تعریف و مفهوم خلاقیت و نوآوری |
خلاقیت یعنی ارائههای فکر و طرح نوین برای بهبود و ارتقاء کمیت یا کیفیت فعالیتهای سازمان مثل افزایش بهرهوری مثل افزایش بهرهوری، افزایش تولیدات یا خدمات، کاهش هزینهها، تولیدات یا خدمات با بهره گرفتن از روش بهتر، تولیدات یا خدمات جدید و ……
به زبان ساده خلاقیت عبارت است از خلق و آفرینش ایدهها و افکار جدید و سودمند که ممکن است در آینده به اجرا درآید.
نوآوری فرایندی است که اختراع، ایده یا اندیشه را به محصول یا خدماتی که قابل عرضه در بازار است تبدیل می کند که نمایانگر مفهومی نو و دربردارنده خلاقیت است.
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :
دانلود پایان نامه:بررسی رابطه بین اعتماد سازمانی، انتقال دانش، خلق دانش و نوآوری سازمانی (مطالعه موردی: بیمه آسیا)
با توجه به تعاریف فوق می توان گفت که خلاقیت بستر نوآوری را فراهم میآورد.
در برخی نوشته ها و تحقیقات مدیریتی، مفاهیم خلاقیت و نوآوری را مترادف به کار بردهاند، اما این دو مفهوم دارای تفاوت جزئی و در عین حال مهم هستند که در زیر به آن ها می پردازیم:
خلاقیت عبارت است از به کارگیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یک فکرک و اندیهش نو در حالیک نوآوری عبارت است از عملی و کاربردی ساختن افکار و اندیشه های ناشی از خلاقیت.
در خلاقیت اطلاعات جدید بدست میآید و در نوآوری آن اطلاعات به صورتهای گوناگون در بازار عرصه میشود.
روانشناسان به «خلاقیت» که بیشتر یک مفهوم فردی است اهمیت بیشتری میدهند و آن را عام و شامل نوآوری نیز میدانند.
جامعه شناسان و محققان صنعتی برای «نوآوری » که بیشتر یک مفهوم گروهی و اجتماعی است اهمیت بیشتری قائل شده و آن را عام و خلاقیت را یکی از مراحل نوآوری تلقی می:نند.
در عین حال، اکثر محققین متعقدند که خلاقیت به ایدههای جدید توجه دارد، در صورتی که نوآوری به کاربرد آن میپردازد. پس خلاقیت نقطه آغاز هر نوآوری است و نوآوری تلاش برای تبدیل ایده خلاق به محصولات یا فرایندهایی که نهایتاً موجب بهبود خدمات به مشتری، کاهش هزینه و یا ایجاد درآمدهای جدید برای سازمان میگردد (دادخواه، 1390).
به خوبی میدانیم که اغلب بررسیهای صورت گرفته طی چند دهه اخیر پیرامون تاثیرات اقتصادی ناشی از تغییرات و دگرگونیهای تکنولوژیکی با توجه به نوعی گرایش بخش تولید بودهاند. در واقع، همواره طی مدت مدیدی خدمات از نظر فناوری در حال پس رفت پنداشته شدهاند و نوآوری صرفاً نقش حاشیهای (یا حتی منفی) در تبیین مجموع عملکرد این بخش و راهبردهای رقابتی در شرکتها ایفا نموده است. طی دهه اخیر، تدریجاً این دیدگان به چالش کشیده شده است (رینالدو اوانجلیستا و همکاران 2010، مایلز، 1995، میایلز و همکاران، 1995، گادری و گالوج 1998، آندرسون و همکاران، 200، متکالفه و مایلز، 2000، تثر، 2003).
تغییر (دگرگونی) سازمانی نه تنها مهمترین شکل نوآوری غیر تکنولوژیکی به حساب میآید بلکه دستیابی به آن از نظر مفهومی و تجربی بسیار دشوار است. در واقع، علیرغم وجود تحقیقات کیفی و روانی پر شمار که بر نقش انواع نوآوری غیر تکنولوژیک در خدمات تاکید دارند، اطلاعات اندکی پیرامون میزان مکمل بودن یا جایگزین بودن این نوع نوآوریها در قبال نوآوریهای تکنولوژیکی، اهمیت نسبی تغییرات و دگرگونیهای تکنولوژیکی و سازمانی بعنوان هدایت کنندههای عملکرد اقتصادی شرکتها و همچنین وجود یا عدم وجود تفاوت در زمینه ارتباط و تاثیرات اقتصادی این دو شکل متفاوت نوآوری در درست داریم (رینالدو اوانجلیستا و همکاران، 2010).
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-31] [ 08:46:00 ق.ظ ]
|