انواع تکنیکهای شناخت درمانی |
تکنیک پیکان (فلش) رو به پایین[۱]
از این فن حهت دستیابی به باورهای بنیادین استفاده میشود. روش اجرا: الف: ابتدا یک فکر منفی اتوماتیک را که احتمال میدهیم به یک باور بنیادین ارتباط دارد، انتخاب میکنیم. ب. این فکر را مینویسیم. ج: به بیمار میگوییم: فرض کنیم این فکر درست باشد، چه معنی خاصی برای تو دارد؟/ چه چیز این موضوع تو را ناراحت میکند؟ د: یک فلش رو به پایین زیر فکر اولیه کشیده و جملهای را که بیمار میگوید، زیر فلش مینویسیم. ه: همان جمله را خوانده و دوباره به بیمار میگوییم: فرض کنیم این فکر هم درست باشد، این موضوع چه معنی خاصی برای تو دارد؟/ چه چیز این موضوع تو را ناراحت میکند؟ و: این کار را آن قدر ادامه میدهیم که به جملهای برسیم که یک باور واسطهای یا ناکارآمد باشد. در این شرایط معمولاً بیمار دیگر نمیتواند به این کار ادامه دهد، یعنی به جملهای میرسیم که به خودی خود ناراحت کننده است و لازم نیست که برای بیمار معنی خاصی داشته باشد.
فن تحلیل سود و زیان
مثال: ۱٫ فکر ناکارآمد: (اگر به آن مهمانی بروم کسی تحویلم نمیگیرد) ۲٫ فکر جایگزین: (نباید درباره نظر مردم نسبت به خودم اهمیتی بدهم).
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :
پایان نامه اثربخشی شناخت درمانی در کاهش نگرشهای ناکارآمد و باورهای مرتبط با مواد در افراد دچار سوء مصرف مواد مخدر
فن بررسی شواهد
مانند فن تجلیل سود و زیان عمل میکنیم اما در یک ستون شواهد تأیید کننده و در ستون دیگر شواهد رد کننده را مینویسیم ودر پایان هر ستون درصد تایید کننده و درصد رد کننده را مینویسیم و از هم کم میکنیم. مثال: من آدم ناموفقی هستم (به نقل از فری ۱۳۸۲).
۲-۲-۸- شناخت درمانی از دیدگاه بک
شناخت درمانی بک یکی از معروفترین نظریههایی است که در مورد علل، درمان، توصیف و روشن سازی افسردگی اساسی انجام گرفته است. در دیدگاه بک، افسردگی با عنوان اختلال در شناخت، نحوه تفکر و باورهای افراد فرمول بندی شده است. از این رو شناخت درمانگری را درمانی فعال، جهت مند و به لحاظ زمانی محدود که بر اهمیت نظامهای فکری و اعتقادی افراد تأکید میکند، تعریف میکنند (کیمیایی و همکاران ۱۳۸۵). به نظر بک (۱۹۷۴) ناراحتیهای عاطفی محصول نیروهای اسرارآمیز و نفوذ ناپذیر نیست بلکه غالباً در اثر اشتباه در یادگیری، استنباطهای غلط و تمیز ندادن خیال از واقعیت است. گاهی انسان بدون دلیل خارجی افسرده میشود. در این صورت با اطمینان میتوان گفت که یک جریان شناختی یعنی یک فکر یا یک خاطره باعث افسردگی او شده است. گاهی برداشتهای غلط در فرد به صورت یک عادت در میآید و چنان ذهن او را مشغول میدارد که حتی خود او هم از وجود آن برداشتها بیخبر است. گاهی بیمار واقعیت ملموس و عینی را تحریف میکند مثلاً یک بیمار پارانوئید
خیال میکند که همۀ اشخاص به او آسیب میرسانند، یا بیمار افسرده فکر میکند که توانایی خواندن و نوشتن و حتی رانندگی را ندارد. گاهی بیمار اندیشهای غیرمنطقی دارد؛ مثلاً بیمار افسرده با مشاهده اینکه شیر آب دستشویی چکه میکند یا پیلوت اجاق گاز خراب شده یا یکی از پلهها لق شده است نتیجه میگیرد که این خانه برای زندگی کردن مناسب نیست. بک معتقد است که بیماران افسرده برداشتی منفی از خویشتن، برداشتی منفی از محیط اطراف و برداشتی منفی نسبت به گذشته، حال و آینده دارند. در حالت اضطراب، بیماران نگران وقوع خطرات احتمالی هستند و در این اندیشه هستند که حوادث ناخوشایندی احتمالاً اتفاق میافتد. همچنین خود را از برخورد با اندیشههای نگران کننده ناتوان میبینند و محرکها را تعمیم داده و تقریباً هر صدا یا حرکت یا تغییری را در محیط اطراف خطری برای خود محسوب میدارند. نظر به اینکه بیماران افسرده و مضطرب دارای احساس باختن، آشفتگی و از هم پاشیدگی در زندگی خود هستند، درمانگر باید به آنان کمک کند تا افکار و رفتار خود را دوباره سازمان دهند. فرایند شناخت درمانی بک شامل مراحل زیر است. (بک ۱۹۷۴): ۱٫ مراجعین از افکار خود آگاه میشوند. ۲٫ مراجعین افکار نادرست و ناجور خود را تشخیص میدهند. ۳٫ مراجعین به جای افکار نادرست، افکار درست و عینی میگذارند. ۴٫ مراجعین تشویق و تقویت میشوند و به آنان باز خورد مثبت داده میشود. (فری ۱۳۸۴، ۱۰۴- ۱۰۳).
۲-۲-۹- هدفهای درمان
هدف اصلی در درمان شناختی، حذف سوگیریها یا تحریفهای فکری است تا انسانها بهتر کار کنند. شناخت درمانگرها تحریفهایی شناختی مراجعان را زیر سؤال میبرند، میآزمایند و مورد بحث قرار میدهند تا احساسات، رفتارها و تفکرات مثبتتری در بیماران خود ایجاد کنند. هرچه هدفها مشخصتر و دقیقتر باشند، انتخاب روشهای تغییر نظامهای اعتقادی و احساسات و رفتارهای مراجعان آسانتر میشود این هدفها مؤلفههای عاطفی، رفتاری و شناختی دارند (ریچارد اس. شارف ۱۳۸۰).
۲-۲-۱۰- سنجش در شناخت درمانی
در شناخت درمانی از همان آغاز و در طول درمان توجه خاصی به سنجش مشکلات و شناختهای مراجعان میشود تا درمانگر بتواند مشکلات درمانجویان را دقیقاً مفهومبندی کند و تشخیص بدهد. وی در ادامه سنجش نه تنها روی افکار، احساسات و رفتارهای مراجع بلکه روی کارایی فنون درمانی تمرکز دارد.
۲-۲-۱۰-۱- روشهای استفاده از فنون سنجش
مصاحبهها: شناخت درمانگر در ارزیابی اولیه برای بررسی اجمالی موضوعات مختلف و در عین حال برای برقراری رابطه کاری خوبی با مراجع از مصاحبه استفاده میکند.
بازبینی خود: روشی برای سنجش افکار، هیجانات و رفتارهای مراجعان در بیرون از دفتر درمانگر است. در این روش مراجعان هیجانات، افکار و احساسات خویش را ثبت میکنند این عمل میتواند در قالب یادداشت کردن، ضبط کردن صدا یا پرکردن پرسشنامه انجام شود.
نمونهگیری از فکر: یکی دیگر از روشهای جمعآوری اطلاعات در مورد شناختهاست. یک راه برای نمونه گیری از شناختها این است که در فواصل زمانی تصادفی در خانه لحن خاصی داشته باشیم و سپس افکارمان را ثبت کنیم، مراجعان میتوانند افکارشان را روی نوار ضبط یا در کتابچهای یادداشت کنند.
مقیاسها و پرسشنامهها: در کنار این فنون به کمک پرسشنامههای خودسنجی نیز میتوانیم عقاید نامعقول، اظهارنظرهای افراد در مورد خودشان و تحریفهای شناختی را مشخص کنیم. پرسشنامههای ساختاری وجود دارد که اهداف معینی را دنبال میکنند مثل پرسشنامه افسردگی بک، مقیاس فکر خودکشی و مقیاس نگرش معیوب. این گونه پرسشنامهها معمولاً کوتاه هستند و در هر مقطع از درمان قابل اجرا میباشند (اس. شارف ۱۳۸۰).
۲-۲-۱۱- رابطه درمانی
بک تأکید میکند که کیفیت رابطه درمانی برای کاربست درمان شناختی اهمیت دارد. مشاوره موفقیت آمیز به خصوصیات خوشایند درمانگران، مانند صمیمیت واقعی، همدلی صادقانه، پذیرش بدون صداقت و توانایی ایجاد اعتماد و برقراری رابطه با درمانجویان بستگی دارد. درمانگران شناختی شرایط درمانی اصلی را که راجرز در رویکرد فرد مدار توصیف کرد برای به وجود آوردن تأثیر مطلوب درمانی، ضروری میداند ولی معتقدند که این شرایط کافی نیستند. درمانگران باید در عین حال برداشت شناختی از درمان جویان داشته باشند، فعال و خلاق باشند، بتوانند درمان جویان را از طریق فرایند سؤال کردن سقراطی درگیر کنند، و در استفاده از راهبردهای شناختی و رفتاری که قصد دارند درمانجویان را در خودیابیهای مهمی که به تغییر منجر خواهند شد هدایت کنند، افراد ماهر و آگاهی باشند. درمانگر وظیفهی راهنما را دارد که به درمان جویان کمک میکند بفهمند چگونه عقاید و نگرشهای آنها بر نحوهای که احساس و عمل میکنند تأثیر میگذارد. درمانگران همچنین درمانجویان را ترغیب میکنند که در فرایند درمان نقش فعالی داشته باشند، آنها همواره در رابطه با درمانجویان فعال هستند و با آنها تعامل حساب شده میکنند. درمانگر و درمان جو با کمک هم نتیجه گیریهای درمانجو را به شکل فرضیهی آزمون پذیر بیان میکنند. بک به جای تأکید بر نقش درمانگر در آموزش، بیشتر برای نقش درمانجو در خودیابی ارزش قایل است درمانگران شناختی قصد دارند به درمانجویان آموزش دهند چگونه درمانگر خود باشند (کری ۲۰۰۵). بک معتقد است رابطهی مراجع و درمانگر نوعی همکاری است درمانگر به کمک تخصص خویش در خصوص شناختها، رفتارها و احساسات به مراجعان امکان میدهد هدفهای درمان را مشخص کنند و به آنها برسند. فرایند درمان به تعبیری یک اکتشاف علمی مشترک است که طی آن درمانگر و مراجع مفروضات جدید را میآزمایند (راس. شارف ۱۳۸۰).
۲-۲-۱۲- فرایند درمان
شناخت درمانی در مقایسه با بسیاری از نظریههای درمان، ساخت دارد. جلسه یا جلسات اول به سنجش، برقراری رابطهی توأم با همکاری و مفهوم بندی مورد، اختصاص مییابد. در ادامه، مراجع به کمک رویکرد اکتشاف هدایت شده چیزهایی در مورد تفکر نادرست یاد میگیرد. جنبهی مهم دیگر درمان روشهای تشخیص افکار خود و ارائهی تکلیف منزل است. پس از تحقق هدفها، نحوهی ختم درمان مورد بررسی قرار میگیرد و مراجعان یاد میگیرند پس از درمان چطور از آموختههای خویش استفاده کنند. در ادامه درمان، مراجعان از مرحلهی بینش به سوی تغییر سوق داده میشوند.
اکتشاف هدایت شده: اکتشاف هدایت شده که گاهی به آن گفت و شنود سقراطی میگویند به مراجعان کمک میکند عقاید و مفروضات ناسازگارانهی خویش را تغییر دهند. درمانگر مراجع را به نحوی هدایت میکند تا شیوههای جدید تفکر و رفتار را کشف کند. وی این کار را با طرح مجموعه سؤالاتی انجام میدهد که در آن با اطلاعات موجود، عقاید مراجع زیر سؤال میروند.
فن سه سؤال: شکل خاصی از روش سقراطی است. در این روش با سه سؤال به مراجع کمک میشود در تفکر منفی خویش تجدید نظر کند. هر سؤال به مراجع کمک میکند عقاید منفی خودش را بیشتر مورد تفحص قرار دهد و تفکر عینیتری پیدا کند.
چه شواهدی برای این عقیده دارید؟
چه تفسیر دیگری از این وضعیت میتوانید داشته باشید؟
اگر نظرت درست باشد چه عواقبی دارد؟
مشخص کردن افکار خودکار: یکی از مداخلات اولیه در شناخت درمانی این است که از مراجع بخواهیم در مورد افکار منفی خودش صحبت و آنها را ثبت کند. مشخص کردن افکار با روش ثبت افکار معیوب و مطرح کردن آنها در جلسه بعد زمینه را برای جلسات آتی مهیا میکند.
تکلیف منزل: در شناخت درمانی، بین جلسات تکالیف خاصی به مراجع داده میشود که در این تکالیف مراجعان داده جمع میکنند، تغییرات شناختی و رفتاری را میآزمایند و روی مباحث جلسات قبل کار میکنند و در هر جلسه در مورد تکالیف منزل بحث و تکالیف جدیدی داده میشود.
ترتیب و قالب جلسه: ترتیب و قالب جلسات بستگی به درمانگر و مشکلات مراجعان دارد (فریمن و همکاران ۱۹۹۰) و معمولاً درمانگر و مراجع برسر دستور کار جلسه به توافق میرسند و مبنای این توافق نیز مرور رویدادهای هفتهی قبل و مشکلات پیش آمده است. درمانگر مراجع نتیجهی تکلیف منزل را بررسی میکنند و به کمک یکدیگر در مییابند مراجع چه نتیجهای از آن گرفته است، سپس در رابطه با نگرانیهای اصلی مراجع تکالیف جدیدی داده میشود.
خاتمه دادن درمان: نحوهی خاتمه دادن از همان جلسهی اول مد نظر قرار میگیرد. درمانگران در طول درمان، درمانجویان را تشویق میکنند افکار و رفتارشان را زیر نظر بگیرند، آنها را گزارش بدهند و پیشرفت خویش را ارزیابی کنند. در مقطع خاتمهی درمان این بحث مطرح میشود که مراجع پس از قطع رابطه با درمانگر باید درمانگر خود شود (ریچارد اس. شارف ۱۳۸۰).
شناخت درمانگران برای تغییر اندیشهها و احساسهای نادرست و ناسازگار روشهایی را ابداع کرده و به کار گرفتهاند. به نظر برنر (۱۹۸۰) با بهره گرفتن از شیوههای زیر میتوان به مراجع کمک نمود تا نسبت به خطاهای شناختی خود آگاه گردد و در صدد تغییر افکار نادرست خویش براید.
از مراجع خواسته شود تا خلاصهای از موقعیت ناراحت کننده را بنویسد و سپس افکار منفی خود را در ارتباط با آن موقعیت شناسایی کند.
از فردی که احساس میکند آدم ضعیفی است و هرگز کاری را درست انجام نمیدهد خواسته شود تا دلایل موجود را بررسی کند و نظر بدهد.
از مراجع خواسته شود به جای سرزنش خویش با خود چنان برخورد کند که اگر دوستش چنین بود با او برخورد و گفتگو میکرد.
مراجع تشویق شود تا اعتبار اندیشههای منفی خویش را بیازماید.
از مراجع خواسته شود تا دربارهی واقع بینانه بودن افکار و طرز تلقیهای خود، نظر دیگران را جویا شود.
از مراجع خواسته شود تا الفاظی نظیر ضعیف، بازنده، حقیر و نادان را به خود نسبت میدهد، معنا کند.
مراجع ترغیب و وادار شود تا سود و زیان یک احساس یا فکر منفی را بررسی کند مانند احساس ناتوانی در برقراری روابط اجتماعی و حقیر شمردن خود. به نظر شناخت درمانگران آنچه انسان را در معرض فشارهای روانی آسیبپذیر میسازد طرز تفکر همه یا هیچ است. به این دلیل در فرایند درمان باید تلاش گردد تا مراجع دریابد که میان اندیشههای منفی و نظام ارزشهای وی رابطه وجود دارد و برای رهایی از اندیشههای منفی لازم است نظام ارزشی سالمتری را در خود ایجاد کند. در فرایند درمان مراجع متوجه میشود که کدام افکارش غلط بوده است و پس از اصلاح این افکار، میآموزد که چگونه مشکلات هیجانی و رفتاری خود را برطرف سازد (رحیمیان ۱۳۷۷).
۲-۲-۱۳- کاربردهای درمان شناختی
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-31] [ 06:38:00 ق.ظ ]
|