مبانی و اصول مجازات در شریعت اسلام |
۳-۱-مبانی و اصول مجازات در شریعت اسلام
یکى از مهمترین نهادهاى حقوقى هر جامعه، نظام جزایى آن است که تضمین کننده حقوق و آزادی و امنیت مردم است. برخی افراد به دلائل گوناگون، حقوق دیگران را نقض می کنند و نظم جامعه را مختل می سازند. در چنین مواقعی است که جامعه باید از خود عکس العمل نشان داده، چنین متجاوزانى را کیفر دهد. بنابراین مجازات را مىتوان یکى از عوامل حفظ نظم و حقوق افراد دانست. هر شریعتی هم که مدعی جامعیت باشد نمىتواند فاقد یک نظام کیفرى کارآمد باشد، چرا که اداره اجتماع، حفظ نظم، برقرارى امنیت مستلزم داشتن نظام کیفری مناسب است؛ بدین لحاظ، اسلام که از کمال و جامعیت دینى برخوردار است، از نظام کیفرى بهره مند است. مجازات و نظام جزایی در شریعت اسلام یکی از راه های تزکیه و تادیب انسانها و هدایت آنها است. بنابراین مبنا و هدف از وضع مجازاتها هم جدا از فلسفه کلی دین و شریعت نیست. بدین لحاظ با فهم دقیق دین و تحقیق در هدف بعثت و ارسال رسولان الهى مىتوان این مبنا را شناخت. (مفید، ۱۴۱۰، ص ۷۷۵ و طوسی، ۱۴۱۳، ص ۵۶).
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :
دانلود پایان نامه : مجازات بدنی در نظام حقوق کیفری ایران با تکیه بر موازین حقوق بشری
در قرآن نود و یک بار واژه غفور و بیست مورد عفو و سیصد و ده مورد واژگان رحمن و رحیم و رحمه و… در توصیف خداوندبه کار رفته است. ازجمله: “کتب علی نفسه الرحمه” و “کتبربکمعلی نفسه الرحمه”: اورحمت بربندگانربرخود،ضروری ساخته است (انعام ۱۲و۵۴) ؛ “و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیٍ و هدیً و رحمهً و بشری للمسلمین” کتاب را بر شما نازل کردیم که بیان روشن همه چیز و هدایت و رحمت و نوید برای مسلمانان است. (نحل ۸۹) ؛ “و ننزل منالقرآن ما هوشفأ و رحمهٌ للمؤمنین” آنچه درمان و رحمت برای مؤمنان است از قرآن جاری ساختیم(اسرا۸۲) ؛ در جای دیگر در توضیح گستره استثنأناپذیر رحمت خویش فرموده است: “ربنا وسعت کلَّ شیٍ رحمهً و علماً ” (غافر۷) ؛ درباره حکمت بعثت انبیاء نیز می فرماید : “ما ارسلناک الا رحمهً للعالمین” شما را جز از سر رحمت بر مردم نفرستادیم.(انبیاء۱۰۷) ؛ در باب رفتار رسول خدا(ص) با مردم نیز فرمود “فبما رحمه منالله لنتَ لهم ولو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک” از رحمت خدای بود که با مردم، نرمخوی بودید. اگر سنگدل و خشن میبودید از اطراف شما پراکنده میشدند. و نیز، “فاعف عنهم واستغفرلهم و شاورهم فیالامر” از خطاهای آنها در گذر، از خداوند برای آنها آمرزش طلب کن و با آنها در کارها مشورت کن (آل عمران ۱۵۹) ؛ رسول خدا«ص» فرمود: “امرت بمداراه الناس کما امرت بتبلیغالرساله” همانگونه که به تبلیغ رسالت، دستور یافتم به رفتار نیکو و مدارا با مردم نیز امر شدهام (حرانی، ۱۴۰۴، ص ۲۷۳) ؛ همچنین فرمود:”انالله عزوجل لم یبعثنی معنفاً و لکن بعثنی معلماً میسراً” خدای مرا برنیانگخیت که با زور با مردم رفتار کنم، برانگیخت تا آگاهشان سازم و تا بشود، آسان بگیرم.(ابن حنبل، بی تا، ش ۷۹). وفور این اسمأ و اوصاف، رابطه خداوند با انسان را براساس محبت، مهربانی، گذشت و بخشندگی از سوی او استوار میدارد. بنابراین مبناى شریعت که مجازات نیز بخشى از آن مىباشد، رحمتخداوند بر بندگان است؛ رحمتى که گستره آن هر جا و همه چیز را فرا گرفته است، رحمت از جانب خداوندى که رحمان و رحیم است. (کریمی، ۱۳۶۵، ص ۱۶۶)
هرچند در کیفر سخن از رنج و عذاب است که به ظاهر با رحمت سازگارى ندارد، ولى این رحمت است که اقتضا دارد منافع و مصالح به آحاد جامعه برسد و مفاسد و ضررها از آنان دفع گردد و حیات جامعه و افراد آن تداوم یابد. این رحمت و لازمه آن یعنى جلب مصلحت و منفعت و دفع مفسده، از نصوص دینى به روشنى برداشت مىشود. برخى از علما کل دین را مصلحت دانستهاند: «ان الشریعه کلها مصالح: اما درء مفاسد او جلب مصالح. دفع مفسده و یا جلب مصلحت. (عز بن عبد السلام،۱۴۱۹، ص۵) برخی نیز تصریح کردهاند که شریعت اسلامى براى تحصیل و تکمیل مصالح و تعطیل یا کاهش مفاسد آمده است.) (ابن تیمیه، ۱۴۰۶، ص۱۳۱) بنابراین، می توان گفت که مبنای مجازاتها در شریعت اسلام،حفظ مصلحت انسانها و جوامع است. اگر مجازات موجب منع مجرم از ارتکاب دوباره جرم و عبرت دیگران گردد، مصلحت فرد مجرم و جامعه تحقق مىیابد و نیز ممکن است موجب گردد که مجرم به اشتباه خویش پى برده و وجدان و ایمانش بیدار گردد و به توبه روى آورده و پس از آن به گناه و ارتکاب جرم آلوده نشود. پارهاى از مفسران قرآن کریم بر خاصیتبازدارندگى و عبرتآموزى مجازاتها تصریح نمودهاند. مرحوم علامه طباطبایى در تفسیر المیزان، (علامه طباطبایی،۱۳۷۴، ص۸۶٫( طبرسى در مجمع البیان،( طبرسی،۱۳۷۹ ق، ص۱۲۴). در تفسیر و تبیین آیه دوم سوره مبارکه نور (ولیشهد عذابهما طائفه من المومنین) عبارات روشنى آوردهاند که بر توجه به هدف مجازات تاکید دارد.. عبد القادر عوده فقیه و حقوقدان مصرى نیز هدف از کیفر را اصلاح آدمیان، حمایت از آنان در برابر مفاسد، نجات آنان از جهالت، ارشادشان از گمراهى، بازداشتن ایشان از ارتکاب گناهان و جرایم و برانگیختن آنان به اطاعت از خداوند و فرمانبردارى از قانون دانسته است. چه آنکه پیامبر به عنوان مسیطر و جبار بر مردم مبعوث نگردیده است «لست علیهم بمصیطر» و «و ما انت علیهم بجبار» بلکه به عنوان رحمت براى جهانیان برانگیخته شده است. «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین» خداوندى که براى ترک واجبات و انجام
محرمات مجازات جعل فرموده است، نه نیازى به اطاعتبندگان دارد و نه سرپیچى و نافرمانى بندگان به او آسیبى مىرساند. (عبدالقادر عوده، ۱۴۰۲، ص۶۰۹٫)
وقتى که مبناى مجازات در اسلام را رحمت به انسانها، تامین مصلحت ایشان و دفع مفسده از آنان دانستیم، اصولى اساسى بر آنها مترتب مىگردد که لزوما باید در مجازاتهاى اسلامى رعایتشود تا هدف اساسى آن تحقق یابد. در اینجا به مهمترین آنها اشاره مىکنیم:
اصل اول: رعایت تناسب بین جرم و مجازات؛ این اصل در حقیقت از نتایج عدالت پروردگار است. عدالت اقتضا می کند که عقوبتی که به فرد می رسد متناسب با عمل وی باشد.افزون بر این، مجازات بر اساس ضرورت تشریع گردیده و خلاف اصل تلقى مىگردد. بنابراین، در اعمال آن باید به قدر لازم اکتفا گردد و تناسب مجازات و جرم باید مطمح نظر قرار گیرد. چون هدف از مجازات تامین مصلحت جامعه است، به اقتضاى مصلحت مىتواند شدت و ضعف یابد و هر گاه مصلحت جامعه مقتضى اعمال مجازات شدید است، شدت یابد و هرگاه مصلحت جامعه اعمال مجازات کمتر را اقتضا کند، تخفیف یابد. (طباطبائی، ۱۴۱۲، ص ۱۵۰).
اصل دوم: بازدارندگی؛ چنان که گفتیم در مجازات، به مصلحت جامعه توجه شده است. بنابراین، هنگامیکه جرمى انجام شد، باید مجازات به گونهاى باشد که مجرم را تادیب کند و دیگران را از ارتکاب جرم بازدارد. مىتوان گفت از این رو تعیین میزان تعزیر بر عهده قاضى نهاده شده است که هدف آن، بازداشتن است چنان که واژه تعزیر همچون حد به همین معناست. صاحب جواهر الکلام در ابتداى کتاب الحدود و التعزیرات آورده است: «جمع حد و تعزیر و هما لغه کما فى المسالک المنع و التادیب بل فیها و منه الحد الشرعى، لکونه ذریعه الى منع الناس عن فعل معصیه خشیه من وقوعه و انسانها داراى اوصاف و روحیههاى متفاوتى هستند، ممکن است کسى با یک صداى بلند از ارتکاب جرم منع گردد و دیگرى محتاج تازیانه باشد و بزهکارى نیز تنها با زندان از ارتکاب جرم بازداشته شود. (شیخ محمد حسن نجفی، ۱۳۶۸ ، ص۲۵۴)
اصل سوم: شخصی بودن و فردی کردن مجازاتها؛ با توجه به اصول اساسى حاکم بر مجازات و فلسفه آن، به آسانى مىتوان دریافت که اسلام در عین توجه به مصالح اجتماعى به شخصیت مجرم نیز توجه خاصى مبذول مىدارد. در مجازاتهاى تعزیرى که قاضى مقید به کیفر مشخصى نیست، بلکه مىتواند در صورت احراز جهات مخففه آن را تخفیف دهد و یا آن را به مجازاتىکه به حال متهم مناسبتر است تبدیل کند، وضع خاص متهم، شخصیت یا سابقه پسندیده او و قراین دال بر ندامت وى مىتواند موجب تخفیف در مجازات شود. نگاهى بهشیوهرفتار پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سایر معصومان علیهم السلام با متهمان و مجرمان مطلب را روشنتر مىسازد. (مهرپور، ۱۳۷۱، ص ۴۱۲)
اصل چهارم: اصلاح و تادیب مجرم؛ این مساله نیز از اهداف مجازات در اسلام به شمار مىرود. پیامبرصلىاللهعلیهو آله دستور داد مردى را سنگسار کنند، برخى آن مرد را خبیث خواندند. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: او را خبیث نخوانید به خدا سوگند که او نزد خداوند از بوى مشک پاکیزهتر و معطرتر است. «امر رسول اللهصلى الله علیه و آله برجم رجل. فقالوا: انه الخبیث. فقال: لاتقولوا الخبیث، فوالله لهو اطیب عند الله من ریح المسک» (المتقی الهندی،۱۳۴۰، ص۲۷۶) تادیب برخلاف آنچه در برخى از نظریهها اظهار شده است هرگز به معنى انتقام نیست، بلکه چنان که برخى از فقیهان عامه نیز گفتهاند:«انها تادیب استصلاح و زجر تخلف بحسب اختلاف الذنب»(الماوردى، ۱۴۰۶، ص۲۰۶) تادیب در اشخاص مختلف، اشکال گوناگونى پیدا مىکند، برخى نیازمند تادیب شدیدتر و برخى نیازمند تادیب ضعیفتر هستند.صاحب کتاب فقه الامام جعفر الصادق(ع) میگوید: “جاء فی روایات اهل البیت(ع)ان علیالامامانیزوجالزانیهرجلاً لیمنعها من الزنا، قال الامام ابوجعفر الصادق: قضی امیرالمؤمنین(ع) فی امراه زنت و شردت أن یربطها امام المسلمین بالزوج، لما یربط البعیر الشارد بالعقال و المراد بامام المسلمین الدوله، اما العقال کنایه عن الزوج القوی الذی یسّدحاجتهاو یمنعهاعن الزنا، بهذا المنطق المعقول علی الجریمه الفاحشه، لا بالحکم و المواعظ و لا بالتأدیب و التوبیخ.” یعنی در روایات امامان آمده است که: امام مکلف است زن زناکار را به ازدواج مردی درآورد تا از وقوع زنای او جلوگیری کند. ) محمدجواد معنیه، ۱۴۰۳ ه. ق، ص۲۶۴) امام صادق(ع) فرمود: علی(ع) در مورد زنی که زنا نموده و از اطاعت خدا سرپیچی کرده است به اینگونه قضاوت کرد که امام مسلمین همان طور که شتر رم کننده را با عقال به بند میکشد، زانیه را باید به ازدواج مردی درآورد. منظور از امام مسلمین از اینجا دولت اسلامی و کنایه از عقال مردی قدرتمند است که نیاز جنسی زن را ارضا، و وی را از ارتکاب به زنا منع میکند. (طباطبائی، ۱۴۱۲، ص ۴۲۰).
اصل پنجم : توبه و اصلاح مجرم عامل سقوط مجازات؛ یکى از مباحث مهم فقهى، حقوقى که توجه به فلسفه کیفر کاملا در آن مشهود است، مبحث توبه به عنوان یکى از عوامل سقوط مجازات است که از آیات قرآن و روایات فراوان و در نتیجه از متون فقهى قابل استفاده است. در بعضى از آیات قرآن، به تاثیر توبه در تربیت انسان و در سقوط مجازات، تصریح شده است. بعنوان مثال: ” ان الله کان توابا رحیما””انما التوبه علی الله للذین یعملون السوء بجهاله ثم یتوبون من قریب فاولئک یتوب الله علیهم و کان الله علیما حکیمایعنی همانا خداوند توبه خلق را می پذیرد وبه آنها مهربان است. محققا خداوند توبه کسانی را می پذیرد که کار ناشایسته را از روی نادانی مرتکب شوندپس از آنکه زشتی آن عمل را دانستند به زودی توبه کنند و خداوند دانا و حکیم است ( نساء/۱۵و۱۶). در نظام کیفرى اسلام، توبه یکى از علل مهم سقوط مجازات محسوب مىگردد. توجه عمیق به این نهاد ارزشمند در نظام کیفرى اسلام و پارهاى از روایات مربوط به آن، به خوبى نشان مىدهد که اسلام به مجازات به عنوان یک ابزار مطلوب نمىنگرد و در حقیقت اساسا به اصلاح و تربیت مجرم و بازداشتن وى از ارتکاب دوباره جرم، بازدارندگى عمومى مجازات و در نهایت به مصلحت جامعه مىاندیشد. (مهرپور، ۱۳۷۱، ص ۴۱۲)
روایت ماعز ادعاى ما را به اثبات مىرساند: ماعز بن مالک نزد پیامبر خدا صلى الله علیه و آله اقرار به زنا نمود، پیامبر صلى الله علیه و آله تلاش فرمود تا وى را در اقرار مکرر مردد سازد و به طور غیر مستقیم به وى تفهیم نماید که قضیه را کتمان کند. ولى وقتى ماعز مصرانه چهار بار اقرار به زنا کرد، پیامبر صلى الله علیه و آله امر به اجراى مجازات فرمود، و حتى در یک نقل آمده است که پس از سه بار اقرار پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: اگر چهار بار اقرار کنى تو را رجم خواهم نمود.( سنن البیهقى، ۱۴۱۴، ص۲۲۶) «ان ماعز بن مالک جاء الى النبى صلى الله علیه و آله فقال یا رسول اللهانى زنیت. فاعرض عنه، ثم جاء من شقه الایمن، فقال یا رسول الله انى زنیت. فاعرض عنه. ثم جاء فقال: انى قد زنیت، ثم جاء فقال انى زنیت. قال صلى الله علیه و آله: ذلک اربع مرات. فقال: ابک جنون؟ قال: لا یا رسول الله. قال: فهل احصنت؟ قال نعم. فقال صلى الله علیه و آله: اذهبوا به فارجموه)
همچنین روایتى از امام صادق علیه السلام نقل شده که: على علیه السلام در حالى که در میان جمعیتى از اصحاب خود بود، مردى نزد او آمد و عرض کرد: یا امیر المؤمنین من مرتکب عمل زشت لواط شدم پس مرا پاک کن (و حد لواط را در بارهام اجرا فرما)، حضرت اعتنایى نکرد و به او فرمود که به منزلش برگردد. فرداى آن روز دوباره آمد، اما حضرت همین جواب را به او داد، بار سوم نیز حضرت همان جواب را داد، اما وقتى براى مرتبه چهارم آن مرد اعتراف نمود، حضرت او را نگه داشت و تصمیم گرفتحد لواط را در باره او اجرا کند. از این رو گودالى کند و به جمعیتحاضر دستور داد تا آتشى در گودال افروختند، سپس آن مرد در حالى که گریه مىکرد وارد گودال شد به طورى که اطراف او شعلههاى آتش موج مىزد، در این لحظه على علیه السلام و همه اصحابش به گریه افتادند، سپس حضرت فرمود: اى مرد، برخیز و بیرون آى، به درستى که تو فرشتگان آسمان و زمین را به گریه انداختى، اکنون خداوند توبه تو را پذیرفته است، اما هرگز این عمل زشت را تکرار نکن.( حر عاملى،، وسائل الشیعه، دار احیاء التراث العربى، ص۴۲۳٫)
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-31] [ 04:38:00 ق.ظ ]
|