رفتار درمانگران بر آموزش والدین و اینکه چگونه رفتار مقابله ای کودک را تضعیف و رفتار متناسب او را تقویت نمایند تاکید می کننند . رفتار درمانی روی تقویت و تعریف از رفتار متناسب و نادیده گرفتن یا عدم تقویت رفتار نامطلوب تاکید می نماید (کاپلان و سادوک ، ترجمه پورافکاری ، 1382 )
پزشکانی که اینگونه بیماران را با روان درمانی انفرادی درمان کرده اند ، متوجه گردیده اند که الگوهای خانوادگی سفت و سخت بوده و تغییر دادن آنها مشکل است . مگر اینکه کودکان خود روابط شیء تازه ای با درمانگر برقرار نمایند . در جریان رابطه درمانی ، کودکان می توانند تجربه های تهدید کننده خود مختاری را که، موجب پیدایش دفاعهای آنها گردیده است در موقعیت های اجتماعی با همتاها و خانواده ها دوباره زنده سازند . در پناه رابطه ای فاقد کنترل ، کودک می تواند ماهیت خود ویرانگر رفتار و خطر ابراز مستقیم آن را دریابد . قبل از اینکه کودکان بتوانند پاسخ های مثبت تر به کنترل بیرونی ضروری  نشان دهند، باید احترام به نفس آنها ترمیم شود . تعارض والد – کودک یک پیش بینی کننده قوی مسائل سلوکی است . الگوهای تنبیه شدید جسمی و زبانی مخصوصاً در کودکان به بروز پرخاشگری و انحراف منجر می شود . (آکادمی روان پزشکی کودک و نوجوان آمریکا،2007)

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :

 

پایان نامه تأثیر قصه گویی بر علائم رفتار لجبازی ـ نافرمانی کودکان

 

 

 

 

 

به این ترتیب احتمال دارد ، رفع کیفیت خشن و تنبیهی رفتار والدین و بالا بردن تعامل مثبت والد – کودک بر سیر نزولی رفتارهای لجبازی – نافرمانی تاثیر بگذارد . به علاوه سطح درگیری والدین در زندگی کودک با کمبود مهارتهای اجتماعی رابطه دارد (کاپلان ،و سادوک، ترجمه پورافکاری ، 1382)

برنامه درمانی انفرادی باید متناسب با سابقه خاص و نشانه های مرضی کودک طرح ریزی گردد . آموزش مدیریت به والدین حائز اهمیت است و هدف آن توسعه مهارت های متناسب والدین برای کنترل مخالفت و بی اعتنایی از سوی کودک می باشد معلوم گردیده که این نوع درمان از درمان نظام خانواده اثر بخش تر است . دارو درمانی فقط زمانی که اختلال ADHD را کنترل می کنند در رفع نشانه های مرضی اختلال لجبازی – نافرمانی هم، موثر می باشد . در کل اعتقاد بر این است که مداخله های دارویی در این اختلال زمانی اثر بخش تر است که در اوایل سیر اختلال مورد استفاده قرار گیرند (کاپلان و سادوک ، ترجمه پورافکاری ، 1382 )  .

اکثریت عوامل  پیدایش و دوام رفتار ایذایی، از شناختها و رفتار والدین سرچشمه می گیرند تا از شناخت های کودک .چرا که رشد شناختی کودکان خردسال محدود است و در نتیجه قادر به نظم بخشی درونی رفتارشان نیستند . اصلاح رفتارها و شناخت های والدین که طبیعتاً بر رشد کودک تاثیر می گذارند ، فقط

 

رفتار مقابله ای را کاهش نمی دهند ، بلکه از شکل گیری باورهای مخالفت ورزانه و خصمانه که نهایتاً به رشد رفتارهای پرخاشگرانه و ضد اجتماعی کمک می کند نیز ، جلوگیری می نماید (راینک ، داتیلیو و فریمن ، ترجمه ، علاقه بند راد ، 1380 ) .

اگرچه رویکرد متمرکز بر والدین ، در درمان اختلال لجبازی – نافرمانی کودکان خردسال موثر است اما تا حدودی برای درمان رفتار لجبازی کودکان بزرگ تر ، غیر موثر می باشد . اگرچه رفتار لجبازی نوعاً در اوایل دوره کودکی ظاهر می شود ، این نشانه ها ممکن است با افزایش سن ادامه یافته و وخیم تر شوند . بنابراین نشانه های اختلال لجبازی – نافرمانی ممکن است در کودکان بزرگ تر و نوجوانان واضح تر باشند . برای این کودکان رویکرد درمان ترکیبی مفید است رویکردی که در آن هم مؤلفه آموزش کنترل به والدین و هم مؤلفه آموزش مهارتهای حل مسئله کودکان گنجانده می شوند . در این شیوه، توانایی ها و استقلال فزاینده شناختی کودک بزرگ تر در نظر گرفته می شود . به همین ترتیب ، رویکرد درمان با تمرکز دوسویه یعنی ترکیب آموزش کنترل به والدین و آموزش مهارت­های حل مسئله به کودکان تاثیر درمان را افزایش می دهد (کازدین و همکاران ، 1987 )

تاکنون پژوهشهای موجود در زمینه تأثیر درمان شناختی – رفتاری بر اختلال لجبازی – نافرمانی به درمان نشانگان موجود محدود شده است تا پیشگیری از رشد اختلال . با این حال، پیشگیری از اختلال لجبازی – نافرمانی اهمیت فراوانی دارد . چون کاهش بروز اختلال لجبازی – نافرمانی همزمان به کاهش بروز اختلال سلوک منجر می شود . اگرچه این موضوع هنوز به بررسی بیشتری نیاز دارد ، ادبیات موجود در زمینه پیشگیری و نیز ادبیاتی که به تبیین همبستگی ها و علل رفتار لجبازی – نافرمانی می پردازد ، می توانند پژوهشگران علاقه مند به پیشگیری از اختلال لجبازی – نافرمانی را آگاه سازند . به ویژه برنامه های پیشگیری که شناختها و رفتارهای والدین و نیز متغیرهای چند سیستمی را (که به این شناختها و رفتارها کمک می کند )هدف قرار می دهند، ممکن است مؤثر باشند (میلر[1] ، 1994 )

با توجه به تغییر تشخیصی که غالباً از اختلال لجبازی – نافرمانی به اختلال سلوک دیده می شود ، پژوهش در زمینه پیشگیری از رفتار مقابله ای و ایذائی موجه به نظر می رسد . افزون بر این ، بررسی مستمر سبب شناسی ، همبستگی های شناختی و پیش آگهی اختلال لجبازی – نافرمانی و کاربرد این مفاهیم در درمان ، می توانند راهبرد های مداخله و پیشگیری را در آینده بهبود بخشند(رانیک ، دایتلیو و فریمن ، ترجمه علاتقه بند راد ، 1380 )

 

2-3- بخش دوم : قصه ، جایگاه و کابردهای بالینی آن

2-3-1- اهداف ادبیات کودکان

ادبیات همواره به شکافتن عمق فکر و احساس و زندگی انسان و بیان تضادهای آن می پردازد و از دید ارزشهای پایدار انسانی به مسائل می نگرد و هرگز آموزش مستقیم را هدف قرار نداده است . ادبیات از طریق واقعیت ها و حقایقی که از عمق اثر تراوش می کند خود آموزنده بوده و سعی نداشته برای هر مسئله راه حلی را عنوان کند و مدعی ارائه طریق نبوده، بلکه با اصالت خود خواننده را به تفکر، تعمق و جستجو وا داشته و نیروهای درونی او را به حرکت در می آورد . با تازگی خود، چه در محتوی و چه در قالب دید و شناخت خواننده را گسترش می دهد (قزل ایاغ ، 1389 ) .

 

2-3-2- روند رشد ادبیات کودکان در جهان

روند رشد ادبیات کودکان در جهان ، به برداشت ها و تفسیرهایی که در هر عصر و دوره ای از کودکان می شده است ، بستگی مستقیم دارد . چهار مرحله مشخص در این روند دیده می شود . عصر ادبیات شفاهی ، که در آن دوران کودکی، تعریف شده و مشخص نبوده است . (قزل ایاغ ، 1389 ).

لذا کودکان در هر آنچه بزرگسالانشان به آن دسترسی داشته از طریق شفاهی سهیم می شده اند . لالائیها ، اسطوره های قصه های پریان ، حکایت ها و داستانهای حماسی و پهلوانی از آن جمله اند . در قرون وسطی با وجود خط و کتابت و سواد به دلیل محدودیت کلیسا ، تربیت مدرسه ای کودکان که در رم پایه ریزی شده بود گسترش نیافت ، لذا کودکان نتوانستند از اندک کتابهای موجود بهره بگیرند . در قرن شانزدهم تا هجدهم با گسترش آزاد اندیشی و اهمیت یافتن دوران کودکی به تدریج کودکان در دایره توجه قرار گرفتند و کارگردآوری ادبیات شفاهی و مکتوب کردن آنها برای کودکان ، ادبیات کودکان را وارد دومین مرحله حیات خود کرد . در این دوران به دلیل گسترش صنعت چاپ ، کتابهای خاص کودکان شکل گرفت ، که محتوای آنها برگرفته از همان ادبیات شفاهی بود . در قرن هجدهم تحت تأثیر اندیشه های روسو نگرش به کودکی کاملاً تغییر یافت و کودکی دوران کاملاً مستقلی شناخته شد و این که باید کودک را تحت تعلیم قرار داد و او را به طبیعت انسانی اش رساند . در آغاز قرن نوزدهم ، هانس کریستین اندرسون [2] دانمارکی اولین کسی بود که شروع به نوشتن برای کودکان کرد و ادبیات کودکان را وارد مرحله سوم ، که خلق اثار با توجه به الگوهای ادبی کهن بود کرد . بعد از آن در قرن نوزدهم و بیستم نویسندگانی در جهان ظهور پیدا کردند که تمام توان خود را در خدمت خلق ادبی قرار دادند . قرن بیستم اوج شکوفایی ادبی ، و کیفیت هنری آثار مخصوص کودکان شد . در پایان این قرن ، با گسترش فناوریهای جدید و انقلاب الکترونیکی ، ادبیات کودکان در برابر جاذبه ها و ترفندهای نور ، صدا و رنگ ، در شرایط متزلزلی قرار گرفت . علی رغم آن کارشناسان این حوزه با پینشهاد راهکارهایی امیدوارند کتاب کودک با نوعی تجدید سازمان واقع بینانه و پذیرش این اصل که دیگر کتاب تنها رسانه نیست و خواندن در کنار دیدن و شنیدن مطرح می شود بتواند به حیات خود ادامه دهد و رسالت خود را که ایجاد نوعی تفاهم در بین کودکان جهان است به دوش بکشد (قزل ایاغ ، 1389 )

 

2-3-3- قصه و اهمیت آن

قصه یا داستان ، سخن یا نوشته ای است که در آن گوینده یا نویسنده فکر و هدفی را در قالب رویدادهای واقعی یا خیالی ، که برای شخصیت های گوناگون پیش می آید ، بیان می کند و کنجکاوی شنونده و یا خواننده را بر می انگیزد تا از دنباله ی رویدادها و نتیجه آنها آگاه شود (میرهادی ، 1371)

اریکسون در تعریف داستان از یک روش سنتی پیروی می کرد . تا جایی که به یاد داریم از داستان برای انتقال ارزشهای فرهنگی و اخلاقی استفاده شده است یک قرص تلخ را با مایع شیرین راحت تر می توان بلعید . توصیه های صریح فراموش می شوند ، اما وقتی همین توصیه ها در قالب یک داستان جالب و سرگرم کننده ارائه می شود گیرایی آنها چند برابر می شود (اریکسون ترجمه ، قراچه داغی ، 1386 ) .

قصه گویی ، ساده ترین ، ارزان ترین و در عین حال مؤثر ترین شیوه های نمایشی است که امکان اجرای آن برای هر خانواده ای وجود دارد . (پلویسکی[3]، ترجمه رحماندوست،1376 ).

قصه گویی آفرینش دو جانبه است بین قصه گو و شنونده که در آن پیام ها به بهترین شکل ممکن از قصه گو به شنونده انتقال پیدا می کند (قزل ایاغ ، 1389 )

فرهنگ قصه و قصه گویی به یک معنا آیینه ای درخشان و جلوه تمام نمای افکار و حالات هر قومی است ، که ریشه در دیرینه ترین آداب و آئین های آن قوم و جامعه دارد و در هر زمان و هر مکان براساس شرایط ((حال )) و مقتضیات برخاسته از الزامهای اجتماعی و فرهنگی قابل بازآفرینی است . چه بسا منابع اصیل آن در عمیق ترین لایه های ناهشیار جمعی یک قوم و فرهنگ ریشه دوانده و منبع التیام دردها و مشکلات روانی و اجتماعی انسان ها بوده است(کریمی ، 1388 ) .

به همین سبب است که مولوی از بیان قصه برای تعلیم و تربیت و سیر و سلوک معنوی و روحانی انسان ها بهره می گیرد . او در غالب آثار حکیمانه و عارفانه خود ، عمیق ترین وظریف ترین حکمتهای تربیتی را در قالب قصه و حکایت به نمایش می گذارد و زندگی و مراحل سیر و سلوک او نیز حکایتی بزرگ و روایتی روشنگر، برای مخاطبان اهل دل و جویندگان طریق معرفت است . قصه بیان حالاتی از انسان است که در یک رابطه پویای گروهی و جمعی با توجه به گرایشها و کشش های فرهنگی ، عمیق ترین نیازهای یک جامعه یا ملت را در قالب اسطوره ها ، سمبل ها و قهرمانان و پیشگامان حرکت های اجتماعی ، تبیین می کند (کریمی ، 1388 ) .

کارکرد تربیتی – روانی قصه هم در جهان کهن و هم در جهان جدید از پویایی مداومی برخوردار بوده است و چه بسا که در جهان جدید اهمیت آن بیشتر شده است . از نظر گرین (1987 ، به نقل از یاسائی ، 1382 ) قصه و قصه گویی ، گویای کهن ترین و جدیدترین هنرهاست . جدیدترین هنر به این دلیل که مربیان تربیتی توانسته اند به کمک آن شیوه های نو برای آموزش کودکان بیافرینند و کهن ترین به این دلیل که از قدیمی ترین اشکال ادبیات است (زایپس ، ترجمه پرنیانی ، 1386 ) .

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...