عوامل شناختی، باورهای غیر منطقی، اسنادهای ناسازگار و تعبیر و تفسیرهای غلط، عوامل هیجانی و عاطفی، عوامل فیزیولوژیکی و بدنی ،الگوهای رفتاری ،حمایت اجتماعی،خشونت،  وجود فرزند،  تاریخچه زندگی و ویژگیهای فردی،  استرس، مسائل اقتصادی، مذهب، نوع رابطه زوجین، ساختار قدرت درخانواده ورضایت مندی زناشویی، آداب و سنن اجتماعی- فرهنگی و زبان و هنجارها و تفاهم فکری و توافق مذهبی،ملاک های همسر گزینی و  شیوه های همسر گزینی .بهداشت روانى جامعه و سلامت فیزیکى وعاطفى، در گرو سلامت روابط زناشویى و تداوم و بقاى ازدواج است (شاملو،۱۳۶۹).
گرچه  عوامل اجتماعی و فرهنگی نقشی مهم در سازگاری  زناشویی دارند، اما  عوامل یا ویژگی های فردی که در اینجا از آن به عنوان شخصیت نام برده می شود، تاثیر ویژه و بیشتری دارند. روی هم رفته، شواهد موجود نشان می دهند که عوامل شخصیتی، پیش بینی کننده های تجربی موثری برای سازگاری و ثبات زناشویی هستند و وجود روابط بین عوامل شخصیتی و بازدهی زناشویی زوجین با بهره گرفتن از طرحهای طولی و مقطعی گوناگون تایید شده است اگر شخصیت را به عنوان ترکیبی از اعمال، افکار، هیجانات و انگیزشهای فرد بدانیم مولفه های سازنده آن ممکن است در افراد گوناگون، متفاوت باشند.از سوی دیگر، امکان دارد این مولفه ها از راه های گوناگونی ترکیب شده باشند؛ به گونه ای که الگوهای شخصیتی گوناگونی را بوجود آورند (معین، غیاثی، مسموعی،۱۳۸۹).

پختگی روانی و رشد عاطفی فکری طرفین: این ویژگی به سن بستگی ندارد و هر فردی باید هنگام ازدواج به رشد عاطفی، فکری و اجتماعی کاملا رسیده و بالغ باشد. از آنجایی که رشد عاطفی-فکری با رشد هوشی رابطه مستقیم دارد ، اختلاف زیاد در این زمینه سبب بروز اختلافات و نارضایتی زناشوئی می شود(گنجی،۱۳۸۴).

ارتباط میان ناراحتی روان شناختی و عدم رضایت زناشویی در بیماران متأهّلی که طیف وسیعی از مشکلات روان شناختی را تجربه می کنند به اثبات رسیده است در میان اختلالات روان شناختی عمده، افسردگی به طور وسیع تری مورد بررسی قرار گرفته و نشان داده شده است که ارتباطی قوی با آشفتگی زناشویی دارد (میرزولاندزبرگر، ۲۰۰۲).[۱]

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :

 

پایان نامه رابطه بین مؤلفه‌های جنسی و مهارت‌های ارتباطی با رضایت زناشویی

پژوهشگران همچنین ارتباطی قوی میان اختلالات اضطرابی و آشفتگی زناشویی اثبات کرده اند. علاوه بر اختلالات روانی، مشکلات ارتباطی با بیماری های جسمانی نیز همبستگی دارد. افرادی که روابط رضایت بخش و حمایت کننده دارند، احتمال کمی وجود دارد که مبتلا به بیماری سختی شوند و اگر هم بیمار شوند سریع تر بهبود می یابند (هالفورد،۱۳۸۴).[۲]طرز تفکر، عقاید و تمایلات: باید قبل از وارد شدن به زندگی زناشویی مخصوصا در دوران نامزدی در موضوعات مهم زندگی توافق نظر وجود داشته باشد. ثابت شده است که توافق های زیاد قبل از ازدواج روابط بعد از ازدواج را نیز محکمتر کرده و معنی و مفهوم بهتر به زندگی زناشوئی می دهد (گنجی،۱۳۸۴).

شواهد فزاینده ای وجود دارد که شیوه های درک ، تفسیر و ارزیابی زوج از یکدیگر و رویدادهایی که در

 

روابط شان اتفاق می افتند، تأثیر مهمی بر کیفیت روابط آنها می گذارد (باوکام، اپستین، سایر زوشر ۱۹۸۹ به نقل از ترکان ۱۳۸۵).[۳]تاثیر منفی “باورهای غیر منطقی” یا در نهایت معیارهای غیر واقع نگرانه ای که افراد در مورد روابط صمیمانه دارند را بر الگوهای تعامل و رضایت همسران مورد تاکید قرار دارد( آلبرت الیس۱۹۷۶، به نقل از اپستین و دیگران، ۲۰۰۵)[۴].

زوجین مشکل دار، بیشتر مشکلات رابطه شان را به همسرشان نسبت می دهند و فکر می کنند وی از روی عمد به گونه ای ناخوشایند با آنها رفتار می کند. در مقابل، زوجین خوشبخت، احتمالاً بیشتر رفتارهای منفی را به شرایط محیطی موقت نسبت می دهند (هالفورد، ۱۳۸۴).

عقاید مذهبی: عقاید مذهبی در سعادت کانون خانوادگی اهمیت دارد. تحقیقات نشان می دهد که اعتقادات و نگرش های زن و مرد اکثرا پس از ازدواج ادامه می یابد و اگر زن و شوهر از یک مذهب ولی دارای اعتقادات و دید فلسفی متفاوت نسبت به اصول و موازین مذهبی خود باشند باز هم منجر به اختلافات عدیده شده و دیگر مسائل زندگی را نیز تحت الشعاع قرار می دهد.توافق و طرز فکر درباره امور جنسی:تحقیقات نشان می دهد که مسائل جنسی از لحاظ اهمیت در ردیف مسائل درجه اول یک زندگی زناشوئی قرار دارد و سازگاری و رضایت در روابط جنسی از مهمترین علل خوشبختی زندگی زناشویی است. چنان چه این روابط ارضاء کننده و کامل نباشد، منجر به ناراحتی شدید، اختلافات و حتی از هم پاشیدگی خانواده می شود.بیماری روانی در خانواده:وراثت یکی از عوامل مهم بیماری های جسمی و روانی است لذا شایسته است در موقع انتخاب همسر تحقیقات لازم در این باره انجام شود.یکی از عوامل کلیدی در پایداری زندگی مشترک تعهد دو طرف نسبت به ازدواج است(گنجی،۱۳۸۴).

فردیت[۵] و تمایز خود[۶]:باور “زن و شوهر نیمه بهتر یکدیگرند” در واقع نشان دهنده ی اشتباه فرهنگی در زمینه ازدواج است. نقش های جنسی انعطاف پذیر در این فرهنگ به این معتقد است که با کنار هم گذاردن دو نیمه­ی انسان یک شخص کامل ایجاد می شود. برداشت به گونه ای است که انگار یک دوم ضربدر یک دوم مساوی یک می شود، و حال آنکه یک دوم ضربدر یک دوم مساوی یک چهارم است که از یک دوم کمتر است. به همین دلیل وقتی دو نفر برای تکمیل شدن ازدواج می کنند، در مقایسه با آن زمان که کامل و تکمیل نبودند، ناقص تر می شوند و این علت بسیاری از شکست های ازدواج هاست. بنابراین افرادی که از وضعیت درونی سازمان یافته تری برخوردارند در نظم دادن به وضعیت طرف مقابل نیز موفق تر می باشند (برنشتاین و برنشتاین، ۱۳۸۲) .

صمیمیت و خود افشاسازی[۷]:اگر چه همسران مایلند دیدگاه های مشابهی در مورد صمیمت و خود افشاسازی در رابطه زناشویی داشته باشند، لیکن معلوم گردیده است که میان زنان و مردان در صمیمیت و رضایت زناشویی تفاوت وجود دارد (گریف و مالرب، ۲۰۰۱).[۸]

به عبارت دیگر تجربه صمیمیت در میان زنان و مردان متفاوت است. زنان خود افشایی در زمینه احساسات را به عنوان صمیمیت زیاد می دانند و مردان داشتن فعالیت های مشترک با همسر را نشانه صمیمت می دانند (مارکمن و کرافت، ۱۹۸۹ به نقل از هالفورد، ۱۳۸۴).[۹]

هیجان و مهارت مندی هیجانی[۱۰] :پژوهش در زمینه هیجان، در حیطه اتفاق می افتد. حیطه اول وقوع، ظرفیت و شدت پاسخدهی هیجانی را در ازدواج بررسی کرد. مثلاً بررسی گاتمن در این حیطه مشخص کرده است که زوج های آشفته نسبت به غیر آشفته، تقابل و عاطفه منفی تری را نشان می دهند. حیطه دوم، نقش هیجانات مختل از قبیل افسردگی و اضطراب را در سلامت زناشویی بررسی کرد. این حیطه پژوهشی یک رابطه نیرومند میان عاطفه افسرده و آشفتگی زناشویی را نشان داده است .مثلاً پژوهش بیچ [۱۱]حیطه سوم، نقش هیجانات را در زوج درمانی بررسی نمود. از نظر این حیطه پژوهشی اصل یا ریشه آشفتگی رابطه در عواطف منفی است که در تعامل با همسر آشکار می شود(کردوا، گی و وارن ۲۰۰۵).

سطح هیجان خواهی زن و شوهر صرف نظر از همسانی و ناهمسانی هیجان خواهی آنها، سازگاری زناشویی را به طور منفی تحت تأثیر قرار می دهد. آنها در تبیین این مسئله به این موضوع اشاره کرده اند که از آنجا که ازدواج قراردادی طولانی مدت است که با انعقاد آن محدودیت هایی برای افراد ایجاد می گردد، این محدودیت ها برای افراد هیجان خواه به راحتی قابل پذیرش نیست و لذا سازگاری و رضایت از ازدواج در این افراد کاهش می یابد(عطاری و همکاران، ۱۳۸۴).

حمایت خانوادگی:هالفورد(۱۳۸۴) معتقد است میزان حمایت های عاطفی (مانندگوش دادن همدلانه به دردودل های همسر) و عملی (مانند کمک کردن به دیگران) که زوجین به یکدیگر ابراز می کنند به طور قابل توجهی رضایت مندی از رابطه را در عرض سال های اولیه ازدواج پیش بینی می کند.رابطه معنی داری بین عدم پذیرش زوجین از سوی خانواده های یکدیگر وتوفیق یا عدم توفیق درزندگی وجود دارد همچنین میزان دخالت بستگان درزندگی مشترک درخانواده های ناموفق بیشتر است . به علاوه خانواده های زوج های موفق بیشتر درجریان آشنایی های قبل از ازدواج فزندان خود با یکدیگر بوده اند.بنابراین آگاهی والدین وهدایت صحیح آن ها می تواند درموقعیت زندگی فرزندانش مؤثر باشد(بهمن، مافینی، ۱۳۸۸).

رویدادهای زندگی:رویدادهای زندگی به تحولات رشدی وتغییر یافتن موقعیت هایی که زوجین باهم به صورت فردی با آن مواجه می شوند اشاره می کند.به احتمال زیاد در دورانی که نرخ تغییر وحوادث استرس آور زندگی زیاد می‌شود مشکلات ارتباطی نیز بیشتر می شود (هالفورد،۱۳۸۴). مثلاً درآغاز دوره زناشویی بارداری و فرزند پروری، موارد مشکل وموارد اختلاف درفرزند پروری: بیماری شدید یا مرگ فرزند یا خویشاوندان دوره نوجوانی فرزندان؛ ترک کردن خانه توسط فرزندان. خیانت وجدایی (سادوک[۱۲] ۲۰۰۷). بازنشستگی نیز یک انتقال عمده دیگر برای زوجین  است که با آشفتگی در رابطه همراه است که با آشفتگی در رابطه همراه  است (هالفورد،۱۳۸۴).

 

[۱] – Meyers, S.A., & Landsberger, S.A

۲-Bavcom.&, Epstein.&, Sayerz. &, sher.

۳- Albert Ellis.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...