نظریه نمایش شر فرانک تاننبائوم |
نمایش شر به معنی به نمایش گذاشتن، افشا و گزارش نمودن رفتار انحرافی افراد همراه با ویژگی های منحرفان است. این امر موجب می شود هویت شخصی متخلفان برای دیگران برملا شده و آنها به عنوان افرادی برچسب خورده به جامعه معرفی می شوند(احمدی، ۱۳۸۴: ۱۰۱). برچسب هایی که به افراد زده میشود، مبنای هویت شخصی قرار می گیرد. زمانی که بازخورد منفی آژانس های قانونی، والدین، دوستان، معلمان و دیگر اشخاص، شدت عمل برچسب اصلی را تقویت می کند، متخلفان برچسب خورده(داغ ننگ زده شده) ممکن است شروع به ارزیابی مجدد هویت های خود نمایند. اگر آن ها واقعاً شر یا بد نباشند، ممکن است از خود سؤال کنند چرا دیگران چنین سروصدا و هیاهویی به پا می کنند؟(پارکر و موون، ۲۰۱۵).
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه ها :
پایان نامه : بررسی جامعه شناختی مهارتهای اجتماعی و ارتباطی مؤثر بر بازدارندگی رفتارهای پرخطر جوانان
نمایش شر با مفهوم دیگری به نام نسبیت گرایی قانونی[۲] که تاننبائوم مطرح کرد، مرتبط است. وی اظهار داشت که اعمال ذاتاً نه خوب هستند و نه شر؛ درجه های متفاوتی از خوب و شر وجود دارد، و حضار یا مخاطبان اجتماعی برچسب اختصاص یافته به یک رفتار خاص را تحت تأثیر قرار می دهند. یک رفتار یکسان و مشابه به وسیلهی افراد دارای پایگاه های اجتماعی متفاوت یا در موقعیت های گوناگون انجام می شود و واکنش نسبت به آن ممکن است کاملاً متفاوت باشد. آنچه که رفتار مناسب یا حداقل قابل تحمل در یک موقعیت قلمداد می شود، ممکن است در موقعیت دیگر رفتار نامناسبی محسوب شود(براون و همکاران، ۲۰۱۳: ۳۶۸).
۳-۲-۴-۲-۳-۲- نظریه انحراف اولیه و ثانویه ادوین لمرت
لمرت در کتاب های خود با عنوان آسیب شناسی اجتماعی[۳](۱۹۵۱) و انحراف انسانی، مسایل اجتماعی و کنترل اجتماعی[۴](۱۹۶۷)، مفاهیم روانشناختی- اجتماعی [۵] انحراف اولیه و ثانویه را به کار برد تا فرآیند انحراف را درک نماید. وی از این تمایز جهت شناسایی علل اصلی و مؤثر بر فرایند انحراف و کنش های مرتبط با ناهنجاری های فیزیکی، جرم، فحشا، الکلیسم، اعتیاد به مواد مخدر و اختلالات روانی استفاده نمود(بیرن و مزراشمیت، ۲۰۱۱: ۱۵۲).
بحث لمرت دربارهی برچسب زنی به طور کلی در مورد کجرفتاری اجتماعی به کار می رود. لمرت بر این باور است چنین رفتاری که او تنها آن را در اصطلاح اجتماع ستیز معنا می کند، به روشنی شکلی اثربخش از عدم تأیید اجتماعی است. کجرفتاری اجتماعی به خودی خود نه خوب است و نه بد، بلکه چنین توصیف هایی تنها شکلی از پاسخ اجتماعی به رفتار است(شومیکر، ۱۳۸۹: ۳۲۲).
لمرت فرایند واکنش را از دو بعد مفهوم سازی می کند: یک بعد اعضای جامعه و بعد دیگر کجرفتاری اجتماعی. اعضای جامعه در این فرایند از این جهت با اهمیت هستند که نیروهای کنترل اجتماعی محسوب می شوند و در جایگاه نخست برچسب زدن قرار دارند. مؤلفهی دوم فرایند برچسب زدن به کجرفتاری است که به دلیل پیامدهایی که برچسب کجرفتار اجتماعی برای فرد برچسب خورده به وجود می آورد، با اهمیت است. این بعد از فرایند برچسب زدن است که لمرت مفاهیم کجرفتاری اولیه و ثانویه را مطرح نمود(همان: ۳۲۲-۳۲۳).
لمرت بر این باور است که فرایند درگیر شدن فرد در رفتار بزهکارانه و مجرمانه و تبدیل شدن او به منحرف حرفه ای از دو مرحله می گذرد: در مرحلهی اول هر کسی ممکن است به هر عللی برای اولین بار مرتکب رفتار انحرافی شود که این نوع انحراف برای شخص پیامدهای ناچیزی دارد. لمرت به این رفتار که فرد مرتکب می شود و به خاطر آن برچسب منحرف دریافت نمی کند، انحراف اولیه می گوید. هنگامی که رفتار انحرافی تداوم می یابد و عامل رفتار را به بزهکار یا مجرم حرفه ای تبدیل می کند و برچسب منحرف به فرد زده می شود، انحراف ثانویه پدید می آید. انحراف ثانویه هنگامی رخ می دهد که فرد منحرف به لحاظ رفتاری و هویتی وارد مرحله ی جدیدی شده که رفتار انحرافی برای وی نهادینه شده و می تواند با وجدان درونی خود کنار بیاید(احمدی، ۱۳۸۴: ۱۰۲).
نظریه برچسب زنی در جستجوی علل انحراف اولیه نیست، زیرا این انحراف را اولین بار فردی انجام داده که همنوا با هنجارهای اجتماعی است. بنابراین، این رفتار به تنهایی و به خودی خود و بدون واکنش اجتماعی و برچسب زدن، فرد را تبدیل به بزهکار و مجرم حرفه ای نمی کند. اما این نظریه به علل انحراف ثانویه می پردازد، زیرا فرد پس از برچسب خوردن تغییر هویت داده و ویژگی های همان برچسب را به خود می گیرد(همان: ۱۰۲-۱۰۳). در این شرایط که فرد برچسب یا انگ فرد منحرف و بزهکار را با خود دارد، ایفای نقش های اجتماعی او تحت تأثیر قرار می گیرند. یعنی فرد برچسب خورده برای دفاع از خود یا انطباق با شرایط جدید ناچار است رفتار دیگری را در پیش گیرد(ممتاز، ۱۳۸۱: ۱۱۳).
منحرفان ثانویه به تدریج وارد مرحلهی تازه ای از زندگی می شوند که خود را به عنوان بزهکاران و مجرمان می بینند و این هویت جدید بزهکار و مجرم بودن که به علت برچسب ها به وجود آمده را نهادینه
نموده و می کوشند تا از نام بزهکار و مجرم بودن به عنوان یک ابزار دفاعی به منظور سازگاری با مشکلات آشکار و پنهانی که در نتیجهی انعکاس اجتماعی نسبت به آنها به وجود آمده توجیه کنند. برای مثال، فردی که به علت دزدی زندانی شده پس از رهایی از زندان به علت برچسب دزد، نه تنها نمی تواند شغلی بیابد، بلکه چون فردی منحرف تعریف می شود و به مانند یک مجرم و بزهکار با وی رفتار می نمایند و مقبولیت اجتماعی خود را نیز به عنوان یک شهروند عادی از دست می دهد، در کنش متقابل اجتماعی با مردم به تدریج تغییر هویت داده و هویت یک مجرم و انحرافی را کسب می کند. بنابراین، فرد خصیصههای همان برچسب دزد را به خود می گیرد، در نتیجه احتمال زیاد دارد که مجدداً مرتکب دزدی و یا جرایم دیگری شود(احمدی، ۱۳۸۴: ۱۰۳). در واقع، انحراف ثانویه اثر تقویتی انحرافی به وجود می آورد. مجرمان احساس انزوا از جامعهی اصلی می نمایند و محکم به نقش انحرافی خود می چسبند. آنها به دنبال افرادی برچسب خورده مشابه خودشان می گردند تا بتوانند خرده فرهنگ یا گروه های انحرافی تشکیل دهند. از نظر لمرت، انحراف ثانویه هستهی اصلی نظریه واکنش اجتماعی است و انحراف فرآیندی است که در آن هویت فرد تغییر می کند(سیگل، ۲۰۱۲: ۲۵۳).
انحراف ثانویه
خرده فرهنگ انحرافی
تقویت انحرافی
تغییر هویت
عمل انحرافی
واکنش اجتماعی
برچسب منفی
نمایش شر
خود-برچسب زنی
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-31] [ 03:15:00 ق.ظ ]
|