مطالعاتی که تاکنون ذکر شد یافته ­های حاصل از بررسی تغییر ادراک خطرات ترافیکی بین تازه­کاران و باتجربه‌ها بود. درعین‌حال مطالعاتی به بررسی این موضوع در بین سالخوردگان نیز پرداخته­اند. ‌با اینکه بیشتر پژوهش­ها بیان کردند که با افزایش سن در رانندگان باتجربه، ادراک خطر آن‌ ها بهبود یافته و وقتی مسن­تر می­شوند حفظ این توانایی را شاهد هستیم ولی از داده ­ها به دست‌آمده در این زمینه نتایج متناقضی گزارش شده است. از طرف دیگر، هورسویل و همکاران (۲۰۰۸) در پژوهش خود نشان دادند که توانایی درک خطر با افزایش سن (در رانندگان بالای ۶۵ سال)، حتی در نمونه ­هایی که سالم به نظر می­رسند نیز کاهش می­یابد؛ ‌بنابرین‏ برای تعیین تفاوت بین این پژوهش­ها و بیان نظر قطعی­تر تحقیقات بیشتری لازم است. بورووسکی، شینار و اورون-گیلاد (۲۰۱۰) بیان ‌می‌کنند که سن زیاد (رانندگان باتجربه با دامنه سنی ۷۲-۶۵ سال) رانندگان به­ندرت روی ادراک خطر آن‌ ها تأثیر سوء دارد و افراد مسن­تر حداقل تا حدی از محدودیت­های مربوط به سنشان آگاه هستند. در همین راستا، ثورنل (۲۰۱۰) در پژوهش خود تحت عنوان رابطه­ بین درک خطر و رفتار دیداری بیان می­ کند که افراد مسن­تر (در سنین ۶۰ سال به بالا) نسبت به رانندگان میان‌سال (بین ۳۵ تا ۵۵ سال) در تفسیر شرایط طبقه‌بندی‌شده به­عنوان خطرناک، بخصوص خطراتی زمینه­ای که شامل عابران پیاده و دوچرخه‌سواران، مشکلات بیشتر دارند. کیومبای و واتز (۱۹۸۱؛ به نقل از SWOV، ۲۰۱۴) دریافتند که زمان واکنش به درک خطر در بین سنین ۵۵ تا ۶۴ سال دوباره روبه کاهش است و پاسخ آن‌ ها مشابه پاسخ افراد زیر ۲۵ سال است و این روند کاهش نمره در سنین ۶۵ سال به بالا ادامه می­یابد. هورسویل و همکاران (۲۰۰۹) گزارش ‌می‌کنند که گروهی از افراد سالم با دامنه­ سنی ۷۵ تا ۸۴ سال، نسبت به گروه ­های سنی ۶۵-۷۴ و ۳۵-۵۵، در پاسخ به محرک­های درک خطر کندتر بودند (وتون، هورسویل، هاثرلی، وود، پاچانا، و آنستی، ۲۰۱۰).

 

ویژگی­های شخصیتی

 

فرایندهای انگیزشی و شناختی، در ارزیابی درک خطر اهمیت حیاتی دارند (ایوانز و ‌مک‌ دونالد[۱۸۳]، ۲۰۰۲؛ به نقل از یونال، ۲۰۰۶). هاورث، مولهیویل و سیمونز (۲۰۰۵)، این ویژگی­ها را به عنوان ویژگی­های شخصیتی در نظر گرفتند و به عنوان پیش‌بینی کننده های سبک­های ترجیحی در رانندگی در نظر گرفته می­شوند. در اصطلاح درک خطر، ویژگی­های شخصیتی خاص که با رانندگی مخاطره­آمیز مرتبط می­شوند، ممکن است در کم­اهمیت­تر نشان دادن موقعیت­های خطر، سهیم باشند؛ ‌بنابرین‏ زمانی که کم­تجربگی با دیگر متغیرهای شخصیتی خطرپذیری همراه می­ شود، فرایندهای درک خطر بیش­ازپیش وخیم­تر خواهد شد و به حادثه تصادفی بزرگ­تری منجر خواهد شد. در همین راستا، استرادلینگ و مادوز (۲۰۰۱) پیشنهاد کردند که تبدیل شدن به یک راننده سه مرحله دارد. مرحله اول، یک مرحله­ مهارت فنی است، در این مرحله راننده تازه ­کار می­آموزد چگونه ماشین را کنترل کند. مرحله دوم، مرحله جاده خوانی[۱۸۴] است، و در این مرحله راننده تازه ­کار می­آموزد که رفتارهای دیگر کاربران جاده را در غیاب علائم مشخص و واضح از ایجاد خطر، پیش ­بینی کند. درنهایت، آخرین مرحله به عنوان مرحله بیانگر[۱۸۵] است که در آن راننده یک سبک رانندگی خاصی را ایجاد می­ کند که نشان­دهنده نگرش­ها و عوامل شخصیتی است (به نقل از یونال، ۲۰۰۶)؛ ‌بنابرین‏ سبک رانندگی افراد بسیار تحت تأثیر درک خطر اولیه­ آن‌ ها ‌می‌باشد که آن ‌به نوبه‌ی خود متأثر از نگرش­ها و عوامل شخصیتی افراد است.

 

عوامل شناختی

 

لازمه­ی درک خطر، سطح بالایی از توانایی‌های شناختی است، مخصوصاً توانایی کنترل جهت­یابی توجه که مسئول تنظیم فرایند حیاتی پیشگیری از تصادفات در جاده است. برای راننده موقعیت­های درونی و بیرونی زیادی وجود دارد که باید به آن توجه کند مانند بررسی کیلومتر شمار ماشین برای حفظ یک سرعت منطقی و تجزیه‌و تحلیل حرکات دیگر وسایل نقلیه اطراف. آن‌ ها پذیرفته­اند که در ادراک خطر و رانندگی، قدرت تصمیم ­گیری و توانایی‌های شناختی جزء مهارت­ های الزامی هستند (فیتزگرالد و هاریزون[۱۸۶]، ۱۹۹۹؛ هاورث، سیمونز و کووالدو، ۲۰۰۰؛ سومر، ۲۰۱۱). علاوه­براین، اساس فرایندهای زیربنایی درک خطر با توانایی‌های راننده­ها در بررسی­ های دیداری، ظرفیت­های ادراکی، و تشخیص شناختی، رابطه بسیار نزدیکی دارند (سومر، ۲۰۱۱). وی در پژوهش خود تحت عنوان روابط روانی-حرکتی و شناختی در درک خطر و رانندگی خطرناک نشان می­دهد که از میان عوامل شناختی، توجه انتخابی، استدلال، و تعقیب­های بصری پیش ­بینی کننده­ نسبتاً مستقل و قوی‌ای برای دقت و صحت تشخیص ادراک خطر در جاده­ها در میان رانندگان حرفه­ای هستند.

 

پژوهش­های مختلفی گویای این نکته­اند که تجربه می ­تواند توانایی‌های شناختی را تحت تأثیر قرار دهد؛ به عبارت دیگر علت اینکه رانندگان مبتدی برای درگیر شدن در تصادفات مستعدترند این است که آن‌ ها ازنظر شناختی آماده مواجهه با خطر در تکلیف پیچیده­ رانندگی نیستند. از طرفی، علت مشکلات رانندگان سالخورده به محدودیت­های عملکردی، کاهش در توانایی‌های شناختی، توانایی‌های روانی-حرکتی و ادراکی (مثلاً درک خطر) آن‌ ها نسبت داده می­ شود (شانموگاراتنام، کاس و آرودا[۱۸۷]، ۲۰۱۰؛ آنستی، وود، لورد و واکر[۱۸۸]، ۲۰۰۵).

 

به منظور داشتن یک رانندگی ایمن، افراد باید بر دامنه­ای از توانایی‌های شناختی مانند انواع بازداری­ها، کنترل تکانه، طرح‌ریزی و قضاوت‌های رفتاری و تصمیم‌گیری منطقی مسلط شوند؛ ازآنجایی‌که هدف پژوهش حاضر، مطالعه­ ارتباط بین توانایی‌های شناختی مانند سبک­های شناختی، بازداری رفتاری، بازداری شناختی و درک خطر ترافیکی است، لذا در ادامه به آن‌ ها پرداخته می­ شود.

 

سبک­های شناختی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...