باورهای غیر منطقی و اعتیاد |
باورهای غیرمنطقی، خود دو ویژگی اصلی دارند: ۱٫ توقعات خشک و تعصب آمیزی هستند که معمولاً با کلمات باید و حتما بیان میشوند ۲٫ فلسفههای خود آشفته ساز، که معمولاً حاصل این توقعات هستند و انتسابهای بسیار نامعقول و بیش از حد تعمیم یافته ایجاد میکنند. در مورد باورهای غیر منطقی تقسیمبندیهای مختلفی وجود دارد و در یک نوع آن ده باور غیر منطقی آمده است که عبارتند از توقع از دیگران، انتظارات بیش از حد از خود، سرزنش کردن، واکنش درماندگی به ناکامی، بیمسئولیتی عاطفی، نگرانی زیاد توأم با اضطراب؛ اجتناب از مشکل، باور غیرمنطقی وابستگی، درماندگی برای تغییر و کمالگرایی. برنارد باورهای غیرمنطقی را خواستها و هدفهایی میداند که به صورت اولویتهایی ضروری در میآیند، به طوری که اگر برآورده نشوند، موجب آشفتگی میشوند. از نظر الیس فرد ضمن قبول نکردن واقعیت و جذب نشدن در فرآیند افکار غیر منطقی در برتری جویی مفرط خود مبتلا به عوارض نسبتاً شدید میشود که اغلب آن را اختلال عاطفی مینامند. به عقیده وی توسل به این عقاید به اضطراب، اختلالات عاطفی و ناراحتی روانی منجر میشود. از این رو تا زمانی که تفکر غیر منطقی جریان دارد اختلالات عاطفی نیز به قوت خود باقی خواهد بود. فردی که خود را اسیر و گرفتار افکار غیر منطقی خود میکند احتمالاً خود را در حالت احساس خشم، مقاومت، خصومت، دفاع، گناه، اضطراب، سستی و رخوت مفرط، عدم کنترل و ناچاری قرار میدهد. به طور خلاصه میتوان گفت که تصورات کاملاً غلط و اشتباه درباره امورات روزمره باعث به وجود آمدن باورهای غیرمنطقی و غیر واقعی خواهند شد و افرادی که بر باورهای غیرمنطقی تأکید میکنند در زندگی با مشکلات چندی روبه رو خواهند شد و برای آنها دشوار است که به خشنودی دست یابند. از سوی دیگر اگر فرد در برخورد با رویدادهای زندگی توانایی شناسایی شیوههای رویارویی سالم را نداشته باشد، در واکنش فعال نسبت به چالشهای زندگی با دشواری روبه رو خواهد شد و برای حل مشکلات زندگی خود به رفتارهای انحرافی از جمله اعتیاد پناه میبرد. نینن در تحقیقی نشان داد که باورهای غیر منطقی میتوانند اثرات مخرب جدی در خانه، محیط آموزشی یا محل کار داشته و در برخورد فرد با محیط اثر بگذارند. باورهای غیرمنطقی روی سلامتی هیجانی تأثیر میگذارند و افسردگی، غمگینی، خود آزاری و خود سرزنشی، پشیمانی و سایر اثرات عمیق هیجانی را به دنبال دارد. نیک سرشت (۱۳۸۰) نیز به این نتیجه رسید که باورهای غیر منطقی پسران بزهکار بیشتر از پسران عادی است و باورهای غیر منطقی دختران بزهکار بیشتر از دختران عادی است. لیرد (۱۹۹۹) بیان میکند افرادی که دارای باورهای غیر منطقی هستند معمولاً به شیوه اجتنابی با تعارضات ارتباطی برخورد میکنند. همچنین نتایچ پژوهش محمودی (۱۳۹۲) نشان داد که بین باورهای غیرمنطقی با تابآوری و نگرش به مواد مخدر رابطه معناداری وجود دارد، به این صورت که کسانی که باورهای غیرمنطقی بالاتری دارند تاب آوری پایینتر دارند و نگرش مثبتتری به مصرف مواد مخدر دارند نتایج پژوهش امینپور و حمدزاده (۱۳۸۹)، نشان داد که بین میانگین باورهای غیرمنطقی افراد عادی و افراد معتاد تفاوت معناداری وجود دارد و نمرههای باورهای غیرمنطقی در افراد معتاد از افراد عادی بالاتر است. باورهای غیر منطقی در افراد معتاد ناشی از شرمساری، احساس گناه و تقصیر بین فردی است. ناتوانی در ابراز همدلی، نبود درک نسبی زمان و عدم احساس مسئولیت در تصمیمگیری از ویژگیهای افراد معتاد است. به نظر میرسد که باورهای غیرمنطقی و اراده مختل نتیجه اختلال شناختی است که ناتوانی در انتخاب عمل مناسب و اثرات منفی رفتارهای افراد معتاد را افزایش میدهد. آنچه به نظر میرسد این است که افراد معتاد
با توجه به داشتن رفتارهای تکانشگری و پر خطر، داشتن بیماریهای روانی، اعتماد به نفس پایینتر، عدم ابراز وجود، عدم توانایی نه گفتن در مقابل فشار همسالان و دوستان، تزلزل در تصمیم گیری، گوشهگیری و انزواطلبی، عدم مسئولیتپذیری، عدم تحمل ناامنی و شکست، عدم پایبندی مذهبی و باورهای نادرست در مورد مصرف مواد و سایر رفتارها در مقایسه با افراد عادی، بیشتر در معرض باورهای غیر منطقی قرار میگیرند و به سوی اعتیاد گرایش پیدا میکنند. بنابراین با توجه به تحقیقات ذکر شده از یک دیدگاه میتوان با برگزاری کارگاههای آموزشی به افراد کمک کرد تا باورهای سالم، منطقی و انعطاف پذیرانه را جایگزین باورهای معیوب و غیر سالم شان کنند و به این ترتیب میتوان از گرایش به اعتیاد پیشگیری کرد.
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :
پایان نامه اثربخشی شناخت درمانی در کاهش نگرشهای ناکارآمد و باورهای مرتبط با مواد در افراد دچار سوء مصرف مواد مخدر
۲-۴-۹- باورهای فراشناختی و اعتیاد
در پژوهشهای مرتبط با وابستگی به مواد، علاوه بر تبیین ابعاد گوناگون این مشکل، سعی شده است متغیرهایی که این اختلال را پیشبینی میکنند نیز کشف شود. یکی از متغیرهای مهم، عوامل فراشناختی است. با وجود تأکید تحقیقات قدیمیتر بر تأثیر عوامل شناختی بر اختلال وابستگی به مواد، با مطرح شدن ابعاد فراشناختی و نظریه عملکرد اجرایی خودتنظیمی در تحقیقات جدیدتر، معلوم شده است که باورهای فراشناختی در آسیبپذیری نسبت به اختلال وابستگی به مواد نقش دارند و زمینهساز آسیبپذیری افراد در وابستگی به مواد میباشند. در زمینه سوءمصرف و وابستگی به مواد، مانند همه اختلالات روانی، نظریات سببشناسی اولیه از مدلهای روانپویشی مایه گرفتهاند و مدلهای بعد از تبیینهای رفتاری، ژنتیک و شناختی استفاده کردهاند. برخی نظریات روانشناختی درباره مصرف مواد بر ویژگیهای شخصیتی افراد تمرکز دارند اما در نظریات دیگری چون نظریه شناختی- رفتاری فرض عمده این است که وابستگی به مواد، یک رفتار یادگیری شده است که از طریق شرطیسازی ابزاری و کلاسیک و واسطههای شناختی کسب میشود. مداخلات شناختی نیز برای وابستگی به مواد عمدتاً بر دو حیطه از واسطههای شناختی تمرکز دارند: ۱٫ شناسایی و اصلاح تجربیات مرتبط با مواد ۲٫ استخراج و بازسازی باورها و شناختها. اما رویکرد شناختی دارای محدودیتهایی است که از آن جمله میتوان به تأکید آن بر محتوای باورها (شناختها) و نادیده گرفتن فرایندهای پویا و باورهای فراشناختی اشاره کرد. یکی از رویکردهای جدید در زمینه سببشناسی و درمان بسیاری از اختلالات روانی مدل فراشناختی ولز است و نخستین مدل جهت مفهومسازی عوامل چندگانه فراشناختی به حساب میآید. مدل فراشناختی یک چارچوب فراشناختی کلی در مفهومسازی آسیبپذیری، ایجاد و حفظ اختلالات روانی ارائه میدهد. این مدل پیشنهاد میکند که اختلالات روانی (اختلال خلقی، اختلال وابستگی به مواد و…) از طریق الگوهای پایدار تفکر (نگرانی یا نشخوار فکری)، راهبردهای توجهی مرتبط با نظارت و تهدید، اجتناب و سرکوب فکر ایجاد و حفظ میشوند که مجموع این فاکتورها به تشکیل یک سندرم شناختی– توجهی میانجامد و این سندرم باعث شکست در اصلاح باورهای ناسازگار با خود و افزایش دسترسی اطلاعات منفی درباره خود میگردد. به عبارتی سندرم شناختی توجهی شامل یک الگوی تفکر پایدار و شامل نگرانی یا نشخوار فکری، توجه متمرکز بر تهدید و رفتارهای مقابلهای غیرمفید از جمله وابستگی به مواد، اجتناب و… میگردد که نتیجه عکس میدهند. یک اصل اساسی مدل عملکرد اجرایی خودتنظیمی این است که باورهای فراشناختی که جزء دانش فراشناختی به حساب میآید، باعث شکلگیری و فعال شدن سندرم شناختی- توجهی میگردند و سندرم شناختی- توجهی از طریق چند گذرگاه یا مکانیزم ویژه و آشکار تداوم مییابد و تجربه هیجانی منفی را تشدید میسازد؛ از این رو افراد برای کاهش و تنظیم هیجانات منفی از راهبردهای خاص همچون وابستگی به مواد، سرکوب فکر، اجتناب و… استفاده میکنند و به این صورت اختلالات روانی به دلیل الگوی تفکر شخص و راهبردهای ناکارآمد وی حفظ میشود. چنانچه ذکر شد سندرم شناختی- توجهی از باورهای فراشناختی ناشی میشود و به واسطه آن سبب حفظ اختلال وابستگی به مواد میگردد. مثلاً وابستگی به مواد در کوتاه مدت به عنوان یک راهبرد مقابلهای سازگارانه برای تنظیم هیجان عمل میکند، ولی در بلندمدت ناسازگارانه محسوب میشود، زیرا در بلندمدت باعث ایجاد وابستگی و تولید هیجانات منفی میگردد. از این رو باورهای فراشناختی عوامل میانجیگر رابطه بین هیجان و وابستگی به مواد هستند. تحقیقات نشان دادهاند که باورهای فراشناختی (ابعاد فراشناختی) با دسته وسیعی از اختلالات روانی ارتباط دارد که از میان آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد: اختلال اضطراب فراگیر، علائم وسواس فکری- عملی، خود بیمارانگاری، اضطراب امتحان، اهمالکاری، اختلال استرس پس از سانحه، سایکوز و افسردگی. در رویکرد فراشناختی، باورهای فراشناختی، کلید و راهنمایی است که شیوه پاسخدهی افراد به افکار منفی، باورها، علایم و هیجانها را تحت تأثیر قرار میدهد و نیروی محرکهای در پس الگوی تفکر مسموم (سندرم شناختی- توجهی) است که به رنج روانی و هیجانی میانجامد. دو مورد مهم از باورهای فراشناختی که به تداوم الگوی سندرم شناختی- توجهی کمک میکند عبارتند از: ۱٫ باورهای فراشناختی مثبت ۲٫ باورهای فراشناختی منفی. باورهای فراشناختی مثبت به سودمندی نگرانی، نشخوار فکری، نظارت بر تهدید و دیگر راهبردهای مشابه (وابستگی به مواد، سرکوب فکر و…) مربوط میشوند. دومین حوزه از باورهای فراشناختی منفی با اهمیت منفی و معنای رویدادهای شناختی درونی از قبیل افکار و باورهای متداول سروکار دارد. دو زیر مجموعه از فراباورهای منفی وجود دارد: آنهایی که به کنترلناپذیری افکار مربوط میشوند و آنهایی که مربوط به خطر، اهمیت و معنای افکار هستند. این فراباورها به تداوم سندرم شناختی- توجهی منجر میشوند، زیرا به شکست در کنترل افکار میانجامند و باعث تعبیر و تفسیرهای منفی و تحریف شده از رویدادهای ذهنی میگردند. همچنین این فراباورها میتوانند به ایجاد تجربیات هیجانی یا حالتهای احساسی منجر شوند. اخیراً اولین تحقیقات در زمینه نقش باورهای فراشناختی در وابستگی به مواد توسط ولز و همکارانش صورت گرفته است. نتایج مطالعات اخیر آنها حاکی از آن است که بین باورهای فراشناختی و وابستگی به مواد رابطه وجود دارد. در یک مطالعه همبستگی که روی افراد دچار اختلال وابستگی به مواد صورت گرفته است، نتایج نشان داد که بین باورهای فراشناختی و وابستگی به مواد رابطه وجود دارد، خصوصاً که بین سه عامل فراشناختی (باورهای مثبت در مورد نگرانی، باورهای منفی در مورد نگرانی و باورها در مورد اطمینان شناختی پایین) با وابستگی به مواد رابطه مثبت و معناداری وجود داشت و در مورد دو مقیاس بعدی (باورها در مورد نیاز به کنترل فکر، باورها در مورد خودآگاهی شناختی) رابطه ضعیفی وجود داشت. همچنین در دو تحقیق مقدماتی دیگر (اسپادا و همکاران ۲۰۰۷؛ اسپادا و ولز ۲۰۰۸) نشان دادند که افراد وابسته به مواد در مقایسه با افراد بهنجار در باورهای فراشناختی نمرات بالاتری را گزارش کردند در همین راستا ساعد و همکاران (۱۳۹۰) در پژوهشی با هدف مقایسه باورهای فراشناختی ناکارآمد در بین افراد وابسته و افراد غیروابسته به مواد بود. نتایج نشان داد که بین سطوح متغیر مستقل (معتاد/ عادی) در متغیر ترکیبی باورهای فراشناختی تفاوت معناداری مشاهده میشود و تحلیل مانوا نشان داد که افراد دچار اختلال وابستگی به مواد در باورهای فراشناختی ناکارآمد، نمرات بالاتری را کسب کردند. (ساعد و همکاران ۱۳۹۰، ۸۰-۷۷). این یافته همسو با نظریه فراشناختی عملکرد اجرایی خودتنظیمی در زمینه سببشناختی اختلالات روانشناختی، به ویژه اختلال وابستگی به مواد و همچنین هماهنگ با نتایج تحقیقات اسپادا و همکاران (۲۰۰۷)، اسپادا (۲۰۰۸) و ولز (۲۰۰۶) میباشد. یافتههای تحلیل تشخیصی نشان داده که از بین عوامل فراشناختی عامل «باورهای فراشناختی منفی در کنترلناپذیری و خطر افکار» بیش از بقیه عوامل در اختلال وابستگی به مواد نقش دارند، که همسو با یافتههای ولز (۲۰۰۹) و نظریه فراشناختی عملکرد اجرایی خودتنظیمی ولز و متیوس(۱۹۹۶) میباشد. از دیگر عوامل مهم در پیشبینی اختلال وابستگی به مواد «خودآگاهی شناختی» و «کنترل فکر» بود. اولین یافته این تحقیق (سهم عامل کنترل فکر) همسو با تحقیق اسپادا و همکاران (۲۰۰۷) ولی از نظر دو عامل (خودآگاهی شناختی و باورهای فراشناختی منفی) مغایر با نتایج تحقیق اسپادا و همکاران (۲۰۰۷) بود. افراد دارای اختلال وابستگی به مواد به دلیل باورهای فراشناختی خاصی که دارند (مثل باورهای فراشناختی در مورد کنترل فکر یا باورهای فراشناختی منفی و…) دچار آشفتگی هیجانی میشوند. این باورهای فراشناختی باعث میشوند که این افراد در موقعیتهای مشکلساز، دچار سندرم شناختی- توجهی گردند. با فعال شدن سندرم شناختی- توجهی که خود از باورهای فراشناختی ناشی میگردد، راهبردهای کنار آمدن مثل وابستگی به مواد فعال میگردد، از این رو بیش از پیش زمینه تداوم اختلال وابستگی به مواد در بیماران فراهم میگردد. پس طبق یافتههای این تحقیق و تحقیقات پیشین، ضروری است که در زمینه سببشناسی و درمان اختلالات وابستگی به مواد، به عوامل فراشناختی بیش از عوامل شناختی بها داده شود. پیامد اساسی مدل فراشناختی (فراشناخت به عنوان عامل محوری اختلال روانی) نتایج این تحقیقات، میتواند تلویحاً بیانگر این باشد که در فرایند درمان اختلال وابستگی به مواد نباید افکار و باورهای افراد را زیر سؤال ببریم یا دست به واقعیتآزمایی بزنیم. زیرا چنین تلاشهایی، هدر دادن وقت و انرژی است، بلکه هدف درمان، بررسی و تغییر چگونگی پاسخدهی افراد معتاد در مورد باورهایشان نسبت به تفکرشان میباشد و اینکه باورهای فراشناختی منفی از جمله مؤلفههای فراشناختی نیرومندی محسوب میشود که با آسیبپذیری نسبت به اختلال وابستگی به مواد، رابطه مثبت و نیرومندی دارد. باورهای فراشناختی منفی، منعکسکننده نگرانیهای فرد درباره کنترلناپذیری و آسیب افکار میباشد. نتایج این گونه مطالعات میتواند نشاندهنده این باشد که افراد وابسته به مواد برای کنترل باورهای فراشناختی و حتی هیجانات خود به مصرف مواد اعتیادآور روی میآورند که این نتایج همسو با نتایج تحقیق ولز (۲۰۰۹) میباشد. میتوان گفت که عامل ترکیبی «باورهای فراشناختی منفی»، «کنترل فکر» و «خودآگاهی شناختی»، در آسیبپذیری نسبت به اختلال وابستگی به مواد از اهمیت ویژهای برخوردار هستند و لذا میتوان با مداخلات مناسب و برنامههای درمانی جهت اصلاح این عوامل فراشناختی، امکان کاهش وابستگی به مواد را فراهم ساخت. همچنین از طریق «تابع تشخیصی» میتوان برای پیشبینی عضویت در گروه برای گروه جدیدی از موارد که عضویت آنها در گروه مشخص نیست از این تابع استفاده کرد که نمره بالای فرد میتواند نشانه وجود اختلال وابستگی به مواد در فرد یا آسیبپذیری زیاد او نسبت به این اختلال در آینده باشد (ساعد و همکاران ۱۳۹۰).
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-31] [ 06:36:00 ق.ظ ]
|