هویت« من» را برای توصیف مسائل روانی بعضی از نظامیان بازگشته از جنگ جهانی دوم به کاربرد. او مشاهده کرد که این سربازان نمی توانند از عهده تغییر نقش خود ازسربازی به شهروند عادی بر آیند و در انطباق با وظایف و مسئولیتهای جدید خود ناتوان هستند(اریکسون [۱] ۱۹۵۹ ؛ به نقل از آدامز [۲]، ۱۹۹۹) تعاریف متعددی را برای هویت ارائه داده است که متاثر از تفکر روان تحلیل گری وی با تاکید بر رشد من بوده ویک شخصیت پیوسته را سازماندهی کرده و « من » بر این عقیده استوار است که نوعی یکسانی و پیوستگی، که توسط دیگران درک می شود، به آن می بخشد اومعتقد است واژه ی هویت هم بر یکسان بودن خود و هم بر نزدیکی دائمی برخی ازویژگیهای اساسی با دیگران دلالت دارد. (اریکسون  ۱۹۶۸ ، به نقل از آدامز۱۹۹۹) را برای تشریح تعامل بین عوامل « من » ، نظریه ی رشدی روانشناختی، تاریخی و رشدی در شکل گیری شخصیت مطرح می کند.با توجه به نظریه ی روانی- اجتماعی( اریکسون  ۱۹۶۸ ، به نقل ازبرزونسکی [۳]۲۰۰۳) هویت به مثابه ی یک چارچوب مرجع عمل می کند که فرد به منظور تفسیر تجارب شخصی و گفتگو درباره معنا، هدف و جهت گیری زندگی خود از آن استفاده می کند . اریکسون مرحله نوجوانی را بعنوان فرصتی برای حل دوباره هویت از طریق ترکیبی که یکی سازی شده و تعالی بخش تمام همانندسازی های گذشته میباشد؛ می داند. این یکی سازی جهت ایجاد یک کل جدید بوده که بر اساس آن؛ چیزهایی است که قبلا وجود داشته است ( اریکسون ۱۹۶۸ )مراحل رشد روانی- جنسی را به کل فراخنای عمر تعمیم داده و ادعا می کند که انسان در طول عمر خویش از هشت مرحله ی متوالی گذ رمی کند هر یک از مراحل، تکلیف ویژه ای رانشان می دهد و این تکلیف، فائق آمدن بربحران است. مقصود اریکسون از بحران، تصمیم هوشیارانه در مواجهه با تکالیف رشدی هر مرحله است که به منظور فراهم نمودن رشد مثبت باید به طور مناسبی حل شود اریکسون معتقد بود که هر فرد، هریک از این بحرانها را باید چنان موفقیت آمیز طی کند که برای انجام تکلیف روانی–اجتماعی مرحله ی بعد آماده باشد (اتکینسون[۴] و همکاران؛   ۱۳۸۱) مرحله ی هویت یابی در مقابل سردرگمی نقش، به عنوان هسته ی اصلی نظریه­ی اریکسون در مراحل هشتگانه­ی رشد روانی- اجتماعی او مطرح گردیداست (اریکسون [۵]، ۱۹۶۸) طبق نظر اریکسون ( ۱۹۶۸ ؛ به نقل از برزونسکی[۶] و نیمیر[۷] ۱۹۸۸) وظیفه ی اصلی نوجوانی ایجاد حس روشن و پایداری از هویت می­باشد.  هویتی که نه تنها با گذشته (کودکی) همانند است بلکه در آینده (بزرگسالی) نیز پایدار و بی همانند است ( مارسیا [۸]، ۱۹۸۰).
۲-۴-۴- دیدگاه مارسیا درباره هویت
مارسیا(۱۹۹۰، به نقل از برزونسکی،۲۰۰۵) دیدگاهی ساخت و(هویت خود)اختیار کرد. هویت را به عنوان یک ساختار خود درونی با سازمانی پویا وتاریخچه فردی تصور کرد. براساس مطالعاتی که دانشجویان دانشگا ه انجام دادند به دلیل پیچدگی مفهوم هویت آنرا از چند بعد مورد بررسی قرار دادند. مارسیا براساس دو متغیر فرایندی اکتشاف و تعهد چهار نوع وضعیت هویتی را مفهوم سازی کرد(مارسیا،۱۹۹۶، به نقل از شهر آرای،۱۳۸۴).

 

این چهار وضعیت عبارتند از :

الف) دستیابی: دستیابی به هویت موفق از نظر رشدی پیشرفته ترین پایگاه است. فردی که در این حلقه قرار می گیرد دوره ای از جستجوی جایگزین های هویت را پشت سرگذاشته و تعهدهای بخوبی تعریف شده ای را ایجاد کرده است. او بطور جدی انتخابهای شغلی متعددی را در نظر گرفته و با توجه به شرایط خودش

 

تصمیم گیری کرده است، اگرچه انتخاب نهایی او می تواند شکل تبدیل یافته ای از خواسته های والدین او باشد.

ب) تعلیق:  این پایگاه پیش درآمدی به دستیابی هویت است. فردی که در پایگاه هویت تعلیق قرار دارد در حال گذراندن دوره ای از جستجو(بحران) است. تعهد هایی به شکل نسبتا مهم دارد. این نوع هویت نتیجه تصمیم گیری سنجیده یا تعلیق می باشد که فرد به خود فرصتی می دهد تا از فشار ناشی از مدرسه، دانشگاه یا اولین شغل تا حدی خلاص یابد، و طی آن  خود را در تجارب بیازماید تا به شناخت عمیقی در مورد خود برسد.

ج: قراردادی: این افراد در عقاید خود راسخ هستند و از هر نوع جستجوی جدی اجتناب می کنند. پیامد آن شکل گیری ساختارهای هویت سختی است که در مواجهه با موقعیتهای جدید زندگی نفوذ ناپذی است. اطمینان و امنیت پاداش این افراد است. برای اینکه انتظار پیروی از نقشهای از پیش تعیین شده را برآورده ساخته اند.

د) سردرگم: پراکندگی هویت از نظر رشدی پایگاه ، دارای کمترین پیشرفت است و پایگاه فردی است که به هیچ وجه جهت معینی در زندگی خود متعهد نشده باشد. اگر در گذشته دوره های از بحران را تجربه کرده باشد، بدون آن که در پی آن تعهدی را ایجاد کرده باشد، او در مورد هیچ چیز تصمیم نگرفته است. او به موضوعات ایدئولوژیک بی علاقه است یا یک رویکرد در هم وببرهم دارد که در آن یک نظریه همانقدر خوب است که نظریات دیگر او جرات آنرا ندارد که از میان این دو، نماهای متعددی را برگزیند.

۲-۴-۵- دیدگاه بروزنسکی درباره هویت
از دیدگاه برزونسکی[۹]  سبک هویت عبارتست از اینکه چگونه افراد به جستجو، پردازش ارزیابی اطلاعات مربوط به خود می پردازند و از آن استفاده می کنند(. برزنوسکی، ۱۹۹۰) سه سبکی که برزونوسکی به آن پرداخته است عبارتست از : ۱٫ اطلاعاتی ، ۲ هنجاری ۳ . اجتنابی/ سردرگم.  به نظر برزونوسکی توازن بسیار بالایی بین سبک سردرگم /اجتنابی با وضعیت هویت سردرگم و سبک هنجاری با وضعیت هویت زودرس و سبک اطلاعاتی با وضعیت هویت موفق و دیررس وجود داردچنین افرادی دارای سبک هویت اطلاعاتی آگاهانه و فعالانه به جستجوی اطلاعات و ارزیابی آن هاپرداخته و از اطلاعات مناسب بهره می گیرند. این افراد سخت کوش، خودتنظیم گر، باعزت نفس بالا، درون نگر، دارای منبع کنترل درونی، خودآگاه، دار ای قدرت حل مسئله وپیچیدگی شناختی هستند(برزونسکی وآدامز[۱۰] ۲۰۰۳٫  ) .چنین افرادی معمولاً امیدوارنسبت به آینده، شاداب، خوش قول بوده و در در هنگام انجام تکالیف تحت تأثیر دیگران نبوده و بر باورهای خود تکیه می کنند. افراد دارای سبک هویت هنجاری درتصمیم گیری های مهم و ابراز عقاید با انتظارات، دستورات گروه های مرجع و افراد مهم همنوا شده و به طور فعال به جستجو و ارزیابی اطلاعات نمی پردازند بلکه تلاش آن ها در این است که از ساختار هویتی موجود که بدون تحقیق و اکتشاف به دست آورده اند دفاع کنند .

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :

 

پایان نامه بررسی رابطه شیوه های فرزند پروری والدین با مسئولیت پذیری در نوجوانان دختر

 
افراد با سبک هویت هنجاری بدون گذراندن دوره های اکتشاف، تحقیق و بحران هویت ازطریق تقلید از مراجع قدرت مهم به تعهد می رسند و از تعهداتشان به صورت سخت گیرانه ومتعصبانه دفاع می کنند. (دولینگر و دولینگر[۱۱]۲۰۰۲). این گروه از افراد دارای اهداف شغلی وآموزشی مشخصی بوده که از بیرون کنترل می شوندوانعطاف پذیر نیستند(برزونسکی و کوک[۱۲] ۲۰۰۵)افراد دارای سبک هویت اجتنابی /سردرگم غالباً فاقد قدرت تصمیم گیری بوده و و تصمیم گیری هایشان عمدتاً با تعلل و مسامحه انجام می شود .منبع کنترل این افراد بیرونی بوده و دارای رفتارهای هیجانی و بدون ثبات هستند.(آدامز[۱۳] ۱۹۹۹) این افراد عزت نفس پایین، خودپنداره منفی خودتنظیمی ناقص دارند . عملکرد این افراد بر روی تکالیف بسیار ضعیف بوده و معمولاً تکالیف را بدون این که کامل کنند رها می کنند. همچنین در زندگی و تحصیل کم تر موفق بوده و از استقلال و فردیت کمی برخوردارند(دولینگر ودولینگر[۱۴] ۲۰۰۲)

در پژوهشی برزونسکی[۱۵] (۲۰۰۴) بیان کرد: بین سبک‏های هویتی و سبک‏های والدینی رابطه وجود دارد. برای مثال، نوجوانانی با سبک هویتی «گرایشی ـ شناختی» دارای والدین مقتدر با ارتباطات باز می‏باشند. بین سبک هویت هنجاری با والدین قدرت‏طلب نیز رابطه وجود دارد. معمولاً نوجوانان این گروه از آزادی بیان محرومند(بروزنسکی و آدامز ۲۰۰۵).بیان کردند که بین سبک هویتی «پراکنده ـ پراکنده» با قدرت‏طلبی و آسان‏گیری رابطه وجود دارد.

۲-۵- پیشرفت تحصیلی
پیشرفت تحصیلی یکی از دغدغه های اصلی والدین، نظام آموزش و پرورش و روانشناسان بوده است . در حقیقت بازدهی مطلوب نظام آموزش و پرورش عمدتاً با میزان پیشرفت تحصیلی افراد شاغل در آن سنجیده می شود. معمولاً پیشرفت تحصیلی با مواردی چون معدل دانش آموز، میزان واحد افتاده، اخراج یا ترک تحصیل شناخته می شود گرچه در بیش تر منابع از معیار معدل کل دروس یا بعضی از دروس خاص در این زمینه استفاده می شود. پیشرفت تحصیلی با عوامل متعددی همبسته است . از جمله این عوامل می توان به وضعیت اقتصادی  اجتماعی خانوده، میز ان هوشبهر فرد، وجود انگیزه پیشرفت و غیره . پیشرفت تحصیلی را موفقیت دانش آموز در یک یا چند موضوع درسی می داند. چنین موفقیتی را معمولاً با آزمون های استانداردشده تحصیلی اندازه گیری می کنند .همچنین این مفهوم بر پیشرفت در کلاس آن طور که در کار مدر سه ارزیابی می شود نیزاطلاق می شود. پیشرفت تحصیلی با ملاک های متفاوتی سنجیده می شود. بعضی مواقع با معدل نمرات دانش آموز در یک ترم، گاهی معدل دروس در یک سال کامل تحصیلی دوترم، گاهی با میزان معدل دانش آموز در کل دوره یک مقطع تحصیلی خاص و گاهی نیزاز نمرات دانش آموز در یک یا چند درس خاص بهره گرفته می شود.

اصلی ترین عوامل تأثیرگذار بر پیشرفت تحصیلی در دودسته کلی: عوامل درونی و بیرونی تقسیم بندی شده است (ملک مکان۱۳۷۸)

۱٫ عوامل درونی یا عوامل فردی مانند هوش، انگیزش، خودپنداره، عزت نفس،خودکارآمدی، مکان کنترل و غیره.
۲٫ عوامل بیرونی یا عوامل محیطی مانند خانوده، شرایط محیطی و جغرافیایی محل زندگی،تجهیزات و فضاهای آموزشی و غیره.
[۱] Erikson

[۲] Adams

[۳] Berznoekei

[۴] Etkinson

[۵] Erikson

[۶] Berzenoski

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...