۹۹۴).

ج) تفکر عامل[۹]: تفکر عامل، بعدی انگیزشی جهت به حرکت در آوردن فرد، در مسیر راه های در نظر گرفته شده برای رسیدن به هدف می باشد. اسنایدر، هاریس و ایروینگ[۱۰] (۱۹۹۱)، تفکر عامل را، نه تنها به عنوان انرژی روانی متمرکز بر هدف، بلکه به عنوان احساس مصمم بودن در دستیابی به هدف، تعریف کرده اند. از نظر آنها، این نوع انگیزۀ متمرکز بر هدف، در جملاتی همچون «من می توانم این کار را انجام دهم»، «من به آن خواهم رسید» و … نمایان می شود. این مفهوم بسیار شبیه به انگیزه است به اضافه باور به اینکه هدف، با تلاش و توانایی فرد، قابل دستیابی است. همچنین، طبق نظریۀ امید در روان شناسی، در طول جریان درمان، تفکر عامل (انگیزه) می تواند به دو شیوه متفاوت افزایش یابد: ۱) یا اینکه بطور مستقیم هدف قرار گیرد، ۲) یا اینکه بطور غیر مستقیم با افزایش تفکر گذرگاه، تقویت شود (اسنایدر، ۲۰۰۰). از سویی دیگر در روان شناسی و در میان روان شناسان، اعتقاد بر این است که آدمی به این خاطر به رفتاری دست می زند که انتظار دارد آن رفتار، به یک رویداد مطلوب، که هدف نام دارد، منجر شود (انگیزش مثبت) و یا از یک رویداد نامطلوب جلوگیری کند (انگیزش منفی)؛ بنابراین در نظریه امید، عمدتاً تأکید بر انگیزش مثبت است و از انگیزش منفی یاد نمی شود (علاالدینی، ۱۳۸۷).

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :

 

پایان نامه :نقش تاب آوری، خودکارآمدی و امیدواری در پیش بینی شادکامی دانش آموزان مقطع متوسطه
        ناامیدی در نظریه امید اسنایدر: در نظریۀ امید، فرض بر این است که شکست در رسیدن به اهداف، به صورت مکرر و فراگیر، تفکر عامل و گذرگاه و در نتیجه امید را کاهش می دهد و این، اولین مرحلۀ ایجاد افسردگی است. از این دیدگاه، امید پایین، ممکن است زیربنای افسردگی را فراهم کند. در افراد افسرده، هم فرآیندهای شناختی (تفکر هدف و تفکر گذرگاه) و هم انگیزش (تفکر عامل) کاهش می یابند. این افراد، احتمال کمتری دارد که بتوانند مسائل خود را بطور مؤثر حل کنند. تلاش برای درمان افسردگی با تمرکز بر تفکر امیدورانه، احتمالاً باعث بهبود ظرفیت حل مسأله و نشانه های عاطفی خواهد شد (اسنایدر، ۱۹۹۴).

۲-۲۶ نقش موانع در پرورش امیدواری

برای داشتن تفکر امیدوارانه، باید یاد گرفت که چطور با موانع برخورد نمود. برای نیل به این منظور، باید گذرگاه های مختلفی در نظر گرفت. به عبارت دیگر، تفکر امیدورانه با غلبه بر موانع، ایجاد می شود. پس موانع چیزهایی نیستند که لزوماً از زندگی حذف شوند، آنها حتی می توانند باعث ارزشمندتر شدن هدف برای ما شوند (اسنایدر، ۲۰۰۰). به طور کلی برخورد با مانع در راه رسیدن به هدف، می تواند واکنش های هیجانی منفی ایجاد کند، اما این واکنش ها در همۀ افراد یکسان نیستند و افراد دارای امید بالا، هنگام برخورد با موانع به دلیل ایجاد راه های جانشین و جدید برای رسیدن به هدف، پاسخ های هیجانی سازگارتری ارائه می دهند. همچنین این افراد به هنگام عدم امکان دستیابی به هدف اصلی، از اهداف جانشین استفاده می کنند (اسنایدر، ۱۹۹۴). آنها در هریک از حیطه های زندگی خود، چندی هدف را مشخص می کنند، به این ترتیب می توانند به هنگام مواجهه با مانع، انعطاف پذیر بوده و به دنبال هدف دیگری بروند یا بر دیگر حیطه های زندگی خود تأکید کنند در حالی که افراد دارای امید پایین، به روشنی نمی دانند که چطور باید به اهداف خود برسند و در برخورد با موانع چگونه عمل کنند. در حقیقت افراد امیدوار در نتیجۀ تجربه سختی ها، به این باور رسیده اند که می توانند خود را با مشکلات و فقدان های بالقوه وفق دهند (اسنایدر، ۲۰۰۰). در برخورد با موانع، افراد از مراحل روان شناختی بخصوصی می گذرند. این مراحل در همۀ افراد، طبق الگوی خاصی ایجاد نمی شوند، اما به طور کلی، از امید به سمت خشم، از خشم به سمت ناامیدی و از ناامیدی به سمت بی احساسی پیش می رود (اسنایدر، ۱۹۹۴). خشم، ابتدایی ترین واکنش در برخورد با مانع است، در این مرحله، هنوز انرژی برای پیگیری اهداف وجود دارد، گرچه لزوماً مؤثر نیست. در مرحلۀ ناامیدی، فرد هنوز بر اهداف خود متمرکز است، اما برای فائق آمدن بر موانع، احساس ناتوانی می کند. افراد در تجربۀ احساس ناامیدی، با یکدیگر متفاوت اند. برخی به آسانی دچار این حالت می شوند، مثلاً با وقوع رویدادهای ظاهراً بی ضرر، مانند گم کردن دسته کلید یا مشاجره ای کوتاه با همسر خود. آنها مسائل را به گونه ای ادراک می کنند که باعث احساس بی کفایتی در آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. علاوه بر این، افراد ممکن است به دلیل عدم مهارت یا دانش لازم در مورد چگونگی حل مسأله دچار مشکل ناامیدی نیز، شوند (اسنایدر، ۲۰۰۰). سرانجام افراد، وقتی متوجه می شوند که همه اقدامات آنها در رسیدن به هدف، با شکست مواجه شده، دچار بی احساسی می شوند و از پیگیری همه اهداف شان باز می مانند. بی احساسی، یعنی فقدان علاقه، توجه، احساس و هیجان. این یک حالت منفعل نباتی غیر مراقبت کننده است که مانع تحول شخص شده و باعث نگرانی اطرافیان می شود. از نظر اسنایدر، بی احساسی، فاجعه ای مصیبت بار است که در آن، فرد احساس لذت خود و به صورت کلی تر، هرگونه احتمال مشترک بالقوه با دیگران را از دست می دهد (اسنایدر، ۱۹۹۴).

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:15:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم