چون عشق به کمال رسد و میان عاشق و معشوق، اتحّادی حاصل آید، سبب بروز نوادر و شگفتی­های بسیار خواهد شد. عاشق با نیروی عشق و با استمداد از لطف معشوق، ره صد ساله را یک روزه پیموده و کارهای شگفت­انگیزی انجام می­دهد که با معیار عقل طبیعی انسان سازگار و قابل سنجش نیست.
مطــرب عشــق عجب ساز و نوایی دارد                   نقش هر زخــم که زد راه به جایی دارد

(حافظ، 1385: 107)

بیستون کندن فرهاد نه کاریست شگفت                     شور شیرین به سر هر که فتد کوهکن است

(صائب،1370.ج3 : 58  )

2ـ 3ـ 5ـ 4 عشق حیات بخش است

در شعر عرفا، عشق به عنوان جوهره­ی حیات و نیروی زندگی بخش معرفی می­شود. بر این اساس کسی که عشق ندارد، در حقیقت مرده است:

هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق               بر او نمــرده به فتـــوای من نمـــاز کنید

(حافظ، 1385: 217)

مولانا در مثنوی، بانگ نی را شراری از آتش عشق می­داند و می­گوید هر آن کس که این آتش را درون خود ندارد، نابود باد:

آتش است این بانگ نای و نیست باد                            هــر که این آتــش ندارد، نیســت باد

(مولوی، 1387. ج1: 95)

و کسی که لباس عشق بر تن می­کند، به زندگانی ابدی دست خواهد یافت:

مرده بدم، زنده شدم، گریه بدم، خنده شدم                            دولت عشــق آمد و من دولت پاینـده شدم

(مولوی، 1388. ج 1: 616)

و نظامی در منظومه­ی دلنشین «خسرو و شیرین» از عشق این چنین سخن می­گوید:

فلک جز عشق محرابی ندارد                            جهان بی خاک عشق، آبی ندارد

اگر بی عشق بودی جان عالم                            که بودی زنـده در دوران عالــم

(نظامی، 1382 :33)

جزییات بیشتر

https://fekreshad.ir/%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%B1%D8%B4%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B2-%D9%88-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%AF-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87/

 

معشوق و سایه­ی لطف او را حیات­بخش دانسته شده است:

سـایه­ی قـد تو بر قالبم ای عیسی دم                     عکس روحی­ست که بر عظم رمیم افتادست

(حافظ، 1385: 41)

2ـ 3ـ 5ـ 5 عشق کیمیاگر است

عشق را «اکسیر» و «کیمیا» نیز خوانده­اند. «اکسیر، جوهری است گدازنده و آمیزنده و کامل کننده، یعنی مس را طلا می­کند و ادویه مفید فایده­مند و نظر مرشد کامل را نیز مجازاً اکسیر می­گویند» (برهان قاطع. «اکسیر»). این سه ویژگی در عشق گرد آمده است. عشق گدازنده، آمیزنده و کامل کننده است. عرفا عشق را وجه تمایز و دلیل برتری انسان بر دیگر موجودات می­دانند و تأثیر عشق را در تبدیل نفس آدمی به مرتبه­ای والا و حتّی برتر از فرشتگان، به کیمیا تشبیه می­کنند.

عشـق اکنون مهـربانی می­کند                          جان جان امروز جانی می­کند

…کیمیای کیمیاساز است عشـق                         خـاک را گنـج معــانی می­کند

(مولوی، 1388. ج 1: 417)

در سروده­های مولانا نیز با چنین مفهومی درباره­ی عشق مواجه­ایم:

عشق است که کیمیای شرق است در او                         ابریست که صد هزار برق است در او

در باطـن مــن ز فــرّ او دریــایی­ست                         کین جمله­ی کائنات غـرق است در او

(همان. ج 2: 1452)

و جامی در «هفت اورنگ» به کیمیاگری عشق اشاره دارد:

عشق هر جا بود اکسیرگـر است                        مس ز خاصیّت اکسیـر زر است

دانلود مقاله و پایان نامه

 

(جامی، 1378: 26)

حافظ عشق را کیمیایی می­داند که مس وجود آدمی را زر می­کند و اگر بگوییم که منتهای کوشش مرشدان و عارفان بزرگ در طول تاریخ همین بوده است که در دل مریدان خود عشق به وجود آورند، به گزاف نرفته­ایم؛ زیرا به کمال رسیدن بدون عشق ممتنع است:

از کیمیـای مهــر تو زر گشت روی من                  آری به یمن لطف شما خاک زر شود

(حافظ، 1385: 208)

2ـ 3ـ 5ـ 6 عشق شادی آفرین است

عرفا بر آنند که باده­ی عشق، شادی بخش است، فراغت آرد و اندیشه­ی خطا ببرد:

قدح مگیر چو حافظ مگر به ناله­ی چنگ              که بسته­اند بر ابریشم طــرب دل شــاد

(همان: 144)

مولانا نیز بر شادی آفرینی عشق تأکید دارد، او بی عشقی را دلیل غم و ترش رویی می­داند:

هر که را پُر غــم و ترش دیـدی                       نیست عاشـق و زان ولایت نیست

(مولوی، 1388. ج1: 184)

اگر تو عاشقی غم را رها کن                            عروسی بین و ماتم را رها کن

(همان. ج 1: 690)

در جای دیگر ، شادی بخشی عشق را این گونه بیان می­دارد:

گر چه من خود ز عدم دلخوش و خندان زادم                 عشــق آموخت مــرا شکل دگــر خندیدن

(مولوی، 1388. ج1: 723)

ز خلق جمله گسستم که عشق دوست ببستم               چـو در فنــا بنشستم مــرا چه کار به زاری

(همان. ج2: 1110)

2ـ 4 عشق و دین

عشق و محبّت از جمله مفاهیمی است که در دین و منابع دینی جایگاه ویژه­ای دارد؛ در اسلام این مقوله را می­توان در آیات و احادیث بررسی کرد.

2-4-1 عشق از منظر آیات و روایات اسلامی
2-4-1-1 عشق در قرآن

در دین اسلام کهن­ترین منبع در باب عشق، قرآن مجید است. واژه­ی عشق در قرآن مستقیماً به کار نرفته است و به جای آن از واژه­های مترادفی چون «حُب»، «مودّت»، «شغف»، «اُنس» و … استفاده شده است. استاد مطهّری بر این عقیده است که «این عشق است که در آیات بسیاری از قرآن با واژه­ی «محبّت» و احیاناً با واژه­ی «ودّ» یا «مودّت» از آن یاد شده است» (مطهّری، 1376: 56).

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...