شرایط تحقق مفهوم «تعذر اجرای عقد» |
اول ـ متعهد هنگام انعقاد عقدی که مربوط به عین معین است، قدرت بر تسلیم و به عبارت دیگر توانایی وفاء به مضمون عقد را داشته باشد و یا حداقل متعهدله خودش قدرت قبض و به اصطلاح تسلّم را دارا باشد.
دوم ـ حالت تعذر اجرای عقد یا تعهد ناشی از عقد، بعد از انعقاد عقد ایجاد شود. خواه زمان اجرای تعهد موضوع عقد، رسیده و خواه نرسیده باشد. زیرا فرض ما در جایی است که عقد صحیحاً واقع شده باشد و در صورتی که اجراء عقد و عمل نمودن به تعهد از ابتداء متعذر باشد عقدی تشکیل نشده است.
سوم ـ تعذر اجرای مفاد عقد، دائم باشد.
چهارم ـ تعذر اجرای مفاد عقد به واسطه علت خارجی باشد و طرفین عقد در ایجاد آن دخالت نداشته باشند.[۱]
۲ ـ ۱ ـ ۲ ـ ۳ ـ ۱ ـ تعذر وفاء به مضمون عقد در حقوق ایران
در حقوق موضوعه ایران از این قاعده به «تعذر اجرای تعهد» تعبیر میشود که مقصود از تعهد نیز تعهد ناشی از عقد است.
ماده ۲۲۷ ق.م. ایران در جهت بیان شرط چهارم از شروط تحقق «تعذر اجرای عقد» است. این ماده بیان میدارد: «متخلف از انجام تعهد وقتی محکوم به تأدیه خسارت میشود که نتواند ثابت نماید که عدم انجام به واسطه علت خارجی بوده است که نمیتوان مربوط به او نمود.»
هم چنین ماده ۲۲۹ قانون مدنی میگوید؛ «اگر متعهد به واسطه حادثه که دفع آن خارج از حیطه اقتدار او است نتواند از عهده تعهد خود برآید محکوم به تأدیه خسارت نخواهد بود.»
با عنایت به این دو ماده قانونی باید گفت که تعذر اجرای عقد هنگامی مصداق مییابد که عقد به طور صحیح واقع شود و اجرای تمام تعهد یا قسمتی از آن به سبب وقوع علت خارجی متعذر شود.
از مصادیق اجرای این قاعده در حقوق موضوعه ایران میتوان به عنوان نمونه به ماده ۶۸۳ ق.م. مربوط به عقد وکالت و ماده ۵۸۷ ق.م. مربوط به عقد شرکت اشاره کرد.
در ماده ۶۸۳ ق.م. آمده: «هرگاه متعلق وکالت از بین برود یا … وکالت منفسخ میشود.»
در ماده ۵۸۷ ق.م. قانونگذار بیان میدارد: «شرکت به یکی از طرق ذیل، مرتفع میشود:
در صورت تقسیم.
در صورت تلف شدن تمام مال شرکت.»
هم چنین از مواد ۴۷۱ ، ۴۸۱ و ۴۹۶ ق.م و مواد دیگری که در نظایر اجاره ـ مثل مزارعه وغیره ـ مقرر شده، استفاده میشود که عین مستأجره تا آخر مدت اجاره باید به قابلیت انتفاع باقی باشد و در صورتی که از ابتدا قابل انتفاع بوده و در اثنای مدت از قابلیت انتفاع خارج شود، از آن زمان به بعد اجاره منفسخ میشود.[۲]
در یک جمع بندی کلی میتوان به این نتیجه دست یافت که در حقوق ایران بر اساس مکانیزم تحلیلی عقود، با حادث شدن مانع اجرای تعهد قراردادی، تعهد مزبور ساقط و قرارداد مربوط به آن منفسخ میشود البته تا زمان حدوث مانع قرارداد را باید صحیح دانست.[۳]
۲ ـ ۲ ـ ۳ ـ ۱ ـ تعذر تسلیم عین معین
۱ ـ ۲ ـ ۲ ـ ۳ ـ ۱ ـ قدرت بر تسلیم در فقه
از جمله شروطی که فقهاء برای عوضین معامله ذکر می کنند، قدرت بر تسلیم است. تسلیم مبیع، مالکیت خریدار را به کمال می رساند. با اینکه حقوق ما تراضی را در انتقال، کافی میداند، اهمیت قبض را به عنوان رکن متمم آن نفی نمیکند و به همین جهت “قدرت بر تسلیم” را شرط صحت بیع میداند.[۴] آن چه که مد نظر فقهاء در این شرط میباشد، اصل قدرت بر تسلیم و تسلّم است. لذا در جایی که نه بایع قدرت بر تسلیم مبیع دارد و نه مشتری قدرت بر تسلّم آن، معامله باطل خواهد بود؛ زیرا با نبود شرط (قدرت بر تسلیم) مشروط (صحت معامله) نیز منتفی خواهد شد.
شیخ انصاری پس از ذکر کردن، قدرت بر تسلیم به عنوان سومین شرط از شروط عوضین[۵] شش دلیل را که برای اشتراط این شرط شده است یادآور میشود و پس از تدقیق در آن ها برخی را میپذیرد و برخی را رد می کند.
۲ ـ ۲ ـ ۲ ـ ۳ ـ ۱ ـ ادله اشتراط قدرت بر تسلیم
دلیل اول: عبارت است از اجماع منقول از فقهایی هم چون علامه حلی، شیخ طوسی، محقق کرکی و ابن زهره.
دلیل دوم: مرسلۀ نبوی «نهی النبی(ص) عن بیع الغرر» میباشد. برای استدلال به نبوی مذکور سه مطلب باید ابتدائاً احراز میشود:
اول احراز صدور خبر است. باید گفت گر چه این خبر مرسله است ولی شهرت عملی در میان فقها ضعف سندی این خبر را جبران می کند.
دوم احراز ملازمه میان نهی شارع و فساد معامله. در این زمینه چنین استدلال شده است که نهی در معاملات غالباً ارشادی است و نه تکلیفی و اجماع منقول مبنی بر دلالت نهی بر فساد در این مورد وجود دارد. این حدیث شریف به صورت یک کبرای کلی تمام مصادیق معاملهی غرری من جمله جایی که قدرت بر تسلیم وجود ندارد را در بر میگیرد و با توجه به ارشادی بودن نوع نواهی در معاملات دلالت بر فساد معامله می کند.
و بالاخره مقدمه سوم اثبات این مطلب است که عجز از تسلیم از مصادیق غرر میباشد.
در این که منظور از «غرر» در حدیث مذکور چیست، شیخ ابتدا کلمات اهل لغت را بررسی می کند. و در نهایت به این جمع بندی میرسد که تمامی آن معانی به سه تفسیر بر میگردند:
۱ ـ غفلت. ۲ ـ خدعه. ۳ ـ خطر.[۶] که در تمامی این معانی به گونهای «جهالت» نهفته است.[۷]
سپس شیخ به صغری استدلال میپردازند و دلایلی را ذکر می کنند در تأیید این که بیع بدون قدرت بر تسلیم از مصادیق بیع غرری است. شیخ از دو طریق این مطلب را اثبات می کند.
طریق اول: بسیاری از فقها به این حدیث برای بیان حکم بیع ماهی در آب که قدرت بر تسلیم آن وجود ندارد، استدلال کردهاند. به عبارت دیگر عدم قدرت بر تسلیم نزد فقها از مصادیق بارز «غرر» بوده است.
طریق دوم: «معنای غرر بر موردی که قدرت بر تسلیم وجود ندارد صدق می کند زیرا معنای غرر عبارت است از: عملی که از ضرر در آن ایمن نمیباشد»[۸]
ولی در نهایت شیخ این دلیل را اخص از مدعا میدانند و پذیرش این دلیل را با راهکارهایی تجویز می کنند.
دلیل سوم: نبوی «لاتبع ما لیس عندک» میباشد که در فهم معنای حدیث و استدلال به آن ابتدا باید منظور از «عندک» را روشن کرد. سه احتمال در منظور از ظرف (عندک) وجود دارد:احتمال اول به معنای مالکیت، احتمال دوم به معنای تسلط و احتمال سوم به معنای تسلط تام و بالفعل.
دو احتمال اول پذیرفته نیستند؛ زیرا در احتمال اول شایسته این بود که از حرف «لام» استفاده شود و از طرف دیگر لازم میآید تا ولی یا وکیل که مالک نمیباشند، نتوانند معامله بکنند که این مطلب صحیح نمیباشد.
احتمال دوم نیز این اشکال را دارد که معاملاتی وجود دارند که در آن ها تسلط هست ولی با این وجود باطل میباشند. به طور مثال در جایی که شخصی با وجود این که تسلط بر مبیع دارد و آن را ابتدا میفروشد و سپس آن را از مالک اصلی میخَرد، فقهاء این بیع را باطل میدانند.میماند احتمال سوم که در این فرض میتوان قدرت بر تسلیم را شرط صحت بیع دانست.
اما اشکال اساسی که بر این حدیث وارد است و حتی دامنه آن حدیث اول را نیز در بر میگیرد این است که منظور از فساد معامله دو چیز می تواند باشد:
اول ـ بیع غرری و ما لیس عندک کلاً فاسد و باطل است. که استدلال به این خبر بنابر، این احتمال است.
دوم ـ اثری که مقصود از بیع است بر آن بار نمی شود و در واقع این بیع علت تامه ملکیت نیست.
بنابراین منافاتی وجود نخواهد داشت که بیعی غرری باشد یا از مصادیق «ما لیس عندک» باشد و از طرف دیگر صحت آن مشروط به بر طرف شدن غرر و یا ایجاد قدرت بر تسلیم باشد. طبق این احتمال ـ که قدر متقین از بطلان در هر دو حدیث است ـ استدلال به این دو حدیث پذیرفته نیست.
دلیل چهارم: تسلیم عوضین در هر عقد بیعی واجب است و تکلیف وجوب تسلیم بر آنها، متوقف بر قدرت طرفین عقد بر تسلیم است وگرنه نمیتوان تسلیم را بر آن ها واجب ساخت، پس در نتیجه اگر عقدی بخواهد صحیح باشد، باید طرفین آن قدرت بر تسلیم عوضین را داشته باشند.
شیخ به این استدلال ایراد میگیرند که «اگر مرادتان وجوب مطلق است در نتیجه همین که عقد محقق شد تسلیم، واجب فعلی و منجر، میباشد. این ملازمه پذیرفته شده نیست و دلیلی بر آن وجود ندارد. و اگر مرادتان مطلق الوجوب است ـ که با واجب مشروط سازگاری دارد ـ منافاتی ندارد که وجوب تسلیم مشروط به تمکن بعدی باشد.[۹]
دلیل پنجم: هدف از بیع استفاده از عوضین است و بدون تسلیم آن ها غرض مذکور حاصل نمی شود. اشکالی که بر این دلیل گرفته شده این است که: این طور نیست که در همه جا استفاده از عوضین متوقف بر تسلیم باشند. به طور مثال عبد آبق نیازی، به تحویل گرفتن ندارد و اصولاً باید گفت غرض از بیع، اصل انتفاع است که بدون تسلیم هم قابل تصور است.
دلیل ششم: پرداخت ثمن در مقابل چیزی که قدرت بر تسلیم آن وجود ندارد یک عمل سفیهانه است و لذا استفاده از ثمن میشود «اکل مال به باطل». اشکالاتی بر این دلیل وارد است: اولاً همه جا بذل ثمن در مقابل غیر مقدور، سفیهانه نیست (همچون مثال عبد آزاد شده). ثانیاً بر فرض که سفیهانه باشد و باطل، باز کلیت ندارد و لذا اگر مال متعذر الوصول را، به مقدار ناچیزی یا پایین تر از قیمت واقعی خریداری کند، بذل مال سفیهانه نخواهد بود.
شیخ دلیل اول که اجماع فقها بود و هم چنین دلیل دوم که نبوی «نهی النبی عن بیع الغرر» بود میپذیرد ولی چهار دلیل بعدی را قابل مناقشه میداند و رد می کند.
شیخ انصاری(ره) هم چون مشهور فقهای امامیه قدرت بر تسلیم را، شرط صحت بیع میدانند و دیدگاه فقهایی که عجز از تسلیم را «مانع» صحت بیان می کنند را رد می کند و اصولاً هیچ ثمرهی مفیدی را براین اختلاف دیدگاه قابل تصور نمیشمارند.[۱۰]
ظاهراً تنها فقیهی که قدرت بر تسلیم را شرط صحت بیع نمیداند فاضل قطیفی است.[۱۱] ایشان قدرت بر تسلیم را نه شرط صحت معامله بلکه از مصالح مشتری میداند لذا با فرض قدرت احتمالی مشتری بر تسلّم، او می تواند معامله بکند و معاملهاش صحیح میباشد.
شیخ در جواب میفرماید: اقدام و رضایت مشتری، غرری بودن و بطلان را بر طرف نمیکند و باید قدرت بر تسلیم را شرط صحت معامله دانست. از ظاهر کلام فقها این گونه فهمیده میشود که شرط قدرت بر تسلیم موضوعیت نداشته و مقصود بالاصاله و شرط واقعی همان «تسلّم» میباشد لذا در فرضی که مشتری فقط قدرت بر تسلّم دارد معامله صحیح خواهد بود.[۱۲]
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-31] [ 04:42:00 ق.ظ ]
|