رضایت زناشوئی |
۲-۲- رضایت زناشوئی
به نظر وینیچ (۱۹۷۴) رضایت زناشوئی انطباق بین وضعیت موجود و وضعیتی که مورد انتظار است، بر اساس این تعریف رضایت زناشوئی وقتی وجود دارد که وضعیت موجود فرد در روابط زناشوئی مطابق با آنچه وی انتظار داشته، منطبق باشد. الیس (۱۹۹۲) معتقد است که طرق مختلفی برای تعریف رضایت زناشوئی وجود دارد. به اعتقاد او رضایت زناشوئی عبارت است از احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن یا شوهر موقعی که همه جنبههای ازدوجشان را در نظر میگیرند. رضایت یک متغیر نگرشی است و بنابراین یک خصوصیت فردی زن و شوهر محسوب میشود. طبق تعریف فوق رضایت زناشوئی در واقع نگرشی مثبت و لذت بخشی است که زن و شوهر از جنبههای مختلف روابط زناشوئی خود دارند (به نقل از معتمدین، ۱۳۸۳).
و در دایرهالمعارف فلسفه و روانشناسی، رضایت را خوشی برآمده از آگاهی به یک وضعیت راحت تعریف نموده است و با ارضاء بعضی تمایلات خاص پیوند خورده است و آنجا که رضایت به همراه خوشایندی حاصل شده، بدست میآورند.ا این اوصاف، خوشایندی حالتی است که از ارضاء نیازهای نهاده شده در انسان بوجود میآید، حال آنکه رضایت از ارزیابی منطقی درباره حالات خوشایند ایجاد میگردد و در کنشهای متقابل اجتماعی و بروز حالات روانی افراد نسبت به همدیگر بدست میآید و به عبارت دیگر رضایت از تعادل بین حالات خوشایندکننده احساس و کند و کاوهای عقلانی در افراد ایجاد میشود (مهدوی، ۱۳۷۵).
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :
پایان نامه ارشد:نقش پیش بینی کنندگی انعطاف پذیری شناختی و هوش معنوی در خوشنودی زناشوی در دانشجویان
وینیچ (۱۹۷۴) هشت معیار برای رضایت زناشوئی را مشخص کرده است:
۱-ثبات۲- انتظارات اجتماعی ۳- رشد شخصیت ۴- مصاحبت ۵- شادی ۶- رضایت ۷- سازگاری و ۸- یکپارچگی
الیس(۱۹۹۲) رضایت زناشوئی را از احساسات مرتبط با خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده زن و شوهر ناشی میداند و همچنین نقش تفکر در رضایت زناشوئی را مهم دانسته و نادیده گرفتن علایق و طرز تفکر طرف مقابل را موجب دلسردی و ناکامی در رابطه زناشوئی میداند. گارسیا (۱۹۹۹) رضایت زناشوئی را در سه سطح اصلی مطرح می کند: الف) رضایت زوج از ازدواج ب) رضایت از زندگی خانوادگی ج)رضایت کلی از زندگی
با این حال متغیرهای تأثیرگذار بر رضایت زناشوئی عامل مهم شخصیت میباشد که به صورت عامل مهم بر فرآیند ارتباطی زوجها تأثیر میگذارد و بالطبع رضایت زناشوئی زوجها ر ا تحت تأثیر قرار میدهد و این چنین است که شخصیت یک نفر انواع معین و متفاوتی از واکنشها را از طرف مقابل فرامیخواند که
در کل بر رضایت آنها مؤثر است
نکته قابل توجه، عدم ثبات رضایت زناشوئی در طول دورههای مختلف زندگی است که این امر به عوامل محیطی هم توجه دارد. لونسون (۱۹۹۴) به نقل از فراست (۱۳۸۱) معتقد است که رضایت زناشوئی با گذشت زمان رو به کاهش میرود. مطالعات مختلفی که به صورت مقطعی انجام شده است نشان میدهد که در بعضی از دورههای زندگی، رضایت زناشوئی کاهش مییابد. به طور مثال، بعد از تولد اولین فرزند، بعد از سن بلوغ فرزندان و همچنین هنگامی که آنها خانه را ترک می کنند. فراست (۱۳۸۱) میگوید: هنگامی که فرزندان به مرز نوجوانی میرسند، پدران در نیمه راه زندگی و مرحله بحرانی شغل خود قرار دارند و مادران در آستانه ورود به یائسگی هستند، این مسائل موجب بحرانیتر شدن اوضاع میشود. بنابراین به نظر میرسد این مرحله یکی از پراسترسترین مراحل زناشوئی بوده و به همین دلیل معمولاً در این دوره رضایت زناشوئی به پایینترین حد خودش میرسد.
الیس به نقل از سلیمانیان (۱۳۷۳) میگوید: طرق مختلفی برای تعریف رضایت زناشوئی وجود دارد. وی رضایت زناشوئی را احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن و شوهر میداند. موقعی که تمام جنبههای ازدواجشان را در نظر بگیرند. رضایت یک متغیر نگرشی است و بنابراین یک خصوصیت فردی زن و شوهر از جنبههای مختلف روابط زناشوئی است.
۲-۲-۱ عوامل مؤثر بر رضایت زناشوئی
از آنجا که آمار طلاق در کل جهان افزایش یافته است و این افزایش تا حدی است که برخی از کشورها را با بحران مواجه کرده، از این رو در دو دهه گذشته پژوهشگران زیادی به بررسی عوامل مؤثر در استحکام و رضایتمندی زناشوئی پرداختهاند. در پژوهشهای مختلف به عوامل بسیار زیادی اشاره شده است که بسیاری از آنها با یکدیگر همپوشی داشته و نیاز به طبقه بندی جدیدی در این مورد را نشان میدهد. از جمله این عوامل میتوان به عوامل روانشناختی، جمعیت شناختی، ویژگیهای والدین، سلامت روانی و جسمانی زوجین، ویژگیهای شخصیتی میزان استقلال یا وابستگی در ازدواج، جذابیت جسمانی، عوامل قبل از ازدواج ترکیبی از عوامل فوق را نام برد. متأسفانه پؤوهشهایی از این قبیل به علت پراکندگی قادر به نتیجهگیری کل در این مورد نمیباشد. از یک دیدگاه نو (برادباری، فینچام و بیچ ۲۰۰۰) میتوان گفت عوامل مؤثر در رضایت زناشوئی به دو دسته تقسیم میشود:
فرآیندهای میانفردی که بین زوجین اتفاق میافتد شامل: شناخت، عاطفه، فیزیولوژیکی، الگوهای رفتاری، حمایت اجتماعی و خشونت. محیطی که زوجین در آن زندگی می کنند شامل خردهمحیطها (مثل حضور فرزندان، استرسهای زندگی، انتقالها) و کلانمحیطها (مثل عوامل اقتصادی و…) در بحث شناخت به اسنادهای ناسازگار و تفسیر منفی رفتار همسر (فینچام و برادباری، ۱۹۸۷) پرداخته میشود. در مطالعات بین فرهنگی متعدد رابطه بین تبیینهای ناسازگار در مورد رویدادهای زناشوئی و عدن رضایت از زندگی زناشوئی (برادباری، فینچام و بیچ۲۰۰۷). اسنادها و سایر عوامل شناختی و پژوهشهایی که اسنادها را با انحرافات زناشوئی مرتبط میدانند ( برادباری، ۲۰۰۰) به اثبات رسیده است. بنابراین امروزه اسنادها به عنوان عامل که منجر به از هم پاشیدن زندگی زناشوئی شود (مارکمن، ۱۹۹۳) و نیز عاملی که در برنامه های پیشگیری از مشکلات زناشوئی به آن توجه میشود (مارکمن، ۱۹۹۴) میباشد.
[۱]-Vinich
[۲]-Elis
[۳]- Stability
[۴]- Social Expectation
[۵]-Personality Development
[۶]- Companionship
[۷]- Happiness
[۸]- Satisfaction
[۹]- Adjustment
[۱۰]- Integration
[۱۱]- Ellis
[۱۲]- Garcia
[۱۳]-Lonson
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-31] [ 07:37:00 ق.ظ ]
|