وی در تحلیل رفتار انحرافی به دو عنصر خودبرچسب زنی و نتایج حاصل از برچسب های اتهام زنندگان اشاره کرده است. خود برچسب زنی یعنی ارزیابی که فرد از خودش به عنوان یک منحرف ارائه می کند. برچسب های اتهام زنندگان به این معنی است که چگونه فرد توسط دیگران برچسب منحرف خورده است، که در این مورد، می توان انحراف را برحسب نتایجی از برچسب هایی که به وسیله ی اتهام زنندگان و تعریف کنندگان انحراف و قانون گذاران به کار رفته است، تحلیل نمود(احمدی، ۱۳۸۴: ۱۰۳).
بکر با مطرح کردن مفهوم “بیگانه”[۴]، اظهار می دارد تمامی گروه های اجتماعی قوانینی را به وجود می­آورند و تلاش می کنند در زمانها و شرایط خاصی آن را اعمال کنند، قوانین اجتماعی شرایط را تعریف می­ کنند و نوع رفتار مناسب برای شرایط را مشخص می سازند. بعضی از اعمال صحیح و برخی غلط محسوب می شوند. زمانی که قانونی به اجرا درآید، کسی که آن را زیر پا گذاشته باشد، فرد خاصی در نظر گرفته می­شود که قابل اطمینان نیست و نمی­تواند قوانین مورد توافق گروه را دنبال کند. بنابراین او “بیگانه یا غیرخودی” به حساب می­آید(بکر، ۱۹۷۳: ۱).

اما کسی که چنین برچسبی خورده ممکن است دید دیگری نسبت به این وضعیت داشته باشد. او ممکن است این قانون را نپذیرد و قضاوت کسانی را که بر آن مبنا به او برچسب زده­اند، و او را مورد قضاوت قرار داده اند به شکل دیگری ببیند. بنابراین، در اینجا برداشت و معنی دیگری از مفهوم بیگانه پدید می آید. از نظر کسی که قانون شکنی کرده، دیگران که او را مورد قضاوت قرار داده اند، بیگانه محسوب می­شوند(همان: ۱-۲).

بکر بر این باور است که دیدگاه جامعه شناسی او نسبت به کجرفتاری به معنی شکستن قانونی است که مورد توافق همه قرار دارد. در اینجا نیز این سؤال مطرح می شود که چه کسی قانون شکنی می کند و آیا افراد قانون شکن یک طبقه بندی اجتماعی را به وجود می آورند یا خیر؟ جواب بکر به این سؤال منفی است. از نظر وی، مفهوم کجرفتار تعریفی است که جامعه به وجود می آورد. منظور او این است که گروه های اجتماعی با ساختن قوانین که خدشه دار کردن آنها کجرفتاری محسوب می شود، مفهوم کجرفتاری را می سازند. در عین حال این قوانین را در مورد افراد خاصی به کار می برند و به آنها برچسب بیگانه اطلاق می کنند(ممتاز، ۱۳۸۱: ۱۰۷).

از نظر بکر، ویژگی مشترک افرادی که کجرفتار محسوب می شوند، تجربه­ی برچسب خوردن است. وی معتقد است که کجرفتاری حاصل مبادله میان گروهی که برچسب می زنند و کسانی که برچسب می خورند می باشد(همان: ۱۰۷). برای برچسب خوردن کافی است که فرد یک بار مرتکب جرمی شود. این برچسب در اثر ارتکاب آن جرم به وجود می آید، اما معانی دیگری نیز در پی دارد. مهمترین نتیجه­ی کجرفتاری از دست دادن منزلت و هویت اجتماعی است که از آن برخوردار می باشد(همان: ۱۱۱). در این صورت فرد هویت جدیدی(هویت انحرافی) پیدا می کند و این هویت زمینه­ شکل گیری کنش ها و رفتارهای فرد را فراهم می­ کند. بنابراین واکنش های دیگران نیز متناسب با تصویری(هویتی) است که که دیگران از او به دست می آورند. این هویت جدید باعث می شود مردم از او دوری گزینند و فرد از شرکت در فعالیت های عادی و مرسوم باز می ماند، به تدریج خود را منزوی یافته و به سمت گروههایی که دارای وضعیت هویتی مشابه وی باشند گرایش پیدا می کند.

 

براساس تعاریف اجتماعی که در فرهنگ و خرده فرهنگ های جامعه وجود دارد، برخی از اعمال اشتباه و غیرعادی تعریف و تفسیر و بر اساس آن افراد جامعه به منحرفان و غیرمنحرفان تقسیم می شوند. بنابراین، جامعه شناسی انحرافات باید این نکته را مورد توجه قرار دهد که چرا برخی از مردم در بعضی از مواقع، به صرف اینکه برچسب منحرف خورده اند، به عنوان مجرم شناخته شده اند. از نظر بکر، برگزیدگان قدرت و واضعان قانون منابع اصلی برچسب ها را فراهم می سازند. این برچسب ها مقولات انحراف را بازتولید نموده و بیانگر ساخت قدرت جامعه می باشند(احمدی، ۱۳۸۴: ۱۰۳-۱۰۴). وی اظهار داشت که کجرفتاری به دلیل برخورد مجریان قانون و مقرراتی به وجود می آید که غالباً علیه اعضای فقیر و بی قدرت جامعه انجام می شود(شومیکر، ۲۰۰۹: ۲۸۹).

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه ها  :

 

پایان نامه : بررسی جامعه ­­شناختی مهارت­های اجتماعی و ارتباطی مؤثر بر بازدارندگی رفتارهای پرخطر جوانان
یکی از ابعاد قدرت در موضوع انحراف و فرایند برچسب زنی، نقش رسانه ها در ایجاد و بقای عقاید قالبی از منحرفان است. هر تأثیری ممکن است متنوع و موضعی باشد، یعنی در بستر تجربیات و پایگاه اجتماعی مخاطبان رسانه ها قرار بگیرد. رسانه ها با در نظر گرفتن عواملی مانند میزان جبری بودن انحراف، ویژگی های قربانیان و منحرفان، تولید کنندگان داستان های جنایی، منحصر به فرد بودن جرم و موقعیت و فراوانی جرم تصمیم می گیرند که چه چیزی را به عنوان اخبار انتخاب و منتشر کنند(احمدی، ۱۳۸۴: ۱۰۵).

 

 

۳-۲-۴-۲-۳-۴- نظریه عدم مداخله­ی رادیکال ادوین شور
 

ادوین شور[۵] موقعیت رویکرد برچسب زنی را با در نظر گرفتن تأثیر پردازش جوانان به وسیله­ی نظام قضایی مجسم نمود. وی در کتاب خود با عنوان عدم مداخله­ی رادیکالی[۶](۱۹۷۳)، استدلال نمود که نباید اقدام خاصی در رابطه با بچه هایی که قانون شکنی می کنند، صورت گیرد. از نظر وی، اغلب موارد قانون شکنی نوجوانان، جزیی هستند و نیازی به تنبیه و مجازات نیست. جامعه می بایست موضع توأم با اغماض و مدارا در برابر اعمال بزهکارانه­ی نوجوانان اتخاذ کند و به آن­ها اجازه دهد جایگزین های رفتاری گسترده تری را تجربه نمایند. شور اظهار داشت که جامعه فقط می تواند به آن­ها برچسب زده و جوانان را از انجام نقش های مشروع منع کند(براون و همکاران، ۲۰۱۳: ۳۲۷).

     شور با بکر موافق است که برچسب بزهکار یک موقعیت مسلط و اصلی است و غلبه بر آن مشکل است. به علاوه، با توجه به اعمال تبعیض آمیز نظام قضایی، وی معتقد است که مردان طبقه­ی پایین و آفریقایی-آمریکایی احتمال بیشتری دارد که در مقایسه با سایر جوانان به طور رسمی برچسب زده شوند. این اتفاق به این دلیل رخ می دهد که آن­ها فاقد قدرت هستند. این افراد، برای مثال، قادر نیستند وکیل یا مشاور حقوقی بگیرند یا با پلیس استدلال مؤثری داشته باشند تا مورد اتهام قرار نگیرند(همان: ۳۲۷).

شور همچنین مفهوم تفسیر بازنگرانه[۷] را به کار می برد. تفسیر بازنگرانه به فرآیندی اطلاق می شود که به وسیله­ی آن، افراد رفتار شخص را با توجه به اطلاعات جدید مرتبط با آن شخص تفسیر مجدد می نمایند. شور و دیگران استدلال کردند که برچسب بزهکارانه به عنوان پیامی برای دیگران است تا چیزهایی که قبلاً یک فرد انجام داده یا گفته بود، مورد ارزیابی قرار گیرد و سپس این موارد تعریف مجدد گردد(همان: ۳۲۷).

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...