گلمن اعتقاد دارد ، افراد در هر جایگاهی که با دیگران در تعامل هستند ، اگر بخواهند بهره وری بهینه و عملکرد بالایی داشته باشند و در سایه همکاری با دیگران به اهداف خود برسند لازم است در کنار توانایی فنی و حرفه ای به برخی از ویژگیهای خاصی که گلمن مجموعه آنها را هوش هیجانی می نامد ، مجهز باشند زیرا همین تواناییها هستند که در مواجهه با دیگران و یا موقعیتها شخص را هشیار، آرام ، محترم ، مراعات کننده ، حمایتگر ، گوش دهنده ، پاسخگو ، توضیح دهنده و پذیرنده می گرداند(گلمن ، ۱۹۹۵)
گلمن هوش هیجانی را از هوش بهر مجزا دانسته و معتقد است : هوش هیجانی شیوه استفاده بهتر از هوش بهر را از طریق خود کنترلی ، اشتیاق ، پشتکار و خود انگیزی شکل می دهد.

به عقیده او ، موفقیت در کار هشتاد درصد به هوش هیجانی و تنها بیست درصد به ضریب هوشی بستگی دارد (گلمن ، ۱۹۹۵) بیشتر اطلاعات موجود نشان می دهد ، هوش هیجانی بعنوان یک منبع قدرت در بسیاری از موارد مهم تر از ضریب هوشی است.

نظر کلی گلمن درباره هوش هیجانی را می توان در مصاحبه وی با جان اونیل [۱](۱۹۹۶) دریافت:

((هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است مشتمل بر شناخت احساسات خویش و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمات مناسب در زندگی ، توانایی اداره مطلوب خلق و خوی ، وضع روانی و کنترل تکانش ها ، همان هوش هیجانی است.عاملی که به هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف در شخص ایجاد انگیزه و امید می کند)).

به نظر گلمن (۱۹۹۵) افراد برای فایق شدن بر چالشها باید مولفه های هوش هیجانی را در خود پرورش دهند این مولفه ها شامل :

خود آگاهی ، خود کنترلی(مدیریت بر خود) ، همدلی ، مهارتهای اجتماعی و خودانگیزی است.

البته مایر و سالووی علاوه بر جامعیت و تمامیت ماهیتی ، بر تواناییهای هیجانی که هیجانات و ادراکات را به هم مرتبط می سازد ، توجه دارند در حالیکه مدل گلمن ، شایستگیهای اجتماعی هیجانی (برخی ویژگیهای شخصیتی و نگرشها) را در خود جای می دهد(جردن ، ۲۰۰۴)

گلمن این مشخصه ها را در پنج حوزه جمع کرده و برای هر کدام از آنها ، ویژگیهای خاصی را برشمرده است:

الف:خودآگاهی:

خودآگاهی همان احساس احساسات، قبول آنها ، مشاهده خویش یا خویشتن نگری ، نگرش        بی طرفانه نسبت به حالات درونی خود ، شناخت حالات درونی ، شناخت نقاط ضعف و قوت خود و اعتماد به نفس است .

از نظر گلمن ، خودآگاهی ریشه و اساس دیگر مولفه های هوش هیجانی است و تا زمانی که از سطح خودآگاهی پایینی برخوردار باشیم در انتخاب هدف ، برنامه ریزی برای رسیدن به هدف ، مدیریت و کنترل احساسات خود ، بکارگیری نظمی که بتوان بر اساس آن با احساسات دیگران هماهنگ شد و حتی رشد مهارتهای اجتماعی متناسب به هدف و عمل ، با مشکل مواجه خواهیم شد.در واقع خودآگاهی قلب همه این مهارتها تلقی می شود چرا که هوش هیجانی زمانی آغاز  می شود که اطلاعات هیجانی ، سیستم ادراکی را فعال کرده باشد.بعنوان مثال برای اینکه بتوانید عصبانیت خود را کنترل کنید ، باید از آنچه باعث بروز آن

 

شده ، آگاه باشید.(وایزینگر ، ۱۹۹۸).

تعریف گلمن از خود آگاهی شامل ، درک عمیق و روشن از هیجانات و احساسات ، نقطه ضعف و قوت ، نیازها و سلایق خود است .

گلمن معتقد است افرادی که از سطح خودآگاهی بالاتری برخوردارند در کارهای خود دقیق بوده، امیدواری آنها غیر واقع بینانه نیست و مسئولیتی را قبول می کنند که در حد توان آنها باشد.

این افراد زمانی که در چالش قرار می گیرند به راحتی می توانند از تفکر خود برای رهایی از آن استفاده کنند و قادرند از تفکر خود برای کنترل احساسات بهره گیرند.

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :

 

پایان نامه تاثیر هوش عاطفی بر عملکرد شغلی کارکنان 

 
ب : خودکنترلی (خودتنظیمی):

خودکنترلی و احاطه بر خود ، مدیریت هیجانات خود ، توانایی بازیافت هیجانی پس از یک صدمه هیجانی ، توانایی بر عمل نه بر واکنش ، ثبات در رفتارها در همه موقعیتها ، احساس مسئولیت در کار، انعطاف در برابر تغییرات و استقبال از نظرات جدید است.(گلمن ، ۱۹۹۵)

ج : همدلی (آگاهی اجتماعی):

کنار آمدن راحت با دیگران ، درک دیگران ، آگاهی و ارزش گذاشتن به نیازهای سایرین ، شور و اشتیاق برای خدمت کردن ، مفید بودن ، توان درک و قبول دگر اندیشی و سیاست مداری است.همدلی از مولفه های هوش هیجانی است و به بیان دقیق تر ، درک احساسات و جنبه های مختلف دیگران و بکارگیری یک عمل مناسب و واکنش مورد علاقه برای افرادی که پیرامون ما قرار گرفته اند ، می باشد.

در بین مولفه های هوش هیجانی تشخیص همدلی از همه راحت تر است . همه ما همدلی یک معلم با احساس را تجربه کرده ایم و تشخیص داده ایم که واکنش او تا چه حد باعث دلگرمی ما شده است (گلمن ، ۱۹۹۵)

د:مهارتهای اجتماعی:

کنترل دقیق هیجانات خود ، واکنش مناسب ، قانع سازی ، درک تفاوتها ، کار گروهی ، توان گفتگو ، ارتباط شفاف ، میانجی گری و توان برقراری ارتباط است.(گلمن ، ۱۹۹۵) معتقد است افرادی که می خواهند در ایجاد رابطه با دیگران موثر واقع شوند باید توانایی تشخیص ، تفکیک و کنترل احساسات خود را داشته و سپس از طریق همدلی یک رابطه مناسب برقرار کنند .

افراد فقط از طریق مهارتهای اجتماعی بالا می دانند در کجا و چه موقع از خود حالات هیجانی   نشان دهند(منصوری ، ۱۳۸۰)

ه: خود انگیزی:

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...