-سود جستن از تجارب قبلی خود برای مقابله با تغییرات و نا رساییهای شخصی.
-خود را با تقلیل نیروها و سلامت بدنی خود همساز کردن

-از دست دادن همسر را پذیرفتن

-همنوا شدن با بدن خود لطافتها و گیراییهای گذشته را از دست داده است.

در هفتاد سالگی مسءله اصلی باز هم تحقق دادن زندگی خود به بهترین وجه ممکن است. بالاخره باید نظم نوین این “سرزمین بیگانه”که چند صباحی باید در ان زندگی کرد ،تن داد “تمامیت شخصی”،”تحقق خویشتن”،و اصطلاحاتی از این دست که در نظریه های مختلف می بیند برای توجیه وظایف تحوی به کار میروند.پاره ای از افراد این گستره پایانی بزرگسالی ،فعال و پاره ای دیگر در این گستره غیر فعال اند. اما هر دو دسته میتوانند به صورت رضایت بخش این دوره را به پایان برسانند(ابوالقاسمی،.۱۳۸۶)

تغییرات در سطح تغییرات بدنی:

در حال که پیری برای عده ای از دانشمندان یک برنامه ژنتیک است سلول های انسان تقریبا” بیش از ۵۰ بار ظرفیت تکثیر ندارند.و این محدودیت خود تعیین کنندهی چرخه ی حیاطی است و بندرت از ۱۱۰ سال فراتر میرود.برای پاره ای دیگر پیری فرسایش است و سلولهای انسان در این فرایند فرسایش ظرفیت ترمیمی خود را از دست میدهند و دیگر نمی توانند عناصر صدمه دیده ی خود را بازسازی کنند و در نتیجه میمیرند و بخصوص سلولهای مغز و قلب وقتی صدمه دیده باشند میمیرند، دیگر تجدید حیات برای انها ممکن نیست ودر نتیجه از بین میروند.(نویان شرف،.۱۳۸۷).

با این همه پیری  بدنی در حد قابل ملاحظه ای در افراد متفاوت است.در پایان سن بزرگسالی موها کاملا سفید میشوند و تعداد انها نیز کاهش میابد . در حالی که موهای سر خلوت میشوند برای نخستین بار موها بر روی چانه زنان پیر میروید . پوست رطوبت و انعطاف طبیعی خود را از دست میدهد و هر روز بیش از پیش دارای چین و چروک میشود . ساختار چندان د ستخوش تغییراتی می شود و قسمت پایین صورت را کوتاه تر میکند. بینی کشیده تر میشود و حالت نرمی پوست در حول و حوش چانه کاهش میابد . پلک ها ضعیف تر میشوند ودر زیر چشمها گودی ایجاد میشود. از انجا که از شصت سالگی به بعد استخوان بندی بدن تغییر می کندافراد ادمی کوچکتر میشوند . سینه زنان و مردان نسبت به سی سالگی از پهنای کمتری برخوردار خواهد بود.شاهها باریک میشوند و کفل پهن تر. عضلات بر اثر فقدان تمرین تکیده میشوند. مفاصل تنبل و دیر خیز. نیرومندی و چالاکی ادمی دستخوش نقصان میگردد. قسمتهای محکم استخوان اسفنجی و شکننده خواهند شدو اسانتر از گذشته فرد خواهد شد. اگر قلب در حالتاستراحت به خوبی گذشته کار میکند ،اما درشرایط هیجان به سهولت گذشته وضع طبیعی خود را باز نمیابد و به زمان بیشتری نیاز دارد. افراد مسن اغلب از سرد بودن اتاقی که جوان ها در ان خود را راحت میپندارند شکایت دارند. دستگاه گردش خون باسرعت گذشته خون را در بدن به گردش در نمی اورند. سرخرگها ضخیمتر میشوند و فشار خون افزایش می یابد در ۸۵ سالگی ریه ها به سه پنجم هجم اکسیژنی که در ۲۵ سالگی گنجایش ان را داشتها دست می یابند . در نتیجه این کمبود اکسیژن از انرژی کمتری برخوردار میشوند ،حواس در سالخوردگی کمتر از پیش تیزند: دیدن،شنیدن،لمس کردن،چشیدن،بوئیدن کمتر از گذشته حساس اند.به رغم تغییرات بدنی ، بسیاری از اشخاص میتوانند از سلامت خوبی برخوردار باشند و ذوق و علاقه به زندگی را تا ۸۰ سالگی و پس

 

از ان در خود زنده نگه دارند.از نظر جنسی باید گفت ،انسانها در تمام طول زندگی از ظرفیت جنسی خود برخوردارند در اخرین سالهای زندگی تغییراتی در اعضای جنسی به وقوع می پیوندد ولی به نظر ماسترز و (جانسون. ۱۹۶۸)این تغییرات سطح تجربه جنسی را تغییر میدهد اما به ناتوانی جنسی منتهی نمی شوند. ضرب اهنگ فعالیت و ابزار تمایل جنسی به فعالیت جنسی فرد در جوانی بستگی دارد.

قاعده[۱]((کسی که از ان استفاده نکند بازنده است ،وصف ماهیت جنسی در طول زندگی است))هرچه زندگی جنسی مرد غنی تر و شادی آفرین تر بوده است،بیشتر ادامه میابد.(ترکاشوند،.۱۳۸۸).

روی آورد فعالیت[۲]:

روی اوردی است که بر اساس آن سالخورده خود را همچنان فعال نگه میدارد. بنابر این سالخورده ای بهتر از همه پیر میشود که تا انجا که ممکن است مثل گذشته به زندگی خود ادامه میدهد. در این صورت به حداکثر فعالیت دست میزند. و برای هر نقش از دست رفته ای جانشینی میابد و در نتیجه به بیشترین سرچشمه های رضایت دست میابد.

روی آورد عدم تعهد:

حکایت از ان دارد که پیر شدن با عدم تعهد متقابل فرد و جامعه همراه است .شخص سالخورده فعالیتها و تعهدات

خود را عمدا” تقلیل میدهد و به نظر میرسد که جامعه این کناره گیری را ترغیب میکند. عدم تعهد در این رویاورد امری طبیعی است و با مشغولیهای فزاینده خود نسبت به شخص خویش و امادگی عاطفی کمتری در رویایی

با دیگران همت می گمارد.

مناسبت درون نسلی،سالخوردگان در شرایط مختلفی به سر میبرند:

گروهی هنوز در کنار همسر خود زندگی میکنند و از تداوم ازدواج برخوردارند. پاره ای در گروه بیوه گان قرار میگیرند و از دست دادن همسر انها را در احساس سالخوردگی غوطه ور میسازد. چه تا زمانی که یک سالخورده همسر خود را از دست نداده است خود را چندان پیر نمی پندارد. طلاق گرفتن در سالهای پایانی زندگی نیز یکی از شوق زندگی است . برخی از سالخوردگان تجدید فراش می کنند و این امر بیش از پیش در جوامع رواج یافته است.(ییلاق بیگی.،۱۳۸۸).

وبالاخره تک زیستی،در شکل سالخوردگانی که اعم از مرد یا زن هرگز ازدواج نکرده اند یکی دیگر ازمشکلات زندگی در این دوره است. تنها ده درصد از مردان و پانزده درصد از زنان ،در این سطح اززندگی به تک زیستی خود ادامه میدهند. این گروه البته دارای ریخت شخصیتی متمایزی هستند. بررسیها درباره این گروه اخیر نشان داده اند که این سالخوردگان کمتر از گروه های دیگر از تنهایی رنج می برند البته انزوا طلبی در این گروه بیشتر به معنای تجربه کردن عشق و از دست دادن آن است تا به معنای هرگز چیزی از عشق نداشتن. طرز پیر شدن بر حسب فرهنگ متغیر است در فرهنگهای ساده و سالم طول عمرسالخوردگان به مجموعه ای از دلایل وابسته است.

مقام و منزلت یک سالخورده در جامعه بالاست،فرد سالخورده با خانواده خود که برای او حرمت قائلند و او را برای خانواده و جامعه مفید میدانند زندگی می کند. کناره گیری اجباری از فعالیتها وجود ندارد و او تاهر زمان که بتواند به کار ادامه میدهد. به کم خوردن و مصرف کردن غذاهای کم کالری عادت دارد و سر انجام روزمره دارای فعالیت قابل ملاحضه ای است. اما در زندگی پر اغتشاش شهری و فرهنگ سوق دادن سالخوردگان به زندگی جدا از معیارهای اشنا و متداول در گستره های قبلی زندگی،از شرایطی که برای افزایش طول عمر در فرهنگهای سالم بر شمردیم ،خبری نیست . از طرز زندگی این جوامع می توان آموخت که باید به بهبود بخشیدن کیفیت زندگی در سالهای پایانی بزرگسالی اندیشید. و از انها دوره ای پر ثمر و رضایت بخش به وجود می اورد(ییلاق،.۱۳۸۸).

 

سقوط غیر قابل توجیه حیاتی[۳]:

این حالت در قلمرو بدنب با خستگی دائم اشکار میشود. در قلمرو شناختی به صورت پراکندگی دقت و مشکل کوشش فکری و در قلمرو عاطفی به شکل حالتی مالیخولیایی که با هوشیاری فرد نسبت به ناتوانمدی واکنش همراه است متجلی می شود حالت روانی ناخوش که با دلزدگی ،یاس،و خستگی پذیری مشخص میشود ودر بیشتر مواقع با اضطرابی کم و بیش شدید همراه است. در یک جمع بندی کلی می توان گفت مفهوم افسردگی به سه گونه متفاوتبه کار رفته:به منظور مشخص کردن احساس های بهنجار،غمگینی،یاس،نامیدی،و جزءآن و بروز انها به عنوان نشانه یک اختلال به منظور توصیف اختصاری یک نشانگان که شامل نشانه های عاطفی،شناختی و حرکتی  فیزیولوژیکی و غد د مترشحه است، برای مشخص کردن اختلال های افسرده وار در چارچوب اختلال های روانی ما دارای از علل و گونه ای از تحول هستند و به پاره ای از درمانگری ها پاسخ میدهند.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...