چون و نیکولای جوک[۱] (۱۹۹۸) امید را با هفت مؤلفه مشخص می کنند که در زبان انگلیسی با «C» شروع می شود و شامل کنارآیی و اقدام، شادی، اجرا، ارتباط، خلق و جمع گرایی است. امید، معمولاً به عنوان متغیر محلی در سازگاری، شرایط مبهم و رنج بردن است (به نقل از، هرت و کات کلیف[۲]، ۲۰۰۲).
اسنایدر و همکاران (۲۰۰۰) امید را که سازه ای بسیار نزدیک به خوش بینی است، به عنوان سازه ای شامل دو مؤلفه ای،  مفهوم سازی کرده است: ۱- توانایی گذرگاه هایی به سوی هدف های مطلوب به رغم موانع موجود؛ ۲- کارگزار انگیزش برای استفاده از این گذرگاه ها، امید در واقع مجموع این دو مؤلفه است. بر اساس این مفهوم سازی، امید هنگامی نیرومند است که هدف های ارزشمندی را در برگیرد و با داشتن موانع چالش انگیز، ولی نه برطرف نشدنی، احتمال دستیابی به آنها در میان مدت وجود داشته باشد. وقتی که ما برای رسیدن هدف ها اطمینان داریم، امید غیرضروری است، جایی که مطمئن هستیم به هدف نخواهیم رسید، در این صورت نومید می شویم. بر اساس این مفهوم سازی هیجان های مثبت و منفی محصول جنبی تفکر هدفمند امید و ناامیدی هستند.

داودی (۱۳۸۳) بیان می دارد که امید یک حالت روحی و روانی، و  برانگیزاننده انسان به کار و فعالیت است. به طور طبیعی، امید موجب انگیزه بشر در کارهای اختیاری و مانع ترس از زیان است. امید انسان را به حرکت وا می دارد تا به هدف خویش برسد. امید که از معرفت و شناخت حاصل می شود، اساس همه تلاش های مفید و پرثمر انسانی است.

بیلی[۳] و اسنایدر (۲۰۰۷) معتقدند که امید یک حالت انگیزشی مثبت با در نظر گزفتن اهداف روشن برای زندگی است. در امید، از یک سو انگیزۀ خواستن به اراده برای حرکت به سوی اهداف و از طرف دیگر، بررسی راه های مناسب برای حصول اهداف نهفته است. بنابراین، کارکرد امید در زندگی به عنوان یک مکانیزم حمایتی است و باعث رشد و پیشرفت کیفیت زندگی انسان می شود.   

۲-۲۴ نظریۀ امید

زیربنای فکری نظریۀ امید[۴]، به آثار ارائه شده از سوی کاتلین و چان[۵] (۱۹۹۰) و استوتلند[۶] (۱۹۶۹)              بر می گردد که در آن، امید به عنوان انتظار فرد برای موفقیت در دستیابی به هدف، تعریف شده است (خدابخشی، ۱۳۸۳). از نظر اسنایدر، بنیانگذار نظریۀ امید در روان شناسی، امید عبارت است از: ظرفیت اراک شده برای تولید مسیرهایی به سمت اهداف مطلوب و انگیزۀ ادراک شده برای حرکت در این مسیرها. از این رو، امید یعنی انتظار مثبت برای دستیابی به اهداف و انتظار مثبت، خود دارای ابعاد گذرگاه و عامل است (عامل + گذرگاه= امید) (اسنایدر، ۲۰۰۰). در حقیقت، اسنایدر امید را به عنوان سازه ای شامل دو بعد، مفهوم سازی کرده است: توانایی طراحی گذرگاه هایی بسوی هدف های مطلوب، به رغم موانع موجود و توانایی ایجاد انگیزه برای شروع و تداوم حرکت در این گذرگاه ها. امید، مجموع این دو بعد است (کار، ۱۳۸۵). همانطور که در این تعریف مشخص می شود، نظریه امید، اساساً یک نظریه شناختی است. به دیگر بیان، امید یک فرآیند شناختی در نظر گرفته شده است که دارای تبعات هیجانی است. بنابراین، طبق نظریه اسنایدر، امید یک هیجان انفعالی نیست که تنها در لحظات تاریک زندگی پدیدار شود، بلکه یک فرآیند شناختی است که افراد به وسیلۀ آن، فعالانه اهداف خود را دنبال می کنند. از نظر وی، امید فرآیندی است که طی آن فرد: ۱) اهداف خود را تعیین می کند، ۲) سپس راهکارهایی برای رسیدن به آن اهداف می سازد و ۳)

 

انگیزه لازم برای به اجرا درآوردن این راهکارها ایجاد کرده و در طول مسیر حفظ می کند (اسنایدر، ۱۹۹۵).

۲-۲۵ ابعاد امیدواری از منظر نظریه امیدواری اشنایدر

نظریه امید اشنایدر بر سه مؤلفه مرکزی بنیان گذاشته شده است: اهداف، گذرگاه ها و عامل که در ادامه به توضیح تک تک این ابعاد پرداخته می شود.

          الف) تفکر هدف[۷]: اساس نظریۀ امید، بر مبنای اهمیت و ضرورت اهداف بنا شده است. در واقع اهداف، یکی از ابعاد کلیدی نظریۀ امید است که می­توانند کوتاه مدت یا بلند مدت باشند و از نظر اهمیت طبقه ­بندی     می شوند. تقریباً تمامی آنچه که یک فرد انجام می دهد، به سمت دستیابی به یک هدف است. هدف، شامل هر چیزی است که خود فرد مایل است به آن دست یابد و آن را انجام دهد یا آن را تجربه و یا ایجاد کند. اهداف، نیروی محرک هر رفتاری هستند و می توانند در دامنۀ یک حرکت ساده برای بیدار شدن به هنگام شنیدن زنگ ساعت تا تعمیر بخشی از یک هواپیما و گاهی به پیچیدگی کسب یک مدرک دانشگاهی داشته باشند (علاالدینی، ۱۳۸۷). از طرفی در نظریۀ امید، اهداف، منبع اصلی هیجان هستند. هیجان مثبت، ناشی از دستیابی به هدف یا تصور نزدیک شدن به آن است، در حالی که هیجان منفی، ناشی از شکست در دستیابی به هدف یا تصور دور شدن از آن است (اسنایدر، ۲۰۰۲). با توجه به وجود این پیوند بین دستیابی به هدف و عاطفه مثبت، ممکن است چنین به نظر می رسد که بهترین راهکار، تعیین اهداف آسان و قابل دستیابی است، اما افراد دارای امید بالا، معمولاً به دنبال اهدافی هستند که دارای میزانی از عدم قطیعت و یا سطح دشواری متوسط باشند، یعنی اهدافی که اندکی دشوارتر از اهداف دست یافتۀ قبلی باشند (اسنایدر، ۱۹۹۴). اهداف، باید ارزش کافی داشته باشند تا تفکر هوشیار فرد را اشغال کنند. اهداف امیدوارانه، دارای مقداری از عدم قطیعت هستند و اهدافی که احتمال دستیابی به آنها صددر صد باشد، مستلزم امید نیستند. همچنین اهدافی که احتمال دستیابی به آنها نیز، صفر باشد مستلزم امید نیستند (اسنایدر، ۲۰۰۰). بنابراین، طبق این نظریه، بهترین اهداف، اهدافی هستند که انگیزه فرد را افزایش دهند و پایدار باشند، یعنی اهدافی که به صورت دقیق و عینی، مشخص می شوند، میزان دشواری متوسط دارند ور درآینده ای نزدیک، به وقوع می پیوندند (علاالدینی، ۱۳۸۷).

        ب) تفکرات گذرگاه[۸] (مسیرهای رسیدن به هدف): تفکر گذرگاه، توانایی­های ادراک شده فرد برای شاسایی و ایجاد مسیرهایی به سمت هدف است. تفکر گذرگاه اغلب قابل مشاهده در گفتار درونی از قبیل «من راهی برای انجام این کار پیدا خواهم کرد» می­باشد. اگرچه تفکر گذرگاه خواستار تنها یک گذرگاه قابل استفاده به هدف خواسته شده است، اما افراد دارای سطوح امید بالاتر اغلب قادر به تصور چندین گذرگاه هستند و از تفکر واگرا استفاده می کنند. این راه های متناوب هنگامی که فرد مجبور به مقابله با مانع یا مشکل در رسیدن موفقیت­آمیز به اهداف می­شود، تعیین کننده هستند (اشنایدر، ۱۹۹۴) از آنجا که برخی از طرح­ها و نقشه­ها ممکن است با شکست مواجه شوند، افراد دارای امید بالا، به منظور مقابله با موانع احتمالی، چندین گذرگاه را در نظرمی­گیرند (علاالدینی، ۱۳۸۷). لازم به ذکر است که آثار سودمند امید، تنها ناشی از توانایی واقعی در ایجاد گذرگاه­ها نیست، بلکه ناشی از این ادراک است که چنین گذرگاه­هایی در صورت لزوم می­توانند تولید شوند (اسنایدر، ۱۹۹۴).

ج) تفکر عامل[۹]: تفکر عامل، بعدی انگیزشی جهت به حرکت در آوردن فرد، در مسیر راه های در نظر گرفته شده برای رسیدن به هدف می باشد. اسنایدر، هاریس و ایروینگ[۱۰] (۱۹۹۱)، تفکر عامل را، نه تنها به عنوان انرژی روانی متمرکز بر هدف، بلکه به عنوان احساس مصمم بودن در دستیابی به هدف، تعریف کرده اند. از نظر آنها، این نوع انگیزۀ متمرکز بر هدف، در جملاتی همچون «من می توانم این کار را انجام دهم»، «من به آن خواهم رسید» و … نمایان می شود. این مفهوم بسیار شبیه به انگیزه است به اضافه باور به اینکه هدف، با تلاش و توانایی فرد، قابل دستیابی است. همچنین، طبق نظریۀ امید در روان شناسی، در طول جریان درمان، تفکر عامل (انگیزه) می تواند به دو شیوه متفاوت افزایش یابد: ۱) یا اینکه بطور مستقیم هدف قرار گیرد، ۲) یا اینکه بطور غیر مستقیم با افزایش تفکر گذرگاه، تقویت شود (اسنایدر، ۲۰۰۰). از سویی دیگر در روان شناسی و در میان روان شناسان، اعتقاد بر این است که آدمی به این خاطر به رفتاری دست می زند که انتظار دارد آن رفتار، به یک رویداد مطلوب، که هدف نام دارد، منجر شود (انگیزش مثبت) و یا از یک رویداد نامطلوب جلوگیری کند (انگیزش منفی)؛ بنابراین در نظریه امید، عمدتاً تأکید بر انگیزش مثبت است و از انگیزش منفی یاد نمی شود (علاالدینی، ۱۳۸۷).

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :

 

پایان نامه :نقش تاب آوری، خودکارآمدی و امیدواری در پیش بینی شادکامی دانش آموزان مقطع متوسطه
        ناامیدی در نظریه امید اسنایدر: در نظریۀ امید، فرض بر این است که شکست در رسیدن به اهداف، به صورت مکرر و فراگیر، تفکر عامل و گذرگاه و در نتیجه امید را کاهش می دهد و این، اولین مرحلۀ ایجاد افسردگی است. از این دیدگاه، امید پایین، ممکن است زیربنای افسردگی را فراهم کند. در افراد افسرده، هم فرآیندهای شناختی (تفکر هدف و تفکر گذرگاه) و هم انگیزش (تفکر عامل) کاهش می یابند. این افراد، احتمال کمتری دارد که بتوانند مسائل خود را بطور مؤثر حل کنند. تلاش برای درمان افسردگی با تمرکز بر تفکر امیدورانه، احتمالاً باعث بهبود ظرفیت حل مسأله و نشانه های عاطفی خواهد شد (اسنایدر، ۱۹۹۴).

۲-۲۶ نقش موانع در پرورش امیدواری

برای داشتن تفکر امیدوارانه، باید یاد گرفت که چطور با موانع برخورد نمود. برای نیل به این منظور، باید گذرگاه های مختلفی در نظر گرفت. به عبارت دیگر، تفکر امیدورانه با غلبه بر موانع، ایجاد می شود. پس موانع چیزهایی نیستند که لزوماً از زندگی حذف شوند، آنها حتی می توانند باعث ارزشمندتر شدن هدف برای ما شوند (اسنایدر، ۲۰۰۰). به طور کلی برخورد با مانع در راه رسیدن به هدف، می تواند واکنش های هیجانی منفی ایجاد کند، اما این واکنش ها در همۀ افراد یکسان نیستند و افراد دارای امید بالا، هنگام برخورد با موانع به دلیل ایجاد راه های جانشین و جدید برای رسیدن به هدف، پاسخ های هیجانی سازگارتری ارائه می دهند. همچنین این افراد به هنگام عدم امکان دستیابی به هدف اصلی، از اهداف جانشین استفاده می کنند (اسنایدر، ۱۹۹۴). آنها در هریک از حیطه های زندگی خود، چندی هدف را مشخص می کنند، به این ترتیب می توانند به هنگام مواجهه با مانع، انعطاف پذیر بوده و به دنبال هدف دیگری بروند یا بر دیگر حیطه های زندگی خود تأکید کنند در حالی که افراد دارای امید پایین، به روشنی نمی دانند که چطور باید به اهداف خود برسند و در برخورد با موانع چگونه عمل کنند. در حقیقت افراد امیدوار در نتیجۀ تجربه سختی ها، به این باور رسیده اند که می توانند خود را با مشکلات و فقدان های بالقوه وفق دهند (اسنایدر، ۲۰۰۰). در برخورد با موانع، افراد از مراحل روان شناختی بخصوصی می گذرند. این مراحل در همۀ افراد، طبق الگوی خاصی ایجاد نمی شوند، اما به طور کلی، از امید به سمت خشم، از خشم به سمت ناامیدی و از ناامیدی به سمت بی احساسی پیش می رود (اسنایدر، ۱۹۹۴). خشم، ابتدایی ترین واکنش در برخورد با مانع است، در این مرحله، هنوز انرژی برای پیگیری اهداف وجود دارد، گرچه لزوماً مؤثر نیست. در مرحلۀ ناامیدی، فرد هنوز بر اهداف خود متمرکز است، اما برای فائق آمدن بر موانع، احساس ناتوانی می کند. افراد در تجربۀ احساس ناامیدی، با یکدیگر متفاوت اند. برخی به آسانی دچار این حالت می شوند، مثلاً با وقوع رویدادهای ظاهراً بی ضرر، مانند گم کردن دسته کلید یا مشاجره ای کوتاه با همسر خود. آنها مسائل را به گونه ای ادراک می کنند که باعث احساس بی کفایتی در آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. علاوه بر این، افراد ممکن است به دلیل عدم مهارت یا دانش لازم در مورد چگونگی حل مسأله دچار مشکل ناامیدی نیز، شوند (اسنایدر، ۲۰۰۰). سرانجام افراد، وقتی متوجه می شوند که همه اقدامات آنها در رسیدن به هدف، با شکست مواجه شده، دچار بی احساسی می شوند و از پیگیری همه اهداف شان باز می مانند. بی احساسی، یعنی فقدان علاقه، توجه، احساس و هیجان. این یک حالت منفعل نباتی غیر مراقبت کننده است که مانع تحول شخص شده و باعث نگرانی اطرافیان می شود. از نظر اسنایدر، بی احساسی، فاجعه ای مصیبت بار است که در آن، فرد احساس لذت خود و به صورت کلی تر، هرگونه احتمال مشترک بالقوه با دیگران را از دست می دهد (اسنایدر، ۱۹۹۴).

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...