قاضی شریف بسیونی در تعریف تروریسم می نویسد: «تروریسم بین المللی عبارت است از: رفتار اجبار آفرین فردی یا دسته جمعی همراه با اعمال استراتژی خشونت و ترور که یک عنصر بین المللی را در برگیرد یا علیه یک هدف تحت حمایت بین المللی باشد و منظور از ارتکاب آن نیز ایجاد نتیجه قدرت طلبانه باشد». (پور سعید، ۱۳۸۸)
تروریسم بین الملل به نوبه خود می تواند به تروریسم بین الملل که توسط افراد حقیقی و یا حقوقی انجام شود و نیز تروریسم دولتی تقسیم می شود هر یک از این حالات نظریه های سیاسی و رژیم های حقوقی نسبتاً متفاوتی را بر می انگیزد. البته انگیزه سیاسی اولویت خاصی می یابد چرا که بر عناصر مولد تروریسم بین المللی و منافع مرتبط با آنها تکیه دارد. (اقارب پرست، ۱۳۹۱)

تروریسم بین المللی که به لحاظ حقوقی شامل تروریسم دولتی نیز می شود مباحث آن در مباحث حقوقی بین الملل دهه های ۶۰، ۷۰ و ۸۰ بسیار مشهود بود و امروزه نیز جایگاه خود را در مباحث مرتبط با تروریسم حفظ کرده است.

تروریسم بین المللی دو ویژگی آشکار دارد: یکی نداشتن هدفی واقع گرایانه و دیگری بهره گیری از شکنندگی نظام های پیچیده. گفتنی است که پیشرفت های تکنولوژیک در زمینه های اطلاعات و ارتباطات و پیشرفت های اقتصادی، در پا گرفتن و گسترش این پدیده نقش داشته است. (یه وس، ۱۳۸۲)

در تبیین تروریسم، دو مدل و الگوی نظری وجود دارند که عبارتند از الگوی ابزاری (Instramental model) و الگوی سازمانی (Organizational model). در مدل ابزاری، تروریست و تروریست ها نوعی ویژگی عقلانی دارند؛ یعنی برای رسیدن به اهدافی خاص یا تامین منفعتی مهم، برخی ابزارها را بر می گزینند که یکی از آنها ترور است. در مدل سازمانی، ترورگر چه برای رسیدن به هدفی خاص سازماندهی شده، اما طریقیت ندارد، چون آنچه مهم است، حفظ سازمان می باشد که منوط به تداوم ترور است.

۲-۶ تحول تاریخی تروریسم بین المللی
دیوید راپوپورت محقق برجسته انگلیسی و متخصص مسائل تروریسم، در مقاله ای با عنوان «چهار موج تروریسم مدرن» نظریه ای درخصوص گونه شناسی تاریخی تروریسم بین المللی و چگونگی تحمل آن در قالب یک فرایند ارائه کرده است که در نوع خود بی نظیر می باشد. مطابق نظریه وی، تروریسم بین المللی در دنیای پساوستفالیایی، تاکنون چهار مرحله یا موج را تجربه کرده است.

اولین موج که به موج آنارشیستی معروف است، در دهه ۱۸۸۰ شروع شد و به مدت چهل سال ادامه پیدا کرد. به دنبال آن و در دهه ۱۹۲۰، موج ضد استعماری یا تروریسم قومی شروع شد و عمدتاً در دهه ۱۹۶۰ رو به افول نهاد. اواخر دهه ۱۹۶۰، موج چپ جدید یا موج مارکسیستی متولد شد و تقریباً تا دهه ۱۹۹۰ به صورت لجام گسیخته ای ادامه یافت و هنوز هم در بعضی کشورها نظیر نپال، اسپانیا، پرو، بریتانیا و کلمبیا، گروه هایی از آن فعال می باشند.

چهارمین موج یا «موج مذهبی» در سال ۱۹۹۷ نمود یافت و مطابق تخمین راپوپورت، چنانچه الگوی حاکم بر سه موج قبلی و روند آنها را بر موج جدید نیز منطبق بدانیم، ممکن است در سال ۲۰۲۵ پایان یابد و در آن سال، تاریخ روابط بین الملل آغاز موج جدیدی از تروریسم را شاهد باشد.

تکنیک غالب کنش تروریستی در موج اول، قتل یا ترور شخصی بود. موج دوم با حمله به اهداف نظامی مشخص می شد که در موج سوم، جای خود را به هواپیماربایی و در واقع آدم ربایی یا گروگانگیری

 

داد. در سه دهه اول موج سوم بیش از هفتصد هواپیماربایی رخ داد با پایان جنگ سرد و فروپاشی مارکسیسم، استراتژیست ها و متفکرین غربی از جمله رپوپورت معتقدند قرن بیست و یکم شاهد برآمدن موج جدیدی از تروریسم است که تکنیک خاص آن، عملیات انتحاری است.

ایزابل رایوستین، استاد دپارتمان تاریخ روابط بین الملل در هلند در مقاله ای با عنوان «چه چیزی در تروریسم نوین جدید است؟» سعی کرده ابعاد نوین ترریسم را در تحول کنونی آن توضیح دهد. به نظر وی، تروریسم جدید اولاً به لحاظ مرتکبان و سازماندهی، طبیعی فرا ملی دارد؛ ثانیاً مبتنی بر نوعی الهام و افراطی گرایی مذهبی است؛ ثالثاً تروریست های جدید به سلاح های کشتار جمعی دسترسی دارند و هدفشان حمله به بیشترین مردم ممکن است و رابعاً آنها قربانیان خود را به دقت انتخاب و دستچین نمی کنند، بلکه آنها را به صورت «فله ای» و غیر تبعیض آمیز برمی گزینند. امی زلمی نیز در تحلیلی پیرامون عناصر جدید تروریسم نوین به تبیین تمایزها میان تروریسم جدید و «تروریسم قدیم» پرداخته و رویداد یازده سپتامبر را مقطع زمانی تاریخی برای تحول از تروریسم قدیم به تروریسم جدید داشته است. وی تفاوت این دو گونه تروریسم را در چهار مورد می داند.

اول آنکه اهداف تروریسم جدید از تخریب و ویرانی در خود آن نهفته است و از این رو می بایست آن را با مدل سازمانی تبیین نمود، در حالی که تروریسم قدیم، خشونت ویرانگر را چونان ابزاری برای هدف سیاسی به کار می برد.

دوم آنکه، هدف تروریسم نوین بر جای گذاشتن بیشترین ویرانی ممکن است که آن را از طریق اشکال ویرانگر تسلیحات ی تکنیک های همچون تروریسم انتحاری عملی می کند، در صورتی که تروریسم قدیم در پی آفرینش نمایشی دراماتیک از طریق کمترین خسارات بود.

سوم آنکه، تروریسم جدید به لحاظ سازمانی نیز از تروریسم قدیم متمایز می شود. تروریسم جدید غیر سلسله مراتبی و افقی است (به لحاظ توزیع مواضع اقتدار در سازمان)، در حالی که تروریسم قدیم سلسله مراتبی و عمودی بود. سازمان های قدیمی متمرکز بودند، در حالی که تروریسم جدید سازمانی نامتمرکز دارد.

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :

 

پایان نامه آثار و پیامدهای تروریسم بر حقوق مخاصمات مسلحانه بین المللی

 
 
چهارمین و آخرین تمایز نیز به مبنای توجیه کننده تروریسم مربوط می شود. تروریسم جدید در زمینه ای مذهبی و آخرالزمانی توجیه می شود، در حالی که تروریسم قدیم ریشه در نوعی ایدئولوژی سیاسی داشت.

والتر لاکوئر نیز در مقاله مشهور خود با عنوان «تروریست مدرن»، تروریسم جدید را تروریسم پست مدرن نامید. به نظر وی، تروریسم نوین در چارچوب اهداف و قالب های مدرن همچون قدرت طلبی، منفعت جویی یا ملت گرایی نمی گنجد و اهداف یا قالب های پسامدرن همچون مذهب، هویت و جهانی شدن برای توضیح آن لازم است. (پور سعید، ۱۳۸۸)

۲-۶-۱ عناصر مفهومی تروریسم بین المللی
پنج عنصر اساسی دربرگیرنده اغلب تعاریف تروریسم بین المللی به شرح زیر می باشد: تکرار، انگیزه، قصد، عاملان و تأثیر

۱- تکرار

یکی از خصوصیات حساس و برجسته خشونتی که تحت عنوان تروریسم طبقه بندی می شود، تکرار است. فرض (وجود) خشونت نظاموار، تروریسم را از وقایع جدا از هم و یا خشونت فردی متمایز می کند. در حالی که اقدامات خشونت آمیز انفرادی ممکن است از لحاظ به کارگیری روش های مشابه، برانگیختن واکنش های مشابه و یا برآوردن دیگر معیارهای تعریفی، با تروریسم شباهت داشته باشد. لیکن این موارد علیرغم وسوسه، برنامیدن آنها با واژه تروریسم، جزو آن نیستند. اگر چه عامه مردم، رسانه ها و سیاستمداران برای تهیج احساسات و جلب توجه تیتر (روزنامه ها)، به راحتی از این واژه استفاده می کنند، لیکن باید به نحوی روشن بین اقدامات خشونت آمیزی که به صورت موردی برانگیزاننده وحشت و ترور هستند و بین خشونت مکرر و الگوهای نظام مند خشونت که تروریسم نامیده می شود، تفکیک قائل شد. ترور ( وحشت) چیزی است که شخص احساس می کند، اما تروریسم بهره گیری مکرر و نظام مند از این وحشت است. تروریسم منوط به تهدید معتبری دال بر تکرار و استفاده نظام مند از خشونت و یا وجود الگوی خشونت است.

۲- انگیزه

هدف اغلب جنبش های تروریستی بین المللی، سیاسی است. تلاش تروریستها برای تحصیل اثبات منافع خودشان در فرآیند پیچیده تصمیم گیری، همان فرآیند سیاست، است یعنی این که چه کسی چه چیزی را، در چه هنگام و چگونه بگیرد. آنها به دنبال وادار ساختن دولتها و نهادها به منظور توجه آنها به بی عدالتی های واقعی یا متصوره اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بوده و یا به دنبال تأثیر نهادن بر وضعیت خود در محیط پیرامون شان می باشند.

تروریست ها به ندرت به نحو کامل، خارج از هنجارها و ارزشها جامعه عمل کرده و برای منطقی ساختن رفتار خود به زحمات بزرگی گرفتار می آیند. تروریستها، از طریق تدوین منشورها و بیانیه ها و یا ایجاد سازمان های سیاسی نیمه مشروع مانند «شین فین و یا سوکورو پاپیولار» تلاش می کنند تا اقدامات خود را در چارچوب هنجارهای جامعه توجیه نمایند. هنگامی که تخلف بزرگی از قواعد جامعه رخ دهد… تروریستها ابتدا تلاش می کنند تا رفتار و تاکتیکهای خود را در واکنش به شکایت و محکومیت عمومی اصلاح نمایند. این گونه توجیهات ارتباط کمی با انگیزه اصلی برای کاربرد خشونت دارند.

برخی برانگیزه های جنایتی تروریسها پا می فشرند؛ با این همه در بیشتر موارد، فعالیت جنایتکارانه انگیزه اولیه نبوده و صرفاً نتیجه اقدامات آنها می باشد. درحالی که همه تروریستها مجرم هستند، لیکن تمامی مجرمان تروریست نیستند اگر چه آنها مرتکب همان اعمال می گردند؛ برای مثال روشن است که عمل آدم ربایی یک جرم جنایی است. آدم ربایی معمولاً همراه با باج خواهی است. هر دو جنایتکاران و تروریستها، اقدام به باج خواهی می کنند؛ تفاوت این دو در ماهیت جرم و نه در شیوه به کار گرفته شده؛ بلکه در انگیزه اقدام بدان است. انگیزه اصلی یک جنایتکار ممکن است حرص و طمع باشد، در حال که انگیزه تروریست تعقیب یک دستور کار سیاسی باشد. این امر در مورد بیشتر اقدامات خشونت بار تروریست ها، آدم ربایی، حملات مسلحانه، دزدی از بانک و حتی بمب گذاریها صدق می کند.

۳- قصد

قصد و نیت نیز دارای اهمیتی مشابه با انگیزه برای خشونت در چنین اقداماتی است. ظاهراً به دلیل ریشه لغت ترور، یکی از پایاترین خصوصیات تعاریف تاریخی و معاصر تروریسم وجود عامل هراس است؛ ردپای این واژه که محصول انقلاب فرانسه است، به تعریف “سیستم یا رژیم ترور” یا “حکومت ترور” می رسد.

هراس و اضطراب اجزای تروریسم هستند، زیرا این دو کارایی اخبار و پیام ها را بالا برده و تأثیر آنها را بر روی جمعیت مورد نظر افزایش می دهد. با این همه ایجاد هراس و اضطراب در بین یک جمعیت بزرگتر، نتیجه فرعی تمامی خشونت هاست که از تمایل ذاتی بیشتر موجودات انسانی برای مشخص کردن خشونت نسبت به دیگران و یا همدردی با قربانیان خشونت منشاء می گیرد. تروریسم تلاش دارد تا این عنصر طبیعت انسانی را برای استخراج یک واکنش فیزیکی یا روانی به استفاده درآورد. در حالی که هراس جزئی از تروریسم است، لیکن این امر نه خصوصیت متمایز کننده تروریسم و نه ضرورتاً قصد اصلی بیشتر تروریست هاست . تروریست ها خواهان نفوذ در رفتار دیگران هستند ؛ آنها از هراس برای برانگیختن واکنش استفاده می کنند . واکنش مورد خواست، بستگی به انگیزه ها و اهداف آنان داشته و ممکن است از موردی به مورد دیگر تفاوت نماید ، همان طور که مخاطبان تروریسم نیز ممکن است متفاوت باشند

۴- عاملان

چهارمین جزء تعریف درباره تروریسم بین المللی ، متوجه عاملان ( آن ) است . به طور سنتی ، دو مسیر در طبقه بندی عاملان دخیل در تروریسم بین المللی دنبال شده است . در یکی به قربانیان و در دیگری به مرتکبان آن توجه شده است . وزارت خارجه آمریکا همچنان به کاربرد ” غیر رزمنده ” ( تعریفی که گستره وسیعی را در بر می گیرد ) در آنچه که به بهترین نحو می تواند تلاش برای طبقه بندی بر مبنای قربانیان توصیف گردد ، ادامه می دهد . به نظر می رسد دیگر نویسندگان معاصر به این نظریه پیوسته اند که اشتمال اصطلاح ” قربانیان بی گناه ” تا حدی به توان توصیفی تعریف شان می افزاید ؛ احتمالاً هیچ کدام از آنها دارای تاثیر بسیار نباشد ؛ در حالی که اکثریت وسیعی قربانیان تروریسم کار چندانی با منازعه نداشته و غالباً زیر عنوان ” دیگران ” طبقه بندی شده اند ، قربانیانی نظیر تفنگداران دریایی آمریکا در لبنان ، نیروهای امنیتی بریتانیایی در ایرلند شمال ، یا اعضای جناحهای مخالف یا رقیب ، ممکن است به نحو عمیقی در منازعه در حال جریان دخالت داشته باشند . تلاش برای تعریف تروریسم بر مبنای قربانیان آن ، فاقد مفهوم بوده و ناگزیر محکوم به شکست است . در همین حال ، باید مدلهای موجود بر مبنای مرتکبان نیز بازنگری گردد . برخی دانش پژوهان و محققان در زمینه تروریسم ، بویژه آنهایی که در مورد ضرورت یک تعریف جامع و دارای کاربردهای چند گانه از تروریسم استدلال کرده و به آن عقیده مند هستند ، همچنان به پشتیبانی از این ادعا که تروریسم را افراد ، گروه ها و یا دولتها صورت می دهند ، دنبال می کنند . برخی به نقش سازمانهای تروریستی توجه دارند در حالی که دیگران استدلال می کنند که افزایشی در زمینه شبکه های تروریستی وجود دارد .

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...