استثنائات وارد بر اصل قطعیت آرا |
۳-۲-۲-۵ تجدید نظر خواهی
مطابق بند یکم از ماده ۵۱ ۲ کنوانسیون، هر یک از طرفین میتوانند ضمن درخواست کتبی خطاب به دبیر کل خواستار تجدید نظر در حکم شوند.
در این صورت درخواست تجدید نظر باید به علت کشف حقایقی باشد که در حکم، اثر قطعی داشته و قبل از صدور حکم از نظر دیوان یا تجدید نظرخواه مخفی مانده باشد. با این حال باید توجه داشت که عدم اطلاع خواهان از این حقایق نباید ناشی از اهمال وی باشد و درخواست تجدید نظر لازم است ظرف ۹۰ روز از زمان کشف آن حقایق، و درهر صورت ظرف سه سال از تاریخ صدور حکم انجام پذیرد.
دیوان صادر کننده حکم حتی الامکان به درخواست تجدید نظر رسیدگی میکند و در صورت عدم تشکیل دیوان اولیه، دیوان جدیدی برای این منظور تشکیل خواهد شد. نکته قابل توجه در زمینه اجرای حکمی که تقاضای تجدید نظر از آن به عمل میآید، این است که دیوان میتوان در صورتی که صلاح بداند اجرای حکم را موقوف به تصمیم خود در مورد درخواست تجدید نظر نماید. همچنین در صورتی که تجدید نظر خواه ضمن درخواست خود، تقاضای توقف اجرای حکم را بکند، اجرای حکم موقتاً تا اتخاذ تصمیم دیوان متوقف خواهد شد.۱
۴-۲-۲-۵ دعوای ابطال
استثنای دیگر بر قطعیت آرای مرکز، طرح دعوای ابطال رأی داوری میباشد که لازم است ظرف ۱۲۰ روز از تاریخ صدور رأی و در صورت ادعای رشوه خواری ظرف ۱۲۰ روز پس از کشف آن صورت پذیرد که در هر حال نباید این فاصله زمانی متجاوز از ۳ سال بعد از تاریخ صدور حکم باشد . بدیهی است درخواست ابطال حکم به دیوانی که آن را صادر کرده است، تسلیم نمیشود؛ بلکه کمیته ویژهای که توسط رئیس شورای اداری مرکز منصوب میشود به این امر رسیدگی مینماید .کمیته ویژه میتواند تمام یا بخشی از حکم را ابطال نماید و در صورت ابطال حکم، هر یک از طرفین میتوانند اختلاف را به دیوان جدیدی که مانند دیوان اولیه طبق مقررات کنوانسیون تشکیل میشود، ارجاع نمایند. اما باید توجه داشت در صورتی که ابطال رأی به صورت جزئی باشد، قسمت ابطال نشده از اعتبار امر قضاوت شده برخوردار است و دیوان جدید نمیتواند قسمت مزبور را مورد رسیدگی مجدد قرار دهد۲.
نخستین بند از ماده ۵۲[۱] جهات و مبانی مورد قبول برای تقاضای ابطال حکم داوری را برشمرده است. به موجب این بند هر یک از طرفین میتوانند ضمن تقاضای کتبی خطاب به دبیر کل، ابطال حکم را به استناد یک یا چند مورد از موارد زیر درخواست نماید.
۱ ـ در صورتی که دیوان به طور صحیح تشکیل نشده باشد.
۲ ـ در صورتی که دیوان آشکارا و به وضوح از اختیارات خود تجاوز کرده باشد.
۳ ـ در صورتی که یکی از اعضای دیوان رشوه گرفته باشد.
۴ ـ در صورتی که یکی از اصول اساسی آیین دادرسی نقض شده باشد.
۵ـ صورتی که دلایل مبنای صدور حکم بیان نشده باشد.
بدین ترتیب کنوانسیون پنج زمینه اصلی برای ابطال آرای داوری را ارائه می دهد که لازم است هر یک را به طور جداگانه مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم.
۵-۲-۲-۵ تشکیل نادرست دیوان داوری
نخستین زمینهای که برای ابطال رأی داوری مرکز پیش بینی شده، موردی است که درآن تشکیل دیوان برخلاف ترتیبات لازم صورت گرفته باشد. در این صورت هر یک از طرفین از این حق برخوردار است که با استناد به تشکیل نادرست دیوان ابطال رأی را تقاضا نماید. با وجود زمینه یاد شده، تاکنون در معدود مواردی که رأی دیوان مورد تقاضای ابطال قرار گرفته، کسی نادرست بودن تشکیل دیوان را طرح نکرده است. زیرا در عمل دیوانهای مرکز در اولین جلسه رسیدگی خود از طرفین میخواهند تا تشکیل صحیح دیوان را مورد تأیید قرار دهند و بدین ترتیب موافقت طرفین را تحصیل مینمایند.۱ علاوه بر این به موجب قاعده ۲۶ داوری۲، طرفی که میداند یا باید بداند مقررهای از قواعد داوری رعایت نگردیده، اگر سریعاً اعتراضات خود را به دیوان بیان ننماید، از حق اعتراض محروم خواهد شد ۳
۶-۲-۲-۵ تجاوز آشکار از حدود اختیارات خود
جدیترین نمونه تجاوز از اختیارات هنگامی است که دیوان علی رغم فقدان صلاحیت رسیدگی و به حل و فصل اختلافات مبادرت ورزد. در این صورت چون صلاحیت دیوان خاص و استثنایی است و از قرارداد یا موافقتنامه داوری بین طرفین ناشی میشود هر یک از طرفین می تواند به صحت و اعتبار تصمیمات دیوان ایراد وارد نماید. نمونه دیگر تجاوز از حدود اختیارات، هنگامی است که دیوان داوری برخلاف قانون ماهوی حاکم بر دعوی، تصمیمگیری مینماید. مطابق ماده ۴۲ کنوانسیون[۲]، دیوان مکلف است دعوی را برطبق مقررات قانونی که مورد تراضی طرفین قرار گرفته است، رسیدگی نماید. و در صورتی که توافقی در این مورد وجود نداشته باشد، بر مبنای قانون کشور متعاهد طرف دعوی، تصمیم خواهد گرفت. با وجود این باید توجه داشت که عدم اعمال قواعد ماهوی حاکم بر داوری و
اشتباه در تفسیر و اعمال آن قواعد، دو امر مجزا و متمایز از یکدیگر میباشند. در مورد اخیر بررسی تفسیر دیوانهای داوری از قواعد ماهوی و اصلاح اشتباه آنها پژوهش تلقی شده، از صلاحیت کمیتههای ویژه خارج میگردد. کمیته ویژه در قضیه «ماین» بر پذیرش این نظر صحه گذاشت و چنین عنوان کرد که «عدم توجه دیوان به قواعد حقوقی مورد توافق طرفین، نقض حدود اختیارات و وظایفی است که دیوان مطابق آنها اختیار تصمیمگیری یافته است».[۳] نمونههای چنین نقضی، اعمال قواعد حقوقی غیر از قواعد مورد توافق طرفین و یا صدور حکم بدون تکیه بر قواعد حقوقی در موردی است که طرفین به رعایت اصول انصاف تراضی ننموده باشند. حال اگر این نقض آشکار باشد، تجاوز آشکار و صریح از حدود اختیارات تلقی خواهد شد. با وجود این، عدم توجه به قواعد حقوقی حاکم بر دعوی از اعمال اشتباه آن قواعد متمایز میباشد.[۴] زیرا مورد اخیر هرچند مصداق اشتباه آشکار است، موجب ابطال رأی نخواهد بود.
۷-۲-۲-۵ رشوه خواری یکی از اعضای دیوان
سومین زمینه برای ابطال حکم صادر شده از دیوانهای داوری مرکز، گرفتن رشوه توسط یکی از اعضای دیوان میباشد که به نظر میرسد جهت مزبور تاکنون در هیچ یک از رسیدگیهای ابطال مورد ادعا قرار نگرفته است.
۸-۲-۲-۵ نقض جدی یکی از قواعد اساسی مربوط به آیین رسیدگی
تدوین کنندگان کنوانسیون با استعمال دو واژه «جدی» و «اساسی» بر استثنایی بودن و لزوم تفسیر مضیق روش ابطال تأکید نمودهاند. لذا تسامح جزئی در رعایت آیین رسیدگی موجب ابطال آرای داوری نبوده و برای اعمال این بند لازم است یک قاعده اساسی مربوط به آیین رسیدگی مانند اصل بیطرفی و رفتار مساوی با طرفین، اصل ابلاغ به موقع رعایت حق دفاع و دادن فرصت کافی به هر طرف جهت طرح ادعا و مواضع خویش[۵] نقض شده باشد و چنین نقضی شدید و غیرقابل اغماض باشد، به گونهای که یک طرف را از منفعت یا حمایتی که مقصود از اصل مزبور مقرر آن منفعت و حمایت بوده، محروم نماید.[۶] همچنین لازم است یادآور شویم که اصطلاح «اصل اساسی آیین رسیدگی» ضرورتاً به عنوان قواعد داوری تصویب شده توسط دیوان مرکز نخواهد بود.
۹-۲-۲-۵ عدم ذکر دلایل و مبانی صدور حکم
کنوانسیون در بند ۳ ماده[۷] ۴۸خود ذکر جهات و دلایل توجیه کننده رأی داوری را برای دیوان الزامی دانسته و ضمانت اجرای عدم رعایت این مقرره را قابل ابطال بودن رأی داوری قرار داده است. بدین ترتیب قاعده توجیه و تحلیل رأی که در برخی از اسناد بین المللی مانند قانون متحد الشکل شورای اروپا پذیرفته شده است، در این کنوانسیون نیز راه یافته و الزامی تلقی گشته است[۸]. تدوین کنندگان کنوانسیون بدین سان ارتباط نزدیک بین اسباب توجیه کننده و منطوق آن را از نظر دور نگاه نداشته و با توجه به نقش مهم و اساسی دلایل توجیه کننده رأی در صحت و سلامت رأی داوری و عدم امکان تفکیک و جدایی منطوق رأی از دلایل و مبانی آن، ذکر دلایل و مبانی صدور حکم را الزامی دانسته و جزء تفکیک ناپذیر رأی داوری تلقی نمودهاند. با وجود این کنوانسیون درباره کیفیت بیان ادله ساکت است؛ لکن هیچ شک و تردیدی نیست که شرط بیان ادله با استناد به دلایل متناقض و واهی و بیاساس برآورد نمیشود و لازم است مسـتندات دیـوان کافی و مربوط باشند تا خطـر درخـواست ابطال و رسیدگی دیوان به آن، قطعیت حکم را تهدید ننماید[۹]. تصمیم کمیته ویژه در دعوای «آمکو آسیا علیه اندونزی» نیز مؤیدی بر این ادعاست. کمیته ویژه در این زمینه چنین اظهار نظر نمود که: «… ادله مثبته باید چیزی بیش از بیان دلایل بصورت فهرست وار باشد و باید یک مبنای مناسب و مقتضی برای نتایج حاصله ارائه شود…».[۱۰]
این تفسیر در متن کنوانسیون دارای اساس محکمی بوده و منطبق با رویه قضایی بین المللی قابل اعمال میباشد. بدین ترتیب تدوین کنندگان کنوانسیون برخی از مبانی مشترک برای رسیدگیهای ابطال از جمله عدم رعایت حدود اختیارات قضایی، و عدم رعایت اصول یک رسیدگی ترافعی را به طور محدود و استثنایی در سیستم جامع و مستقل کنوانسیون پذیرفتهاند. همچنین قاعده توجیه رأی که در برخی اسناد بین المللی و قوانین ملی کشورها بعنوان مقررهای اختیاری مطرح شده در متن کنوانسیون بعنوان قاعدهای آمره مشاهده میشود.[۱۱] به موارد یاد شده اخذ رشوه توسط اعضای دیوان و عدم تشکیل صحیح دیوان را نیز باید افزود که دو مورد اخیر تاکنون مبنای ابطال رأی مورد استناد قرار نگرفتهاند.[۱۲] همچنین ناگفته نماند که رسیدگی به جهات ابطال یاد شده را باید از رسیدگی ماهوی واحتمال تغییر و تصحیح حکم تفکیک نموده؛ زیرا کمیته ویژه یا حکم را ابرام و تأیید میکند و یا موجب از بین رفتن اثر قطعی و الزام آور آن شده، به آن مهر ابطال میزند.
علی رغم این واقعیت در بسیاری از موارد، کمیتههای ویژه به بررسی مجدد نکات شکلی و ماهوی پرداختهاند تا حدی که برخی از مفسران از فقدان قطعیت احکام مرکز و خطر همیشگی تجدید رسیدگی صحبت کرده، روش ابطال احکام مرکز را به مثابه «پاشنه آشیل» دانستهاند؛[۱۳] نقطه ضعفی که در سایر نهادهای داوری وجود ندارد. با این حال به نظر میرسد چنین تصوری خالی از ایراد نباشد؛ زیرا هر چند سازمانهای داوری دیگر مانند اتاق بازرگانی بین المللی، دارای ساختار داخلی برای اعتراض و رسیدگی مجدد به آراء نمیباشند، این آراء هم در دادگاههای کشور محل برگزاری داوری (کشور مبدأ) قابل تجدید رسیدگی بوده و هم ممکن است در کشورهای مختلف به دلایل متعدد مانند مغایرت مفاد رأی با نظم عمومی، قابلیت اجرایی نداشته باشد. حال آنکه داوری مرکز یک نظام مستقل و بینیاز از دادگاههای داخلی را ارائه میدهد که تا مرحله اجرای حکم از دخالت دادگاههای داخلی مصون میباشد و در آن حق اعتراض به احکام، محدود به موارد مندرج در کنوانسیون بوده، آیین رسیدگی به درخواستهای تجدید نظر و ابطال نیز منحصراً تحت سیره مقررات کنوانسیون میباشند.[۱۴]
۲ Article 51
(۱) Either party may request revision of the award by an application in writing addressed to the Secretary-General on the ground of discovery of some fact of such a nature as decisively to affect the award, provided that when the award was rendered that fact was unknown to the Tribunal and to the applicant and that the applicant’s ignorance of that fact was not due to negligence.
۱-نمدیان، افشین، نظام حل و فصل اختلافات تحت کنوانسیون ۱۹۶۵ واشنگتن، رساله کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، ۱۳۷۶،ص۱۱۰
۲- دکتر لعیا جنیدی، قانون حاکم در داوری های تجاری بین المللی، چاپ اول، نشر دادگستر ، تهران ۱۳۷۶،صص۱۳۰-۱۳۶
[۱] Article 52
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-31] [ 10:19:00 ق.ظ ]
|