نظریههای شبکه اجتماعی – آسیب های روانی شبکه های اجتماعی |
کاهش احساسات: اغلب ارتباطات در این فضا نوشتاری است و کیفیت ارتباط در فضای واقعی را ندارد واز احساس کمتری برخوردار است. موجب کاهش احساسات در فرد میشود. ارتباطات متنی پایه و اساس شبکههای اجتماعی را میسازد و وسایل ارتباطی جدید هم نتوانستهاند خللی در آن ایجاد کند. این موضوع از آنجا اهمیت دارد که یک نوشته ممکن است حق مطلب را ادا کند اما به هیچ وجه نمیتواند احساس افراد در جریان کنش متقابل منتقل کند.
متن گرایی: با وجود امکانات چندرسانهای موجود در فضای مجازی، هنوز هم قسمت بزرگی از ارتباطات در فضای مجازی را ارتباطات متنی (ایمیل، چت) تشکیل میدهد. ارتباط متنی میتواند شکل جدیدی از هویت مجازی را شکل دهد.
انعطاف پذیری هویتی: افراد در فضای مجازی میتوانند چهرهها و بازنماییهای متفاوتی از خود ارائه دهند.
دریافتهای جایگزین: در ارتباطات مجازی میتوان دیوارها را شکست و به حوزه خصوصی دیگران وارد شد و حرفهایی را که افراد حاضر نیستند در ارتباط چهره به چهره بگویند، میگویند (محمد مهدی مولایی، ۱۳۸۹).
شبکههای اجتماعی از سویی به عنوان یکی از گونههای رسانههای اجتماعی امکانات تعامل قابل توجهی برای کاربران اینترنتی فراهم کردهاند و در افزایش مشارکت شهروندان در برخی فرآیندها موثر بودهاند از سویی این شبکهها با آسیبهای گستردهای در حوزههایی از قبیل حریم خصوصی، کپی رایت، اعتیاد مجازی، سوء استفاده از کودکان، دزدی اطلاعات و هویت و مواردی این چنینی مواجه بودهاند. چالش حریم خصوصی از مهمترین مباحثی است که همواره درباره شبکههای اجتماعی مطرح بوده است. کاربران اینترنتی در این شبکهها بخشی از اطلاعات شخصی خود را در اینترنت منتشر میکنند که میتواند خطراتی برای آنها به همراه داشته باشد (همان).
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :
دانلود پایان نامه ارشد:تاثیر شبکه اجتماعی وایبر بر عملکرد تحصیلی
۲-۱-۴- نظریههای شبکه اجتماعی
۲-۱-۴-۱- نظریه شبکه
مساله اصلی در نظریه شبکه، روابط است و واحد تشکیل دهنده ساخت جامعه، شبکههای تعاملی هستند. ساخت اجتماعی به عنوان یک شبکه، از «اعضای شبکه» و مجموعهای از «پیوندها» که افراد، کنشگران یا گروهها را به هم متصل میسازد، تشکیل شده است. اعضای شبکه میتوانند افراد، گروه ها، نهادها، موجودیتهای حقوقی و یا سازمانها و … باشند (ولمن، ۱۹۸۸ به نقل از باستانی۱۳۸۶). بلوکهای اصلی شبکه ((ارتباط)) است و دیدگاه شبکه با مطالعه روابط اجتماعی موجود بین مجموعهای از افراد، به تحلیل ساخت اجتماعی میپردازد و ضمن اینکه به کل ساخت توجه میکند، الگوی روابط موجود در داخل ساخت را نیز مورد بررسی قرار میدهد. بنابراین نقطه تمرکز دیدگاه شبکه این است که به جای توجه و تاکید بر کنشگران و ویژگیهای فردیشان به عنوان واحد تحلیل، به ساختار روابط بین این کنشگران توجه میکند (کارتوسی، ۲۰۰۴: ۱ به نقل از باستانی،۱۳۸۶). پیوندها و روابط که بحث اصلی دیدگاه شبکه میباشد، به عنوان «سرمایه اجتماعی» محسوب میشوند. ریشه سرمایه اجتماعی شبکه به ارتباطات و شبکههای اجتماعی بر میگردد. برخی محققان خصوصیات شبکه را در سه بعد طبقه بندی کردهاند:
خصوصیات ساختی: سایز، تراکم،ترکیب.
خصوصیات تعاملی: شیوه تماس، فراوانی تماس، صمیمیت، دوام رابطه.
خصوصیات کارکردی: انواع حمایت (ایسرایل و راند،۳۱۴:۱۹۸۷ به نقل از باستانی، ۲۰۰۱).
در مورد شبکهها و روابط اجتماعی میان افراد و همچنین خصوصیات شبکه (ساخت، ترکیب، محتوا) تحقیقات بسیاری انجام گرفته است که این مطالعات به تاثیر ساختار، ترکیب و محتوای روابط اجتماعی، بر رفتار افرادی که با هم در کنش متقابل هستند پرداختهاند. در این تحقیقات، روابط و پیوندهای بین افراد و کمیت و کیفیت این روابط (سایز، تراکم، ترکیب، فراوانی و شیوه تماس، چندگانگی، تجانس و…) و حمایتهایی که در این پیوندها بین کنشگران رد و بدل میشود، مورد توجه قرار گرفته است.
افراد حمایتهای متنوعی را از اعضای شبکه خود دریافت میکنند. مطالعات گسترده در مورد حمایت اجتماعی نشان داده است که خویشاوندان (دور ونزدیک )، دوستان، همسایگان و همکاران منابع مهمی میباشند که میتوان در صورت نیاز به آنان مراجعه کرد. پیوندهای گوناگون، حمایتهای اجتماعی متنوعی را برای اعضای شبکه فراهم میسازند. به عبارت دیگر، با تنوع روابط، افراد به طیف وسیعی از حمایتهای مختلف دست مییابند. حمایتهای اجتماعی افراد را قادر میسازد تا توانایی رویایی با مشکلات روزمره و بحرانهای زندگی را داشته باشند. به نظر ولمن (۱۹۹۲)، منبع حمایت و اینکه چه نوع پیوندهایی، چه نوع حمایتی را فراهم میکنند از اهمیت بسزایی برخوردار است.
حمایتهای اجتماعی انواع متفاوتی دارند که عبارتنداز: حمایت مصاحبتی، حمایت عاطفی، حمایت خدماتی، حمایت مالی، حمایت اطلاعاتی و حمایت مشورتی (ولمن،۱۹۹۲: ۲۱۰). فیشر نیز بر سه نوع حمایت تاکید
میکند که عبارتند از: حمایت مشورتی، حمایت مصاحبتی و حمایت عملی (فیشر،۱۹۸۲: ۱۲۸ به نقل از باستانی، ۲۰۰۱).
در مطالعه حمایت اجتماعی، عوامل موثر بر انواع حمایتها نیز مورد توجه قرار گرفته است که نتایج حاکی از آن است که انواع حمایتهای فراهم شده، بیشتر تحت تاثیر خصوصیات روابط هستند تا ویژگیهای فردی، به عبارت دیگر، ویژگیهای شبکه مهمتر از ویژگیهای فردی میباشند. براین اساس، اندازه شبکه، ترکیب، تراکم و دیگر خصوصیات شبکه در ابعاد ساختی و تعاملی، بر میزان و نوع حمایت دریافتی تاثیر میگذارند (ولمن، ۱۹۹۹: ۲۵_۲۴).
۲-۱-۴-۲- نظریه ساختیابی
نظریه ساخت یابی آنتونی گیدنز، به نوعی تلفیق بین تعاملگرایی و ساختارگرایی است. گیدنز برای تلفیق ساختار و کنش، مفهوم ساختیابی را وضع کرده است. هدف گیدنز، تلفیق و سازگاری بین ساختار نهادی و عاملیت فردی در قالب یک الگوی ترکیبی نظریه اجتماعی است. او استدلال میکند که کنشهای روز مره مانند خریدکردن، به مدرسه رفتن و غیره هم تولید (زاییده ) و هم باز تولید (زاینده) ساختارهای اجتماعی است.
طبق نظریه ساختیابی، عامل انسانی و ساخت در ارتباط با یکدیگر قرار میگیرند: تکرار رفتارهای افراد، ساختارها را باز تولید میکند و به واسطه همین باز تولید ساختارها از سوی کنش انسانی، ساختارها برای کنش انسانها محدودیت ایجاد میکنند. ساختار اجتماعی عمدتا ناشی از فعالیتهای روزمره افراد و تبعیت از قاعده است و ساختار به آن قواعدی بر میگردد که در چنین کنشی نهفته است (کرایب، ۱۳۸۸:۱۴۴). به بیان دیگر، این انسانها هستند که ساختارها را میسازند، ولی این کار را تحت شرایط انتخابیشان انجام نمیدهند، بلکه این تولید و باز تولید ساختار را تحت شرایط و موقعیتهایی که مستقیما با آن روبه رو میشوند و از گذشته به آنها منتقل شده است، انجام میدهند. به این ترتیب گیدنز بر فراگردی دیالکتیکی تاکید میکند که طی آن ساختار و آگاهی ساخته میشود. به همین دلیل است که وی رابطه عاملیت و ساختار را به صورت فراگردی پویا و تاریخی در نظر میگیرد (ریتزر، ۱۳۸۸:۷۰۲).
گیدنز، حیات اجتماعی را نه مجموعهای از کنشهای فردی و نه مجموعهای از ساختارهای اجتماعی، بلکه به مثابه فرایندی تعریف میکند که مفهوم کلیدی آن، عمل اجتماعی است و دارای دو جنبه «عاملیت» و «ساخت» است. به عبارتی، ساختارهای اجتماعی هم واسطه کنشاند یا کنش را ممکن میسازند، و هم خود به وسیله کنش اجتماعی باز تولید میشوند (سیدمن، ۱۳۸۸:۱۹۱).
نقطه تمرکز نظریه ساختیابی، بر مفهوم جدایی زمان از مکان است. گیدنز چنین فرض میکند که تغییرات ساختاری در قدرت به واسطه سطوح چندگانه جهانی شدن مانند مبادله پولی، پیشرفتهای تکنولوژیک و دموکراسی سیاسی گسترده، باعث تغییر و دگرگونی حس ما از زمان و مکان شده است. درجوامع پیشامدرن، زمان و مکان یکنواخت و هم بسته بود، به این معنی که مردم به تعامل در مجاورت یکدیگر تمایل داشتند: اما یکی از پیامدهای مهم مدرنیته این است که ظرفیت ما برای زندگی و کار در گستره زمان و مکان به صورت مجزا از یکدیگر، گسترش یافته است.
به نظر گیدنز، کنشهای روزمره به وسیله خود کنشگران به لحاظ ساختاری مقید میشود و تکنولوژیهای رسانهای نیز در این امر دخیل هستند. در فرآیند امتداد زمان و مکان، تجربیات رسانهای شده، قادر به وادار کردن رویدادهای متفاوت به درون آگاهی روزمره است که میتواند به احساس عدم امنیت و واژگونی واقعیت منجر شود. برای وی، تجربیات رسانهای شده، شرط بیرونی کنش است که به ما اطلاعاتی درباره دیگران میدهد و روایتی را که ما درباره دیگران داریم، تغییر میدهد (لفی،۲۰۰۷: ۹۷_۹۶).
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-31] [ 07:40:00 ق.ظ ]
|