اصطلاح روانی ـ حرکتی به مفهومی که در طبقه‌بندی کرات هول به کار رفته، نشان می‌دهد که رفتارهای این حیطه شامل فعالیت‌های زیر است: مهارتهای دستکاری، مهارتهای حرکتی و فعالیت‌هایی که انجام آنها به هماهنگی روانی ـ عضلانی نیاز دارد. هماهنگی روانی ـ عضلانی به طور خلاصه همان کارآیی ایجاد هماهنگی بین تحریک عصبی و حرکت عضلانی است که منطقاً نمی‌تواند به عنوان یک خرده طبقه مستقل در حیطه روانی ـ حرکتی مورد مطالعه قرار گیرد، زیرا که عملاً به طور ذاتی در دو خرده طبقه دیگر وجود دارد. به عبارت دیگر، مهارتهای حرکتی و مهارتهای دستکاری را رفتارهای قابل مشاهده انسان متحرک می‌دانند. وقتی اصطلاح روانی ـ حرکتی به دو جزء روان و حرکت تقسیم شود، به طور ضمنی حرکتی ـ ذهنی یا حرکت ارادی را می‌رساند. بنابراین به عنوان یک تعریف مشخص و واضح، می‌توان گفت که واژه روانی ـ حرکتی در برگیرنده همه حرکات ارادی قابل مشاهده انسان است. خصوصیت یکسان همه رفتارهایی که در حیطه روانی ـ حرکتی قرار می‌گیرند این است که اولاً همگی اعمال ارادی و قابل مشاهده یا الگوهای عملی بوده که به وسیله یادگیرنده به اجرا درمی‌آیند و ثانیاً مربی آنها را به عنوان بخش اصلی هدفهای آموزشی برنامه‌هایی که برای آموزش دانش‌آموزان خود تعیین می کند، انتخاب می کند (هارو، ۱۳۶۸).
 

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :

 

پایان نامه تاثیر آموزش پیش دبستانی بر یادگیری مهارتهای روانی – حرکتی و سازگاری اجتماعی

 

دو مکتب روانشناختی در حیطه کسب مهارتهای روانی ـ حرکتی وجود دارند. یکی مکتب تداعی‏گرایی که محیط را عامل تاثیرگذار مسلطی برای رفتار و یادگیری می‏داند و دیگری مکتب شناختی که به تجزیه و تحلیل شناختی فرد اهمیت می‏دهد.

مکاتب تداعی‏گرایی

– شناخته‏شده‏ترین نظریه تداعی‏گرایی، نظریه پاولوف بود که سگها را وادار کرد در پاسخ به صدای زنگ، بزاق ترشح کنند. این رفتار محرک ـ پاسخ به عنوان شرطی‏سازی کلاسیک شناخته شد. در هنگام یادگیری مهارتها، پاسخهای پیش‏شرطی شده دانش‏آموزان از دیگر موقعیتهای یادگیری به جلسات یادگیری مهارتی تعمیم می‏یابند.

به علاوه در موقعیتهایی که دانش پایه نادرست است و نیاز به اصلاح وجود دارد به کار می‏رود (نایت، ۱۹۹۸).

در نظریه پیوستگی گاتری این گونه بیان شده است که: هر وقت به محرک پاسخ داده شود، تداعی در مغز ایجاد می‏گردد. این نظریه‏پرداز، نقش تمرین را برای یادگیری اولیه نفی می‏کند، زیرا یک محرک منجر به تداعی یا یادگیری فوری می‏شود. با وجود این، گاتری از تکرار حمایت می‏کند و معتقد است که تکرار ارتباط محرک با پاسخ را چندگانه می‏کند و یادگیری کامل می‏شود. به علاوه وی بر منحصر به فرد بودن مهارتها تاکید می‏کند و هر تداعی خاص را به مهارت خاصی اختصاص می‏دهد (اکسندین، ۱۹۶۸).

از سوی دیگر تداعی‏گرایی ثراندایک بر تمرین تاکید بیشتری دارد. او معتقد بود که در خلال مراحل اولیه یادگیری، فعالتیهای زیادی منجر به ارتباطات بین محرک و پاسخ می‏شوند که اینها عمدتاً تصادفی هستند.

 

همانطور که یادگیری پیشرفت می‏کند. حذف تدریجی پاسخهای نادرست با آگاهی از پاسخهای درست همراه می‏شود. تمرین صحیح پاسخ را محکم می‏کند. آموزش مهارت در این رویکرد، انجام تمرین مکرر در شرایط مساعد برای حذف تدریجی پاسخهای نادرست و نگهداری پاسخهای درست است. به علاوه هر فعالیت مهارتی باید به گونه‏ای فرا گرفته شود که مهارتهای پیچیده‏تر بتواند با بهره گرفتن از مهارتهای بنیادی تحکیم شوند (اکسندین، ۱۹۶۸).

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...