خلاء وجودی از نظر فرانکل حاصل دو عامل است : اول اینکه انسان به دلیل دارا بودن نیروی عقل و اندیشه از حیوانات پست تر متمایز شده است بدین معنی که سائق ها و غرایز رفتار او را هدایت نمی کنند ، بلکه فعالانه به انتخاب آنچه که انجام می دهد می پردازد. ثانیاً در اثر تحولات اجتماعی، آداب ، سنن و ارزشهای قالبی دیگر رفتار او را هدایت نمی کنند در چنین وضعیتی انسان خود مسئول رفتار خویش است ، لذا لازمه معنا جویی در زندگی مسئولیت شخصی است. افراد روان نژندی که آزادی انتخاب رفتار خود را تجربه نمی کنند ،‌ راه شکوفایی استعدادهای بالقوه رشد و پرورش خویش را می بندند )شولتز ، ۱۹۷۷؛ ترجمه خوشدل ،۱۹۶۹).
گروه درمانی وجود گر:     

مشاوره و روان درمانی می تواند یک چارچوب عالی  رویارویی با موضوعات و جودی باشد  . کوری ،اهداف یک گروه وجودگرا را به عنوان کمک کردن به افراد برای تعهد دادن به سفری طولانی  مدت برای کشف خود (خودکاوی[۴])ذکر می کند. فضای حاکم بر یک گروه به افراد در جستجوی درمان کمک می کند تا به تجارب ذهنی خودشان توجه کنند. در حالیکه این تجارب را با دیگران که دارای اهداف مشابه هستند سهیم می دانند.در گروه درمانی وجود گرا به چند موضوع : مرگ و زندگی ، آزادی ، مسئولیت پذیری ، انتخاب ، انزوا و عاشق شدن ، معنا و بی معنایی پرداخته می شود به زعم”یالوم “[۵] گروه یک مکان عالی برای افراد است تا نسبت به مسئولیت پذیری خودشان از طریق بازخورد اعضاء و رهبر گروه   آگاهی یابند. در گروه ، بیماران یاد می گیرند که چطور رفتارشان به وسیله دیگران مورد توجه قرار می گیرد ، چه طور باعث به وجود آمدن احساس دیگران می شوند ، چطور با رفتارهایشان انتخاب های   دیگرانخود را تحت تأثیر قرار می دهند. به این ترتیب گروه به یک سیستم اجتماعی کوچک تبدیل می شود (قنبری هاشم آبادی، ۱۳۸۳).

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :

 

 پایان نامه : اثربخشی معنا درمانی گروهی بر کیفیت زندگی وتغییرسبک دلبستگی ناایمن

 

 

ارزش زندگی :
 

به اعتقاد فرانکل ، انسان قادر است و می تواند به خاطر ایده ها و ارزش هایش زندگی کند و یا در این راجان ببازد)فرانکل ، ۱۹۶۷؛ ترجمه معارفی، ۱۳۸۴).نگرانی انسان درباره ی ارزش زندگی و ارجی که به این مسئله می نهد ، و حتی یأس و نا امیدی که از این راه عاید او می شود ،  یک  پریشانی روحانی  می تواند باشد، ولی به هیچ عنوان یک بیماری روانی نیست )فرانکل ،.۱۹۷۷٫ترجمه فیروزبخت ، ۱۳۸۷).منحصر به فرد بودن انسان در نظریه فرانکل یعنی منحصر به فرد بودن آدمی از حیث مسئولیت توانایی ها و آگاهی ها)فرانکل ۱۹۵۵ ترجمه فرخ سیف ، ۱۳۸۲).

معناخواهی [۶] در دیدگاه فرانکل:

معنا خواهی پایه ای ترین نیروی انگیزش در انسان است. انسانها با این نیاز روبرو هستند که معنای همه لحظات زندگیشان را بدانند. فرانکل می گوید : در جستجوی معنا بودن نیروی اولیه زندگی برای یک نفر است معنای زندگی هر فرد خاص خود اوست و اوست که می تواند آن را تحقق بخشدو اگراین کار را انجام دهد

 

این نیازش ارضا می شود و به ارزش زندگیش خواهد رسید.او همچنین خود شکوفایی رایک اثر جانبی معناخواهی می داند و زمانی انسان به خود شکوفایی می رسد. که به نیاز معنا خواهی خود تحقق بخشد )نیلسون[۷]جونز ، ۲۰۰۱ ؛ ترجمه : بهفر ۱۳۸۴ ..فرانکل )اغلب می گوید که معنا را باید پیدا کرد ، نمی توان آن را به کسی عرضه کرد. راهنمای مراجعان در جستجوی معنا ، ضمیر ناخودآگاهشان است « اگر قرار است مراجعان به ده هزار فرمان و دستوری که در ده هزار موقعیت زندگی نهفته است گوش سپرده و از آن اطاعت کنند» باید به ندای و  جدانشان توجه کنند. اگر چه درمانگرها نمی توانند خودشان هدف زندگی مراجعان را برایشان تعیین کنند. اما می توانند نمونه های متنوعی از تعهد خود در جستجوی معنا را ارائه دهند .پرسش درباره معنای    زندگی باید به خود شخص برگردانده شود یعنی هر فرد باید خود را در برابر این پرسش قرار دهد که « زندگی برای اوچه معنایی دارد؟» برای یافتن معنا در زندگی بهتر است از خود بپرسیم که « نسبت به زندگی چه وظایفی داریم؟» نه « از زندگی چه انتظاری باید داشت؟» در این صورت وظایف خود را نسبت به زندگی در می یابیم و مسئولانه در جهت تحقق آن تلاش می کنیم به عبارت دیگر زندگی برای ما با هدف و با معنا میگردد )فرانکل ، ۱۹۶۷، ترجمه : معارفی،۱۳۸۴).بلکه( خدای ضمیربشر[۸]) است خدای قلب است . فرانکل معتقد است که خودشکوفایی منوط به تعالی نفس است. از نظر فرانکل ، بعد معنوی انسان از طریق تعالی نفس قابل حصول  است. به  این  ترتیب  ، مردم از محدوده خویشتن زیست شناختی و روان شناختی خود فراتر می روند و صاحب ارزش های خاصی می شوند و معنای زندگی خویش را می یابند. انسان ها فقط با تعالی نفس می توانند خویشتن حقیقی را بیابند )شارف[۹]؛ ترجمه: فیروزبخت ، ۱۳۸۳).فرانکل پایه ای ترین نیاز انسان ها را در جستجوی خود بدون معنا نمی داند بلکه در جستجوی معنا بودن می بیند و هویت انسان فقط در خلال واقعیت بخشیدن به معنای زندگی قابل دست یابی است قصد مفرط[۱۰] ” و “خویشتن نگری مفرط [۱۱]” دو عامل عمده اند برای آن که انسان به دنبال تعالی خویشتن نباشد. خویشتن نگری مفرط یعنی این که فرد بیش از اندازه در مورد مشکلات خود بیاندیشد و قصد مفرط یعنی این که فرد توجه بیش از اندازه برای رسیدن به بعضی از خواسته هایش داشته باشد (نیلسون ، حونز،۲۰۰۱ ؛ ترجمه سروری،۱۳۸۳).دیدگاه های فرانکل درباره دین و معنویت نگاه خاصی است. خدای او خدای یک ذهن بسته و متعصب نیست خدای یک فرقه خاص هم نیست. خدای او ، حتی خدای دین نهادینه[۱۲] هم نیست او یادآور می شود که حتی یک ملحد[۱۳] یا یک لاادری[۱۴] نیز مفهوم تعالی را بدون کاربرد کلمه خدا می پذیرد. این خدا آشکارا متعالی و در عین حال به غایت شخصی است و در درون همه ما هست. روی گردانی از خداسرچشمه اصلی همه بیماری هایی است . همین که فرشته ای را در درون خود طرد می کنیم دیوی را به درون خود راه داده ایم (بوئری ؛ ترجمه  فریامنش ، ۱۳۸۵٫).

[۱] : Neogenic Neuroses

[۲]: Existential Vacuu

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...