موضوع مهم دیگر درزمینه عوامل اجتماعی تاثیرگذاربرصمیمیت زوج ها،بنابه گفته چرلین[۲] (۱۹۹۲)این است که بیشترجوانان امروزی به طورمعناداری دیرترازوالدینشان ازدواج می کنند و چون جنبش زنان،استرس های اقتصادی ،افزایش فرصت های شغلی برای زنان و… سن ازدواج وچگونگی آن راتحت تاثیرقرارداده است;به طوری که درسال۱۹۹۸میزان مردانی که درسن ۲۰تا۲۴بودند وهنوزازدواج نکرده بودند،حدود۷۸%گزارش شده بود و این میزان۲۳%  بیشتر ازآماردرسال۱۹۷۰برای مردان بود(گادلین، ۲۰۰۰ ،به نقل از مظلومی ،۲۰۰۶ )
به گفته چرلین،(۱۹۹۲)تفاوت سن کم بین زنان و مردان ،این موضوع از آن جهت قابل توجه است که امکان دارد انتظارات آنها رابرای داشتن شادی بیشتر درنقش های دوطرف وقدرت تصمیم گیری بالاترببرد ودرنتیجه ،این موضوع مشکلاتی رادرروابط همسران زمینه سازشود که بهبودآنها به تغییرسنت ،قوانین اجتماعی و یادگیری مهارت های ارتباطی خاصی وابسته باشد. موضوع مهم دیگر تغییرنقش ها خانواده است.ازدواج شامل وظایف ونقش هایی است که به لحاظ  فرهنگی برای هرعنصرتعریف وتوصیف شده اند( اسپری و جانسون[۳]۱۹۹۱،نقل ازنظری،۱۳۸۳).

زمانی قواعدازدواج تا حدزیادی به نقش های جنسی وابسته بود،درقرن بیستم نقش های سنتی مردان شامل شوهر،پدر،نان آور،فعال جنسی،پرخاشگرجنسی،برنامه ریزمالی ومکانیک خانگی بود و نقش های سنتی زن شامل همسر،مادر،آماده کننده خانه،منفعل جنسی،مراقبت کننده ازبچه ها وخدمت گزار خانه می شد . تعریف نقش،روشن و مبتنی بر جنسیت بود و کمک هرعضوبرای رسیدن به اهداف خانواده به الگوهای نقش سنتی زن ومردمبتنی بود.اما با تغییراتی که به تدریج به علت صنعتی شدن ودرنتیجه شهرنشینی ایجادشد،مانند اشتغال زنان در بیرون ازمحیط خانه،تحصیلات زنان،هسته ای شدن نظام خانواده و… مدل جدیدی از ازدواج ظهورکردکه به عوض اینکه صرفا “بروظیفه ومسؤولیت مبتنی باشد، صمیمیت، همراهی وهمکاری مبتنی بود وانتخاب همسربراساس عشق،شور ودوستی صورت گرفت و این تغییرات یک دگرگونی های بنیادی وارد ارزشهای اجتماعی قرن نشان می دهد که دقت درچگونگی روابط،تقسیم وظایف و داشتن دیدگاهی انسان مدارانه را درخانواده می طلبید(اعتمادی ،۱۳۸۴).

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه ها  :

 

 
ب)عوامل روانشناختی موثر برصمیمیت زوج ها

اریکسون(۱۹۶۳)می گوید:دوست داشتن دیگری به جای فراموش کردن خود نیازمند این است که یک نفر خودش وتوانایی هایش را برای رشد دادن دیگری گسترش دهد. بااعتقادبه این موضوع که روابط صمیمانه ایجاد نمی شوند،مگراین که افراد درابتدا توانمندی لازم را برای ایجاد این رابطه ،درخود داشته باشند،این قسمت به بررسی توانایی های خاص شخصیتی و فکری توجه دارد که خود زیربنایی برای ایجاد صمیمیت درروابط محسوب می شوند.این توانایی های فردی درچندمقوله مورد بررسی قرار گرفته اند که عبارتنداز:

نیازبه صمیمیت

سبک های دلبستگی

تمایزیافتگی

اسطوره ها

باورهای غیرمنطقی

عزت نفس

 

مواضع نظریه پردازان در رابطه با صمیمیت:
   صمیمیت از دیدگاهاسترنبرگ[۴]

براساس نظریه استرنبرگ(۱۹۹۶)عشق سه قسمت است:میل[۵] ،صمیمیت و تعهد.

استرنبرگ این سه جزءعشق راس مثلث قرار می دهد،تا بدین وسیله بتواند هفت نوع مختلف عشق را تشریح کند.اوباتوجه به این که این سه جزءعشق چگونه با همدیگرهمراه می شوند و این که کدامیک در رابطه نقش کمتر یا بیشتری دارد،گونه های مختلف عشق را تشریح کرد و اذعان داشت،میزان احساس عشق ورضایتی که یک شخص در رابطه با همسرش تجربه می کند می تواند برگرفته از دو عامل باشد،اول:میزان قدرت این سه بعد دررابطه ودوم :میزان خواسته ونیازشخص ازوجود هربعد دررابطه اش. اوبرای مثال،عشق مشفقانه [۶] را رابطه ای حاکی از عشق بیان کرد که حاصل صمیمیت وتعهد است و عشق تهی[۷] را رابطه ای دانست که درآن نه تنها تعهد وجود دارد وهردو رادر روابط زناشویی طولانی مدتی گزارش داد که درآنها میل تاحدودی تقلیل یافته باشد،همچنین عشق ابلهانه [۸]را شامل رابطه ای حاکی ازمیل وتعهد وخالی از صمیمیت دانست که نیازها وعواطف دو شخص با هم به خوبی دریک موضوع هماهنگی دارند،مانندوقتی که دوفرد بدون اینکه شناخت کافی ازهمدیگر به دست آورده باشند تنها به این علت که درگذشته شکست عاطفی راتجربه کرده اند تصمیم به ازدواج یا زندگی مشترک و متعهدبودن به همدیگر می گیرند. درفرهنگ آمریکا برای نام گذاری انواع عشق به آن رابطه عاشقانه ای که بعد صمیمیت را شامل می شود نام های مثبت می دهند و نام منفی را برای آن نوع روابط عاشقانه ای درنظر می گرند که صمیمیت درآنها وجود

 

ندارد،مثل عشق بی اساس که شامل میل و تعهد است وهوس که میل تنها راشامل می شود (نشریه پیام  ، مشاوردانشگاه تهران،۱۳۸۴).

باتوجه به مثلث استرنبرگ،می توان روابط صمیمانه و رضایت مند را تاحدودی توجیه کرد،به این ترتیب که بنابرتحقیقات او،احساس رضایت افراد ازرابطه بستگی به این دارد که تاچه اندازه تجربه واقعی یک شخص ازاین سه عامل (صمیمیت،میل،تعهد)درزندگی به ایده آل های ذهنی و انتظارات او نزدیک است (به نقل ازمظلومی،۱۳۸۹).

 عشق به مثابه یک قصه عشق[۹]

در بررسی های استنبرگ همواره  این سوال بدون پاسخ ماند که چرا من  و نه کس دیگری عاشق این فرد خاص می شود نه فرد دیگری.لذا در میانه دهه ی۹۰   نظریه عشق به مثابه یک قصه مطرح شد.در این دیدگاه فرض بر این است که ما انسان ها گرایش داریم بر کسی عاشق شویم که قصه هایش با قصه ی ما در مورد عشق  یکی و یا مشابه باشد .نقش این فرد در قصه ها مکمل نقش ماست. برای شناخت رفتار هر یک از زوجین یک راه وجود دارد و آن هم اینکه دریابیم روایت هریک از زوجین از  قصه عشق چیست و از آن چه برداشتی دارند. گاه روایت زوجین از عشق متقارن و همگن است وگاه چنین نیست.ناهمگن بودن قصه ها منتهی به شکست  ونارضایتی  از رابطه می گردد و کم کم شکست در رابطه به نشانگان اضطراب، افسردگی، بی قراری و… می انجامد.در مقابل  هنگامی که قصه های زوجین بیان گر جهان بینی  و فرض های مشترک در باب رابطه است،امکان موفقیت و رابطه با همسر بیشتر است.دیدگاه قصه عشق برای  بهسازی به شیوه های بازسازی قصه عشق می پردازد.یعنی عشق چیست وبه چه وسیله ای می توان آن را ارضاء کرد(استنبرگ،ترجمه  بهرامی.۱۳۸۲).

[۱]-Gadlin

[۲]-Cherlin

[۳]-Spray & Johnson

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...