۲-۲-۱۰- عوامل تعیین کننده جو عاطفی خانواده

ارتباط کودک با والدین: نخستین فرد درخانواده که باکودک رابطه مستقیم دارد مادر است و زندگی با ارتباط زیستن میان او و مادرش آغازمی شود مطالعاتی که روان شناسان کودک درباره ناراحتیها واختلالات کودکان به عمل آورده اند نشان می دهد که علت بیشتر آنها محرومیت از مادراست به عبارت دیگر وقتی نیاز  به تعلق خاطر کودک ارضا نشود به اضطراب و آشفتگی دچار می شود واکنشهای ناسازگار از او بروز می کند علت اینکه دربحث تأثیر والدین در شخصیت کودک، کمتراز پدر صحبت میگردد این است که پدر نخستین روزهای تولدنقش کمی دارد. ولی مطالعات چند سال اخیر نشان داده است که نقش پدر در رشد و تکامل شخصیت کودک کمتر از مادر نیست. مخصوصا درمورد پسران، حضورپدر درخانه اهمیت خاصی دارد.
موضع اقتصادی و اجتماعی خانواده: اوضاع اقتصادی خانواده ممکن است بطورمستقیم در شخصت کودکان تأثیر بگذارد ترس از گرسنگی و نداشتن پوشاک و پناهگاه، اثر عمیقی در رشد کودک دارد کودکانی که از تمام وسایل زندگی برخوردارند. نسبت به زندگی خویشتن بوده وکمتر دچار اضطراب و دلهره می شوند کودکی که درخانه فقیر پرورش می یابد، همواره در عدم اطمینان خاطر و احساس حقارت رشد می کند. بنابراین می توان گفت که عقاید ونظرات کودک از وضع اقتصادی والدینش متأثر است.
تعلق داشتن به یک خانواده ثروتمند رضایت خاطر را درکسب شهرت اجتماعی بیمه می کند در صورتی که تعلق به یک خانواده  فقیرمی تواند شهرت اجتماعی پستی را برای کودک در برداشته باشند زندگی اقتصادی- اجتماعی خانواده کودک نه تنها درتعیین آنچه باید دوست بدارد موثراست. بلکه چگونگی ارضای این نیازها را نیز تعیین میکند وضع اجتماعی خانواده همچنین در میل حرفه ای کودکان نیز تأثیردارد بدین معنی که بعضی خانواده  هاشهرت شغل را مهمتر از میل فرزند خود می دانند از اینرو  اورابه کار تشویق می کنند شهرت داشته باشند اگر چه وی رغبتی  بر آن نداشته باشد.

وضع روانی افراد خانواده: اوضاع احوال روانی افراد خانواده، موجب اضطراب وناراحتی کودکان شده و آنان را از رشد سالم و طبیعی باز می دارد و خانواده ای که برای کوچکترین موضوعی عصبانی می شوند و به کینه ورزی  با مردم می پردازند و به انتقام راغب می شوند، جز یک عده افراد بیمار که همواره با اضطراب شدید و ناراحتی های روانی دیگر زندگی می کنند به جامعه تحویل نمی دهند. مادران و پدرانی که به علت تجارت قبلی دروان کودکی خود را انجام دادن وظیفه والدین، تزلزل دارند و عدم اطمینان خاطر احساس می کنند، ثبات عاطفی ندارند، به فرزندان خود نظر مساعدی ندارند یا درباره روش تربیت با یکدیگر موافق نیستند (شعاری  نژاد، ۱۳۷۶: ۳۷۱).
 

۲-۲-۱۱- بررسی مفاهیم مربوط به مؤلفه های کنترل عواطف

۲-۲-۱۱-۱- خشم: خشم یک هیجان کاملاً طبیعی است و مانند سایر احساسات نشانه سلامت و تندرستی و عواطف انسانی می باشد اما هنگامی که از کنترل خارج شود، می تواند یک حس مخرب و ویرانگر تبدیل شود و پیامدهای ناگوار در محیط کار، روابط شخصی و در تمامی عرصه های زندگی به وجود آورد. مبارزه با اشکال مختلف خشم، توسل به زور و آسیب رسانی به دیگران از جمله دغدغه های اساسی جوامع در عصر کنونی است. شناخت و تحلیل علمی خشم و کشف راه های تخفیف ان شاید در حاکم ساختن فرهنگ آرامش و صلح در آینده مفید و راهگشا باشد(خدایاری فرد خدایاری فرد و عابدینی، ۱۳۸۶).

 

خشم یکی از هیجان های نیرومند انسان و واکنشی متداول نسبت به ناکامی و بدرفتاری است.

– علل خشم: این علل عبارتند از: عوامل محیطی، عوامل فرهنگی، عوامل هیجانی و عوامل جسمانی.

عوامل محیطی: محیطی که وقایع ناخوشایند یا محرک های بیرونی خشم برانگیز در آن تجربه می شوند نقش مهمی در نتیجه نهایی به عهده دارند

عوامل فرهنگی: عوامل فرهنگی متفاوتی در بروز عصبانیت نقش دارند. این عوامل از خرده فرهنگهای قومی تا فرهنگ محیط کاری که فرد در آنجا کار می کند، در نوسان است.

عوامل جسمانی: افرادی که به دردهای مزمن دچار هستند نسبت به دیگران احساس ناراحتی و خشم بیشتری دارند. علاوه بر این موضوع، حالت های خفیف تری مثل سرما خوردگی، نیز بر پاسخ دهی ما در مواجهه با موقعیت های خشم برانگیز تأثیر گذارند.

نگرش و تفکر فرد: در رابطه با ارتباط نگرش و تفکر با خشم و عصبانیت کافی است بیاد آوریم حتی افرادی که با یک پس زمینه فرهنگی و محیطی مشترک ، حالت های هیجانی یکسان و وضعیت سلامت جسمانی شبیه به هم در مواجهه با یک موقغیت خشم برانگیز قرار می گیرند، چقدر متفاوت عکس العمل نشان می دهند. تغییر افکار نقش مهمی را در ایجاد حالت های احساسی و هیجانی به عهده دارد اگر داری این نگرش باشیم که باید همیشه، اطرافیان ما افراد منصف، منطقی، ملاحظه کار، مؤدب و غیره باشند، به احتمال زیاد خلاف نگرش فوق حال ما را بد خواهد کرد(خدایاری فرد و عابدینی، ۱۳۸۶).

 

۲-۲-۱۱-۱-۱- ویژگی افراد ماهر در تخلیه خشم:

۱- به گونه ای عمل نمی کنند که به خود آسیبی وارد کنند.

۲- به گونه ای عمل نمی کنند که به فرد یا افراد دیگر آسیبی وارد کنند.

۳- به حق و حقوق خود آگاهی داشته و سعی می کنند تاحد ممکن مانع از ضایع شدن آن شوند(خدایاری فرد و عابدینی، ۱۳۸۶).

مرحله اول کنترل خشم: خودآگاهی هیجانی

این احتمال وجود دارد که وقتی در موقعیت هایی قرار می گیریم که برانگیزننده ی احساسات و هیجان هایی نظیر خشم هستند، در این حالت ها غرق شده و متوجه احساس و هیجان درونی خود نباشیم. آگاهی نداشتن از احساساتی نظیر خشم باعث می شود که خشم بوجودآورنده ی رفتار شود و به احتمال زیاد رفتاری که ناشی از این احساس و هیجان باشد، رفتار صحیحی نخواهد بود. درست است که وقتی ما در یک موقعیت خشم برانگیز قرار می گیریم، امکان دارد که عصیانی شویم، ولی اینکه اگاهی داشته باشیم که عصبانی هستیم نقش بسیار مهمی در کنترل کردن خشم ایفا می کند این مرحله “خود آگاهی هیجانی[۱]” نامیده می شود. منظور از خود اگاهی هیجانی این است که فرد احساسات و هیجان های خود در موقعیت های مختلف آگاهی داشته باشد. طی این مرحله دو عمل مهم جهت کنترل خشم صورت می گیرد:

با گفتار درونی حالت هیجانی را در خود تشخیص می دهیم.
سعی کنیم به علت خشم خود پی ببریم(محمدی، ۱۳۹۱).
مرحله دوم مهارت کنترل خشم: خنثی کردن خشم

الف: شیوه های بلند مدت

۱- ورزش های هوازی ۲- آرمیدگی ۳- پیش بینی ۴- تخلیه ی احساسات منفی گذشته

ب: شیوه های کوتاه مدت:

۱- خود آگاهی هیجانی ۲- تنفس عمیق ۳- روش های حواس پرتی – شمردن اعداد – به یادآوردن شعر – به یاد آوردن یک خاطره یا تصویر ناخوشایند – به یاد آوردن یک لطیفه- فکر نکردن(رمضانی، ۱۳۹۱).

مرحله سوم مهارت کنترل خشم: قاطعیت

افراد در مواجهه با موقعیت های خشم برانگیز عموماً به چهار شکل عکس العمل نشان می دهند:

دسته اول افرادی هستند که به صورت مشخص، در هنگام خشم، آن را فرو می خورند و هیچ عکس العملی نشان نمی دهند. به این افراد منفعل گفته می شود. دسته دوم افرادی هستند که بر خلاف دسته اول به محض عصبانی شدن، به صورت مشخص، خشم خود را بروز می دهند. به این دسته از افراد پرخاشگر گفته می شود. دسته سوم، افرادی اند که به صورت نامشخص پرخاشگری می کنند. کله شقی، اشکال تراشی، مسامحه پشت گوش انداختن ویژگی های این دسته از افراد است. و در نهایت دسته چهارم افرادی هستند که بهترین و مناسب ترین برخورد را در مواجهه با موقعیت های خشم برانگیز از خود نشان می دهند؛ افراد قاطع کسانی اند که دو مرحله قبلی کنترل خشم را با موفقیت به پایان رسانده اند و در مرحله پرخاشگرانه رفتار کردن، با فرد مقابل که موجب خشم وی شده است ، گفتگو می کنند (ناصری، ۱۳۸۶).

هنگام بروز عصبانیت تمرکز و ادارک بسیار محدود می شود و همه توجه به موضوعی معطوف می شود که از آن خشمگین شده و در این صورت پردازش اطلاعات مختل شده و امکان تنفر سازنده و ارزیابی صحیح و استدلال کارآمد بسیار ضعیف می شود که چنین وضعیتی باعث رفتار مشکل ساز می شود و ارتباط را مختل می سازد که درد از مدت زمینه ساز بروز اختلالات قلبی و عروقی می شود که ممکن است فرد را به مصرف مواد مخدر برای رهایی از این ناراحتی بکشاند و سبب اعتیاد فرد به این مواد و در نتیجه سکته قلبی یا مغزی شود (حامدی، ۱۳۸۷).

اگر خشم را به گونه ای ابراز کنیم که باعث ایجاد دشمنی، تنفر، ناکامی یا رنجیدگی فرد دیگری شود یا موجب بروز آشفتگی، افسردگی، بیخوابی و مشکلات جسمی مثل سردرد شود مخرب است و سبب بروز رفتاهای نابهنجار از جمله گرایش به مواد مخدر که سبب رهایی چند لحظه ای فرد از افکار منفی خود به تدیج فرد مجذوب خود کرده و باعث اعتیاد فرد می شود (خدایاری فرد، ۱۳۸۶).

تبیین های روانشناختی بر تفاوت های فردی اشخاص در شیوه تفکر و احساس درباره رفتار خویش تأکید دارند و تفاوت های که می تواند به شکل تفاوت های ظریف و جزئی در رفتار برخی افراد با افراد متعارف یا حتی در قالب اختلالات وخیم شخصیتی ظاهر شود و برخی افراد را به سبب عللی مانند افزایش خشم و عصبانیت، کمی وابستگی و تعلق خاطر به یکدیگر یا تمایل به خطر کردن و لذت جویی باشدت بیشتری مستعد ارتکاب رفتارهای کجروانه سازد و بهترین تبین های وان شناختی که بر نارسایی های شخصیتی تأکید دارد تبین فروید است و ساختار شخصیت را شامل نهاد، من، من برتر می داند و نهاد همانند نفس اماره و سرچشمه نیروی نفسانی می باشد که هیچگونه قید و بندی نمی شناسد و در این راستا فرد که کنترل خشم خود را به صورت واقعی و مفید بیان نکند در سطح نهاد باقی می ماند و چون مواد مخدر اوج لذت برای فرد به ارمغان می آورد به اعتیاد گرایش می آورد (سلیمی و داوری، ۱۳۸۰).

تبیین های زیست شناختی را می توان در دو حیطه اختلالات بدن و تبین های ژنتیک تقسیم کرد و تبین های زیست شناختی عوامل جسمی و زیستی را موجب خشم و کجروی می دانند. و به نظر انها مجرمان و تبهکاران دارای ساختمان زیستی خاص هستند و با دیگران به لحاظ زیستی متفاوت می باشند یعنی بین تقص بدنی و گرایش به انحرافات اجتماعی رابطه نزدیکی وجود دارد و روانپزشکان نیز ابتلا به بیماری ها و اختلالات روانی را ناشی از ضایعات وارد بر مغز می دانند بر این اساس عواملی مانند ارث، کروموزم ها، ژنها، ابتلا به بیماری ها و جنسیت و سن و نژاد به نوعی عامل رو آورد فرد به اعتیاد معرفی می شود(سلیمی و داوری، ۱۳۸۰). نظریه های جامعه شناختی بر نقش مهم و اساسی محیط اجتماعی در شکل دادن به پدیده کجروی و اعتیاد تأکید دارند و هنگام توجه به چگونگی ششکل گرفتن رفتارهای کجروانه در صحنه اجتماع اساساً به عللی توجه می کنند که که گروه ها یا قشرهایی را از اعضای آن در معرض کجروی قرار می دهد و اگر فرد در جامعه به صورت مکرر و مداوم در معرض فشارهای اجتماعی از جمله کمبود شغل و بیکاری سبب پرخاشگری و خشم فرد و گرایش به مواد مخدر می شود که ضررهای بسیاری برای جسم و روان فرد و خود جامعه دارد(اسدی دارستانی، ۱۳۹۲).

 خشونت خانوادگی: خشونت خانوادگی، از اول تاریخ بشر وجود داشته است. فروید در مقاله ای وجود یک تکانه ناهوشیار برای کودک آزاری راگزارش می دهد. بررسی و تحقیقات صورت گرفته در زمینه‌ سبب شناسی، انتقال بین نسلی و توالی تکاملی و تدریجی خشونت، موجب تغییر دیدگاه کشورها در زمینه کودک و همسر آزاری و نیز خشونت خانوادگی شده است(خدایاری فرد، ۱۳۸۶).

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...