ارتباط بهتری با اطرافیان برقرار می‌کنند و قدرت سازش بیشتری با مشکلات عاطفی و هیجانی دارند. از زندگی عاطفی غنی و سرشاری برخوردار هستند. دلسوز و پرملاحظه هستند. مسئولیت پذیری بیشتری دارند. در مورد خود برداشت و نگرش مثبتی دارند. با خود راحت هستند و بیشتر از افراد دیگر پذیرای تجارب احساسی و هیجانی هستند.
2-1 هوش عاطفی
هوش عاطفی شیوه برخورد فرد با مسائل و فراز و نشیب های زندگی را نشان می دهد.به عبارتی هوش عاطفی مجموعه ای از خصوصیات شخصیتی است که در سرنوشت و سبک زندگی فرد موثر است.این خصوصیات شخصیتی موجب می شود که فرد از شیوه های مناسب برای گذران زندگی و مراحل آن استفاده می کند.این افراد رضایت از زندگی بیشتری دارند و شاداب تر هستند.

ارتباط بهتری با اطرافیان برقرار می کنند و قدرت سازش بیشتری با مشکلات عاطفی و هیجانی دارند.از زندگی عاطفی غنی و سرشاری برخوردارند.دلسوز و پر ملاحظه هستند.مسئولیت پذیری بیشتری دارند.در مورد خود برداشت و نگرش مثبتی دارند.با خود راحت هستند و بیشتر از افراد دیگر پذیرای تجارب احساسی و هیجانی هستند.

 

 

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه ها :

 

 

پایان نامه بررسی تأثیر هوش عاطفی برعملکرد کارکنان ادارات برق شهر همدان و ملایر

 

 

 

تعریف گلمن:

مهارتی که دارنده آن می تواند از طریق خودآگاهی روحیات خود را کنترل کند و از طریق خود مدیریتی آن رابهبود دهد و از طریق همدلی تاثیر آن را درک کند و از طریق مدیریت روابط به شیوه هایی رفتار کند که روحیه خود و دیگران را بالا ببرد. (Goleman, D.Boyatzis, R.E,. & Rhee,k.(1999).)

تعریف جان مایر و پیتر سالوی:

هوش عاطفی توانایی ارزیابی،بیان و تنظیم عاطفه خود و دیگران و استفاده کارآمداز آن است. (Mayer,J.D.Salovey, p,.& Caruso, D.R. (1999))

2-2 تاریخچه
امروزه روانشناسان علاوه بر توجهی که به تفاوت افراد از لحاظ هوش علمی دارند هوش عاطفی را نیز به عنوان یک تفاوت عمده بین شخصیت های مختلف قلمداد می کنند. بطوری که افراد مختلف ممکن است از لحاظ میزان بهره هوشی عاطفی متفاوت از یکدیگر باشند و این تفاوت به شیوه های گوناگون در زندگی آنها نمود پیدا کند.کارکردها و عملکردهای افراد به دلیل داشتن درجه هوش عاطفی

 

متفاوت بوده و کل زندگی آنها را تحت الشعاع قرار می دهد.

مبحث هوش عاطفی به سال 1985 بر می گردد که یک دانشجوی مقطع دکتری رشته هنر در یکی از دانشگاههای امریکا پایان نامه ای را به پایان رسانید که در آن هوش عاطفی را مطالعه کرده بود. سپس در سال 1990 دو استاد دانشگاه در امریکا جان مایر و پیتر سالوی دو مقاله در مورد هوش عاطفی نوشتند و پژوهش های خود را در این رابطه آغاز کردند.این دو استاد دریافتند که برخی از افراد در شناخت احساسات خود ودیگران و حل مشکلات احساسی و عاطفی توانمندتر

هستند(هین،استیو،2007،2).آنان نقل می کنند که نظریه آنان در مورد هوش عاطفی عامل انگیزه گولمن برای نوشتن کتاب پرفروش خود به نام هوش عاطفی در سال1995 گردید. (هین،استیو،2007).

گولمن در کتاب خود به نام کار با هوش عاطفی(1998)بر نیاز به هوش عاطفی در محیط کار –محیطی که اغلب به عقل توجه می شود تا قلب و احساسات-تمرکز می کند.او معتقد است نه تنها مدیران و روسای شرکتها نیازمند هوش عاطفی هستند بلکه هر کسی که در سازمان کار می کند نیازمند هوش عاطفی است.اما هرچه در سازمان به سمت سطوح بالاتر می رویم اهمیت هوش عاطفی در مقایسه با هوش عقلی افزایش می یابد.به همین علت هوش عاطفی از اهمیت زیادی برای یک رهبر برخوردار است(گولمن و همکاران،2001)

2- 3 ابعاد هوش عاطفی
مایر و سالوی و دیوی کارسو،دانیل گولمن و بار-آن به تحقیق در مورد هوش عاطفی پرداخته اند.این نظریه پردازان چند طبفه بندی ابعاد هوش عاطفی را معرفی کرده اند:

مایر و سالوی و همکار جدید آنها دیوید کارسو هوش عاطفی را به چهار عامل تقسیم می کنند.

1)برداشت و اظهار هیجانی:بازشناسی و وارد کردن اطلاعات کلامی و غیر کلامی از سیستم هیجانی

2)تسهیل تفکر به وسیله هیجان(استفاده از هوش هیجانی):به کارگیری هیجانها به عنوان قسمتی از جریان شناختی مانند خلاقیت و حل مساله

3)فهم یا درک هیجانی:پردازش شناختی هیجان که شامل بصیرت و معلومات بدست آمده در مورد احساسات خود یا احساسات دیگران است.

4)مدیریت یا تنظیم هیجانی:مدیریت هیجانها در خود و افراد دیگر(اکبرزاده،نسرین،1383).

از نظر آنان مهمترین جزئ تشکیل دهنده هوش هیجانی عبارت است از:توانایی ارزیابی و بیان صحیح هیجانها توانایی تشخیص هیجانها در خود و توانایی اظهار و بیان احساسات خود(اکبرزاده،نسرین 108).

دانیل گولمن هوش عاطفی را در قالب چهار عنصر زیر تعریف می کند:

1)خودآگاهی:آیا مدیر می تواند به طور صحیح احساسات خود را هر زمان که بروز می کند تشخیص دهد؟ مثل خودآگاهی عاطفی، خود آگاهی صحیح از خود، اعتماد به خود.

2)خود مدیریتی:آیا مدیر می تواند احساسات خود را به سمت نتایج مثبت مدیریت کند؟ همانند:خود کنترلی عاطفی،وظیفه شناسی یا وجدان کاری،سازگاری،انگیزه توفیق طلبی،ابتکار عمل.

3)آگاهی اجتماعی:آیا مدیر می تواند به طور صحیح احساسات دیگران را هنگام رودررویی با آنها یا در حین کار با آنهاتشخیص دهد؟عینیت آن به صورت همدلی،خدمت محوری و آگاهی سازمانی است.

4)مدیریت روابط(مهارتهای اجتماعی):آیا مدیر می تواند رابطه خود با دیگران را به طور موثر و سازنده ای مدیریت کند و به سمت نتایج مثبت هدایت کند؟همانند:پرورش دیگران،نفوذ، ارتباطات،مدیریت تعارض،تصویر سازی،تحلیل تغییر،همکاری و کار تیمی(گریوز و بردبری،2003،2).

2-4 اهمیت هوش عاطفی
هوش عاطفی پیش بینی کننده موفقیت افراد در زندگی و نحوه مناسب برخورد با استرس است.پرورش و رشد هوش عاطفی از اهمیت زیادی برخوردار است.موارد زیر را می توان به عنوان اهمیت هوش عاطفی بیان نمود:1)ایجاد حس مسئولیت پذیری2)ایجاد زندگی شاد و با نشاط 3)برخورد با موقیتهای خطرناک4)ایجاد روحیه همکاری و کمک به دیگران افرادی که به لحاظ هوش عاطفی در سطح بالاتری هستند نشان داده شده که دارای این خصوصیات هستند:

1)یادگیرندگان بهتری هستند

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...