دلایل این موضوع که بخشی را به حقوق جنگ اختصاص داده شده است را می توان از دو منظر به آن نگریست اولاً موضوع تحقیق این پایان در خصوص تاثیرات تروریسم بر حقوق بین الملل جنگ می باشد پس در اولین نگاه می بایست حقوق جنگ و حقوق بین الملل جنگ را تعریف کنیم تا متوجه این مسئله قرار گیریم که به دنبال تاثیر تروریسم بر چه مقوله ای حقوقی می باشیم و آثار و تاثیرات آن را بررسی و نتیجه گیری کنیم . دوماً فعالیت های تروریستی در عصر حاضر دیگر از حالت گذشته و سنتی که اقدامات خرابکارانه زا جمله انفجار بمب در یک مرکز شهر و یا ترور یک فرد خاص و یا تخریب یک ساختمان دولتی خارج شده و تروریستها با اقدامات سنگین و غیر قابل باوری که مانند یک اقدام نظامی گسترده و همه جانبه می باشد به فعالیت می پردازند و اقدامات آنان با چنان قدرتی تاثیرات بزرگی را در یک کشور یا منطقه و یا کل نظام بین الملل به وجود می آورد که در سالهای نه چندان دور قابل تصور نبود . از سپتامبر ۲۰۰۱ تا کنون دو گروه تروریستی با سربازگیری از افراطیون مذهبی در کل جهان چنان ترس و وحشتی را در عرصه بین الملل به وجود آورده اند که تا همین چند سال قبل کسی باور این موضوع را نداشت که یک گروه تروریستی بتواند اینچنین بر نظام بین الملل تاثیر گذارد و دیگر نمی توان اقدامات آنان را یک اقدام تروریستی کوچک و قابل تاثیر در یک بخشی از یک کشور قلمداد کرد بلکه مانند یک لشکرکشی بزرگ و همه جانبه می ماند لذا در عرصه بین الملل و در مجامع بین المللی و حقوقی اقدامات این گروه ها ( القاعده ، داعش ) را جنگ می نامند چون این گروه ها با آن که دارای یونیفورم مخصوصی سازمانی ، سلسله مراتب سازمانی و یا دیگر مشخصه های یک ارتش کلاسیک را ندارد اما از چندان تشکیلاتی برخوردار میباشند که مانند یک ارتش اقدام کرده و به سوژه های خود حمله کرده و ضربه می زنند که دیگر مانند گروه های تروریستی سالهای گذشته که بیشترین تاثیر خود را بر یک کشور می گذاشتند قابل تشخیص می باشد لذا هرگونه درگیری با این گروه ها را می توان به مشابه یک جنگ قلمداد کرد . با این وجود در آغاز این فصل تعریفی از جنگ ، حقوق جنگ و حقوق بین الملل جنگ و حقوق بشردوستانه ارائه می گردد تا برای فصول بعدی را تحلیل مسائل هموار گردد
۲-۲ تعریف جنگ و حقوق جنگ
در آغاز تعریفی کامل به همراه عناصر سازنده آن از جنگ خواهیم داشت : در حقوق بین الملل جنگ شیوه اجبار همراه با اعمال قدرت و زور است که می توان آن را از نظر حقوقی چنین تعریف نمود : جنگ به عنوان (( ابزار سیاست ملی )) ، مجموعه عملیات و اقدامات قهر آمیز مسلحانه ای است که در چهار چوب مناسبات کشورها ( دو یا چند کشور ) روی می دهد و موجب اجرای قواعد خاصی در کل مناسبات آنها با یکدیگر و همچنین با کشورهای ثالث می شود . در این جهت ، حداقل یکی از طرفین مخاصمه در صدد تحمیل نقطه نظرهای سیاسی خویش بر دیگری است . به این ترتیب ، عملیات قهر آمیز مسلحانه وسیله و هدف تحمیل اراده مهاجم می باشد . از تعریف ارائه شده می توان چنین نتیجه گرفت که مفهوم حقوقی جنگ شامل چهار عنصر یا رکن اساسی است : عنصر تشکیلاتی و سازمانی ( کشورها ) ، عنصر مادی ( اعمال قدرت مسلحانه ) ، عنصر معنوی یا روانشناسی ( قصد و نیت جنگ ) و سرانجام هدفدار بودن جنگ ( منافع و مصالح ملی )
۲-۲-۱ عناصر سازنده مفهوم حقوقی جنگ
عنصر تشکیلاتی و سازمانی ( ارگانیک ):
یکی از عناصر اساسی ، مفهوم جنگ ، عنصر تشکیلاتی و سازمانی یعنی (( کشورها )) می باشد . جنگ مستلزم نبرد نیروهای مسلح کشورها با یکدیگر است ؛ از این رو ، جنگ به عنوان نوعی رابطه کشور با کشور تلقی می شود .
این عقیده مخصوصاً از سوی (( ژان ژاک روسو )) در کتاب (( قرار داد اجتماعی )) ( ۱۷۶۲ ) ابراز شده است : (( جنگ به هیچوجه رابطه انسان با انسان نیست ؛ بلکه رابطه کشور با کشور است که در آن افراد به عنوان انسان و یا حتی به عنوان انسان و یا حتی به عنوان تبعه ، بلکه به مثابه شهروندان و مدافعان و تنها بر حسب تصادف و اتفاق با یکدیگر دشمن شده اند ))
عنصر مادی ( اعمال قدرت مسلحانه ) :
عنصر دیگر جنگ ، عنصر مادی است و آن اعمال قدرت یا خشونت مسلحانه واقعی و عملی می باشد . به عبارت دیگر ، جنگ همواره با عملیات و اقدامات قهر آمیز مسلحانه همراه است که توسط نیروهای مسلح کشورهای متخاصم و تحت فرماندهی ، اقتدار و مسئولیت آنها صورت می گیرد . (( بدون استفاده از نیروی اسلحه ، جنگ معنی و مفهوم حقوقی ندارد ))
عنصر معنوی یا روانشناسی ( قصد و نیت جنگ ) :
عنصر سوم جنگ ، عنصر معنوی یا روانشناسی است و آن اراده قطعی یکی از طرفین متخاصم است ؛ زیرا جنگ بدون قصد و نیت ، معنی و مفهومی ندارد . در کنفرانسهای لاهه ( ۱۹۰۷ ) ، کشورهای امضا کننده معاهدات ، اعلام صریح اراده را جهت مبادرت به جنگ ضروری دانستند . طبق عهدنامه سوم مربوط به شروع مخاصمات مورخ ۱۸ اکتبر ۱۹۰۷ ، جنگ قانوناً زمانی آغاز می شود که اخطار صریح قبلی به صورت اعلامیه جنگ بدون قید و شرط و یا از طریق اولتیماتوم ( اتمام جت ) که یک اعلامیه جنگ مشروط تلقی می شود ، صورت گرفته باشد . هرگاه یکی از کشورهای متعاهد عهدنامه سوم ، مخاصمات را بدون اعلام قبلی آغاز کند
، از تعهدات خود عدول کرده و مرتکب جرم بین المللی شده است .
هدفدار بودن ( منافع و مصالح ملی ) :
عنصر چهارم جنگ ، مشخص بودن جهت و غایت جنگ است . یعنی کشور آغازگر جنگ هدفی معین و نهائی دارد که همواره درصد پیگیری و نیل به آن است . این هدف معمولاً تحمیل یا قبولاندن یک نقطه نظر سیاسی و یا به عبارت روشن تر یک منظور و هدف ملی می باشد . ( ضیایی بیگدلی، ۱۳۶۵ )
در این بخش بعد از مشخص شدن مفهوم جنگ به این مسئله می پردازیم که حقوق جنگ چیست
در سده های گذشته بحث در خصوص حقوق جنگ با دو نگرش کلی مواجه بود نگرش اول این موضوع را مطرح می کرد که جنگ ، غارتگریست پس نباید ظلم و غارتگری را نظامند کرد و آیا می شود برای ظلم و ستمگری حقوقی را متصور بود و از سوی دیگر عده ای بر این عقیده بودند که درست است جنگ ، خونریزی و چپاول انسانها است اما می توان با وضع قوانینی از بعضی عواقب و آلام جنگ کم کرد و جلوی خسارت زیاد به غیر نظامیان و کسانی که در جنگ نقشی نداشته اند گرفته شود . در سالیان زیاد و پس از مجادله فراوان در میان اندیشمندان این دو مکتب ، نگرش دوم پیروز گردید و شروع به وضع قوانین در این خصوص کرد که ما از آن به عنوان حقوق جنگ نام می بریم . حقوق جنگ شامل مجموعه اصول و قواعدی است که حاکم بر روابط میان کشورهای متخاصم با یکدیگر ویا میان کشورهای متخاصم با کشورهای بیطرف می باشد . بمحض آغاز جنگ ، بدون توجه به چگونگی شروع آن ، کشورهای متخاصم دیگر تابع حقوق زمان صلح نیستند ، بلکه از حقوق جنگ تبعیت خواهند نمود ؛ چه این حقوق عرفی باشد ، چه قراردادی . کشورهای ثالث ( یعنی کشورهائی که در مخاصمه شرکت ندارد ) ، خواه حقوق جنگ را مراعات نمایند یا خیر نیز روابط خود را با کشورهای متخاصم تابع حقوق زمان صلح نمی سازند ؛ بلکه از آن پس از حقوق بیطرفی تبعیت می نمایند )) ( ماندگار، ۱۳۸۹ )
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :
[یکشنبه 1399-01-31] [ 05:50:00 ق.ظ ]
|