روابط دلبستگی بزرگسالان: |
چراکه تجربیات گذشته او را به سمت تایید این پیامد هدایت میکند. زمانی که این انتظارات در کودک شکل گرفت. او بدنبال ارتباطات همخوان با تجربیات خود است. همچنین ادراک کودک از دیگران نیز تحت تاثیر این باور ها قرار می گیرد . بنظر بالبی این فاریند تداوم الگوهای دلبستگی در چرخه های مختلف زندگی را پدید میاورد. هرچند که تجربیات ارتباطی نا همخوان با انتظارات به تغییر در این الگوها منجر گردد. بطور کلی میتوان اظهار داشت که کودکان ایمن در روابط صمیمانه بزرگسالی نیز ایمن باقی بماند. نخستین پژوهش در مورد دلبستگی بزرگسالان ، به مطالعه بین تفاوتهای فردی در دلبستگی بزرگسالی ، نحوهی فکر کردن مردم درباره ی روابط خود و خاطرات انها ار رابطه با والدین پرداخت. هازان و شیور(۱۹۸۷)جهت اندازه گیری این تفوتها پرسشنامه ای ابداع کردند که نحوه فکر کردن احساس کردن و رفتار کردن در روابط صمیمانه با دیگران را توصیف میکند. جملات این پرسشنامه به شرح زیر است:
*من از صمصمی شدن با دیگران احساس ناراحتی مییکنم برای من اعتماد کامل به دیگران مشکل است.از اتکا به دیگران مضطرب می شوم و نمی توانم انگونه که دیگران می خواهند صمیمی شوم.
*برای من صمیمی شدن با دیگران نسبتا اسان است در اعتماد به دیگران و اعتماد دیگران به خود مشکلی ندارم. اینکه دیگران مرا طرد کرده و یا زیاده از حد با من صمیمی شوند نگرانم نمیکند.
*من احساس میکنم دیگران به اندازه ای که من میخواهم. خواهان رابطه صمیمانه با من نیستند. اغلب این موضوع که دیگران مرا دوست نداشته باشند نگرانم میکند. من میخواهم با دیگران خیلی صمیمی شوم ولی این رفتار گاهی انان را نیترساند
در مطالعه هازن و شیور ۶۰ درصد بزرگسالان خود را ایمن توصیف دو،۲۰درصد خود را اجتنابی (توصیف یک و ۲۰درصد خود را اضطرابی /مقاوم گزارش کردند. اگرچه این شوه ی اندازه گیزی جهت اشکار سازس رابطه بین سبکهای دلبستگی و عملکرد در روابط بزرگسالی مفید بود اما موفق به تایید تشابه میانتفوتهای فردی در نوزادی و بزرگسالی نشد. این موضوع در تحقیقات بعدی به شکل دیگری بررسی شد.
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :
پایان نامه : اثربخشی معنا درمانی گروهی بر کیفیت زندگی وتغییرسبک دلبستگی ناایمن
ویژگیهای طبقات دلبستگی در بزرگسالان:
: این گروه نیز مشابه چهار طبقه دلبستگی در کودکی هستند.
۱٫/ بزرگسالان ایمن: این گروه قادرند در باره کیفیت و اثرات دلبستگی خود مثبت و منفی بودن این ارتباط بطور منطقی بحث کنند انها اهمیت رابطه دلبستگی را در دوران کودکی تایید میکنند.
بزرگسالان ایمن تجسم مثبت و حمایت گر از چهره دلبستگی دارند ، این تجسم مثبت، احساس خود ارزشمندی و تسلط را در این افراد افزایش داده و خود را قادر میسازد که عواطف منفی خود را به شیوه ای سازنده تعدیل کنند(۲۴) نیکولینسر (۱۹۹۰) معتقد است که از ویژگیهای دیگر افراد ایمن آن است که کمتر از خطرات می ترسند زیرا خود را در موقعیت خطر زا تنها احساس نمیکنند و در کل نسبت به دنیا و دیگران نگرش مثبت داشته و به ان اعتماد دارند.
۲٫/بزرگسالان نا ایمن:» که به س گروه تقسیم میشوند:
الف/بزرگسالان اجتنابی: این گروه همان خصوصیات کودکان اجتنابی را دارند از ایجاد روابط صمیمانه با دیگران اجتناب کرده و در مقیاس هایی که روابط عاشقانه و رومانتیک را بررسی میکنند نمرات پایین تری بدست میاورند.
این افراد با راهبردهایی مانند تاکید بر خود پیروی و اتکا به خود اهمیت رابطه با چهره دلبستگی را انکار میکنند و سعی در حفظ فاصله از چهره دلبستگی ، ممانعت از بروز هیجانات منفی ونوعی اتکاء به خود و سواسی داند.(نیکولینسر و همکاران؛۱۹۹۰ )
ب ـ بزرگسالان دو سو گرا:این گروه ویژ گیهایی شبیه به کودکان مقاوم یا دو سو گرا دارند انها در روابط عاطفی خود با دیگران انحصار گرا و وابسته بوده ، دائما نگران طرد و رها شدن از سوی دیگران هستند و با وابستگی شدید به دیگری سعی در ماهش اضطراب جدایی خود دارند.
بزرگسالان سازمان نیافته: این افراد ویژکی شبیه به کودکان سازمان نیافته دارند . این دسته در باره رویداد فقدان و حوادث درناک اولیه ، ترسان و غیر معقول هستند مانند داشتن احساس گناه از مرگ والدین.
در بزرگسالان نظام دلبستگی با فراهم اوردن واحد خانواده در خدمت تنظیم سطح بهینه پایدار و مداوم همجواری/فاصله با همسر معمولا به افزایش امکان بقای نوع منجر میشود (برمن ، و اسپرلینگ،.۱۹۹۴).
دلبستگی ایمن برای افراد بزرگسال واجد اهمیت بنیادین است و نبود ان در دوران بزرگسالی فرد را مستعد اختلالات متعد د میکند.(دیتامسو[۱] و همکاران.،۲۰۰۳،میکولینسر و فلوریان،۱۹۹۸٫)
طبق نظریه بالبی (۱۹۸۰)رفتار دلبستگی بعنوان نوعی مکانیزم تعدل جسمانی برای تعدیل نمودن اضطراب عمل میکند. اضطراب فزاینده رفتار دلبستگی را افزایش میدهد. یعنی رفتار دلبستگی به منظور کمک به افراد
برای تعدیل و خنثی کردن اضطراب یا برانگیختگی انها صورت میگیرد. (تولیز و فنی.،۲۰۰۰٫،)در انجام این کا <<نماد دلبستگی>> ترجیح داده شده بهترین عاما است. اما در صورت نبود ان هر نماد دلبستگی میتواند این کار را انجام دهد. یعنی یک نماد نا کارامد یا حتی ازارنده احتمالا بهتر از فقدان هرگونه نماد دلبستگی است). کواینزو فنی،.۲۰۰۰٫(
بالاخره بالبی با بهره گرفتن از دست اوردهای کردار شناسی نظریه های سیبرنتیک و اطلاعات روانکاوی،روانشناسی تجربی،نظریه های یاد گیری،روانپزشکی و رشته های مرتبط پایه های نظری و سرفصلهای اصلی نظریه دلبستگی را در مجموعه سه جلدی معروف خود << دلبستگی ،جدایی و فقدان>> به رشته ی تحریر در اورد.(دلبستگی.،۱۹۶۹،جداییی.،۱۹۷۳،فقدان،۱۹۸۰٫)
بالبی این نکته را مورد تاکید قرار میدهد که نیاز دلبستگی نخستین است. از هیچ نیاز دیگری نشتق نشده است و نیاز اساسی برای تحول شخصیت است. رفتار دلبستگی هم از یک نیاز فطری وهم از اکتسابها ناشی میشود.هم دارای کنش حمایتی بوده و به اندازه ی رفتار تغذیه ای و جنسی مهم است و هم حاوی کنش اجتماعی شدن است . به این صورت که دلبستگی در جریان چرخه های زندگی از مادر به نزدیکان و سپس بیگانگان و بالاخره به گروه های بیش از پیش وسیع تری سری میابد.(بالبی، ۱۹۸۰٫)
هر سبک دلبستگی پیامدهای مربوط به خود را داراست . پیامد فرایند دلبستگی ایمن ایجاد احساس ایمنی در فرد و پیامد دلبستگی نا ایمن ایجاد ترس و وحشت در فرد است.(کسیدی و شیور،۱۹۹۹٫)بعنوان مثال تهدید شدن ایمنی کودک با تحریک نظام دلبستگی به قطع رفتار جستجو و بازی /یعنی پیش شرطهای بنیادین سازش موفقیت امیز با مقتضیات محیط/ و فعال شدن رفتار های دلبستگی /یعنی جستجوی مراقبت /در نوزاد منجر میشود که این حالت تا حدودی در بزرگسالی در برخی مواقع یافت شود.(سیمپیسون .،۱۹۹۰٫)
بعلاوه بالبی (۱۹۷۳)تصریح میکند که یک پیوند دلبستگی اختصاصی و قطع نشده با یک شخص خاص لازمه تحول سالم فرد است.وتجربه دلبستگی ایمن در کودک پایه و زیر بنای کنش سالم روانی و ذهنی است. از سویی دیگر یک رابطه دلبستگی نا ایمن در نهایت منجر به شخصیتی میشود که مشخصه ان بی اعتمادی، شکنندگی و مشکلاتی در زمینه های همدلی ،حساسیت،رضایت و ارضا هیجانی در روابط عاطفی نزدیک میباشد. )بالبی ۱۹۷۳،میکولینسرایلانی.،۱۹۹۹٫(
احساس خود ارزشی یا حرمت خود)کولینز و رید.،۱۹۹۰)
خود افشایی(بارتولومو و هورونیز.،۱۹۹۱)
اضطراب(بارتولومو و هورونیز.،۱۹۹۱)
افسردگی(بارتولومو و هورونیز.،۱۹۹۱)
بارنولومیو(۱۹۹۰)اظهار میدارد که برای توصیف چهار الگوی دلبستگی بزرگسالان ، الگوهای کاری خویشتن(مثبت و منفی)میتواند با الگوی کاری دیگران(مثبت و منفی)ترکیب گردند. بنابر این این چهار الگو برخاسته از دو بعد اساسی است .موضوعات الگوهای درونی(خویشتن یا دیگران)و احساسات غالب در رابطه با این افراد (مثبت یا منفی)
الگوی خویشتن،انعکاس گستره وابستگی به پذیرش دیگران است. الگوهای منفی خویشتن با وابستگی در ارتباط است)و الگوهای دیگران بازتاب گستره اجتناب از ارتباطات نزدیک استالگوهای منفی دیگران در ارتباط با اجتناب).بر طبق نظر بارثو لومی و[۲].،۱۹۹۰)افراد با الگوهای مثبت دیگران(مثل غیر اجتناب گر)بسته به درجه وابستگی شان ممکن است به عنوان ایمن یا مجذوب و پریشان طبقه بندی شوند. این الگو بطور قابل توجهی شبیه الگو های ایمن و دو سو گرای هازن وشیور است.افراد با الگوهای منفی دیگران(مثل اجتنابگر)بسته به میزان وابستگی انها ممکن است هم طرد کننده و هم توام با ترس باشند. بنا براین هم گروه های دارای ترس و هم طرد کننده تمایل به اجتناب از ارتباطات نزدیک دارند اما نسبت به پذیرش دیگران متفاوتند.اجتنابهای ناشی از ترس خواهان صمیمیت هستند اما اعتماد و اطمینان کمی را تجربه میکنند. وترس از طرد شدن دارنددلیلش این است که انهااز ارتباط نزدیکی که ممکن است ناشی از فقدان یا طرد شدن باشد و به انها اسیب برساند اجتناب میکنند(بارثولومی.،۱۹۹۰؛بارثولومیو و هورتینز.،۱۹۹۱)نمونه های اولیه از توصیف های الگوهای دلبستگی چهار گانه را شبیه عبارت سه گانه دلبستگی هازن و شیور ارائه نمودند(۱۹۸۷)
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-31] [ 06:40:00 ق.ظ ]
|