تعریف هوش عاطفی |
هوش عاطفی که متغیر مستقل این تحقیق می باشد تعاریف مختلفی دارد که در زیر به تعاریفی اشاره می شود:
1)گلمن در تعریف هوش عاطفی می گوید مهارتی که دارنده ی آن می تواند از طریق خود آگاهی روحیات خود را کنترل کند و از طریق خود مدیریتی آن را بهبود دهد و از طریق همدلی تاثیر آن را درک کند و از طریق مدیریت روابط به شیوه هایی رفتار کند که روحیه خود و دیگران را بالا ببرد.
2)جان مایر و پیتر سالوی: هوش عاطفی توانایی ارزیابی، بیان و تنظیم عاطفه خود و دیگران و استفاده کارآمد از آن است.
تعاریف ابعاد هوش عاطفی
1- شناخت عواطف شخصی
خودآگاهی محور اصلی هوش هیجانی است. توانایی کنترل لحظه به لحظه احساسات ، برای بینش روانشناختی و درک خویشتن، اساسی است. تعریفی که گلمن (1995) برای خودآگاهی در نظر گرفته است چنین است: «درک عمیق و روشن از احساسات ، هیجانات ، نقاط ضعف و قوت ، نیازها و سائقهای خود. افرادی که به احساسات و هیجانات خود اطمینان بیشتری دارند ، مهارت بیشتری در هدایت و کنترل وقایع زندگی از خود نشان میدهند ، در کارهای خود دقیق هستند، امیدواری آنها غیرواقع بینانه نیست و مسئولیتی را قبول میکنند که در حد توان آنها است. همچنین این افراد با خود و دیگران صادق بوده و خیلی خوب میدانند که هر نوع احساسی تا چه اندازه بر آنها و اطرافیان تأثیر میگذارد.
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه ها :
پایان نامه بررسی تأثیر هوش عاطفی برعملکرد کارکنان ادارات برق شهر همدان و ملایر
2- بکارگیری درست هیجانات
کنترل هیجانات به شیوهای مناسب مهارتی است که به دنبال خودآگاهی ایجاد میشود. اشخاص کارآمد در این حیطه بهتر میتوانند از هیجانهای منفی نظیر ناامیدی ، اضطراب ، تحریکپذیری رهایی یابند و در فراز و نشیبهای زندگی کمتر با مشکل مواجه میشوند و یا در صورت بروز مشکل به سرعت میتوانند از موقعیت مشکلزا و ناراحتکننده به شرایط مطلوب بازگردند. برعکس افرادی که در این حیطه توانایی کمتری دارند ، همواره درگیر احساسات درمانده کننده هستند.
3- شناخت عواطف دیگران
همدلی اساس مهارت مردمی است. افراد همدل با سرنخهای ظریف اجتماعی و تعاملهایی که بیانگر نیازها و خواستههای دیگران باشند ، مأنوس و آشنا هستند. این مهارت افراد را در حیطه ای آموزش حرفهای و مدیریت توانمند میسازد. این مؤلفه با احساس مسئولیت در قبال دیگران نسبت بیشتری دارد و به عقیده گلمن عبارت است از درک احساسات و جنبههای مختلف دیگران و به کارگیری یک عمل مناسب و واکنش مورد علاقه برای افرادی که پیرامون ما قرار گرفتهاند. همدلی به معنی من خوبم و تو خوبی نیست و به این معنی هم نیست که تمام احساسات طرف مقابل را تأیید و تحسین کنیم ، همدلی بیشتر به معنی تأمل و ملاحظه احساسات دیگران میباشد.
4- حفظ ارتباطات
مهارت در این حیطه با توانایی مشترک در کنترل هیجان و تعامل سازگارانه با دیگران همراه است. همچنین به جنبههای ذاتی رهبری و روابط میان فردی منظم ، موزون و سازگار ارتباط دارد. به نظر گلمن افرادی که میخواهند در ایجاد رابطه با دیگران مؤثر واقع شوند باید توانایی تشخیص ، تفکیک و کنترل احساسات خود را داشته باشند ، سپس از طریق همدلی یک رابطه مناسب برقرار کنند. این مهارت فقط شامل دوستیابی نمیشود گر چه افرادی که این مهارت را دارند خیلی سریع یک جو دوستانه با افراد ایجاد میکنند ولی این مهارت بیشتر به دوستیابی هدفمند مربوط میشود. این افراد به راحتی میتوانند مسیر فکری رفتار دیگران را در سمتی که میخواهند هدایت کنند.
5- خود برانگیختگی
این مؤلفه مربوط به تمرکز هیجانها برای دستیابی به اهداف با قدرت ، اطمینان، توجه و خلاقیت میباشد. افراد خود انگیخته ، ارضا و سرکوب خواستهها را به تأخیر میاندازند ، اغلب به تکمیل یک عمل میپردازند. آنها همواره در تکاپو و حرکت هستند و تمایل دارند که همواره مؤثر و مولد باشند. از نظر گلمن
(1995) خودانگیزی زبان سائق پیشرفت میباشد و کوششی است جهت رسیدن به حد مطلوبی از فضیلت. افرادی که این خصیصه را زیاد دارند ، همیشه در کارهای خود نتیجه محور و سائق زیادی در آنها برای رسیدن به اهداف و استانداردها ، وجود دارد. به طور کلی خودانگیختگی یک صفت ضروری برای افراد میباشد زیرا از طریق خودانگیختگی است که میتوان به پیشرفت مورد انتظار رسید. (گلمن ، 1995)
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-31] [ 09:03:00 ق.ظ ]
|