نوآوری مهمترین بعد کارآفرینی سازمانی |
نوآوری از پیوند دادن دانش جدید، تجسم یافته در یک ابتکار با عرضه موفقیت آمیز آن به بازار تعریف میشود(بومول و همکاران، 2007).
وینکر و همکاران آن را ایجاد، توسعه و اجرای ایدهها و رفتارهای جدید تعریف کردهاند(وینکر و همکاران، 2008).
ترکیب منابع جدید از نگاه اسچامپتر به عنوان نوآوری تفسیر(تعبیر) شده است(فررا[1]، 2002).
نوآوری به جستجو و یافتن خلاقانه و راه حلهای نو و غیرمعمول برای حل مسائل و نیازها نیز اطلاق میشود(آیاندا، ادفامی[2]، 2012)
در نوآوری کمتر به مفهوم انجام کارها به صورت کارا توجه شده و اغلب انجام کارهای جدید و اثربخش مد نظر میباشد(حاجی زاده، 1388)
نوآوری به عنوان بعضی رفتارهای شرکت از قبیل معرفی محصول جدید، فرایند تولید و سیستمهای سازمانی جدیداطلاق میشود(ژانگ و همکاران، 2008).
نوآوری، فرایند تبدیل آن مفهوم به مقولهای است که از نظر تجاری مفید و سودمند است(مرتضایی، 1387).جزییات بیشتر درباره این پایان نامه ها :
پایان نامه بررسی رابطه آمیخته بازاریابی کارآفرینانه و کارآفرینی سازمانی در شرکت های کوچک و متوسط
از نوآوری به عنوان بعد مشترک تمامی مدلهای کارآفرینی سازمانی یاد میشود. این دو مفهوم(کارآفرینی سازمانی و نوآوری) به طور جدانشدنی با یکدیگر گره خوردهاند(وینکرو همکاران، 2008). در واقع کارآفرینان نیازمند به سازماندهی شرکتشان به شیوهای میباشند که تنوع داخلی کافی را در استراتژیها، ساختارها، کارکنان و فرایندها برای تسهیل انواع تکنولوژی فراهم سازد(کرنی و همکاران، 2008). لذا آنها با اهرم کردن نوآوری به دنبال ایجاد محصول، فرایند و استراتژیهایی میباشند تا نیاز مشتریان را بهتر پاسخ میدهد(رضوانی، 1385).
از این روی وقتی افراد چه در کسب و کار مستقل خود و چه در سازمان به خلاقیت و نوآوری اقدام میکنند، بسیار به اقدام کارآفرینانه نزدیک شدهاست؛ چراکه شخص کارآفرین کسی است که یک ایده و فرصت را برای خلق و ارائه یک محصول یا یک خدمت به نحوی سودآور شناسایی میکند و صرف نظر از موانع و مشکلات پیش روی، آن را به سرانجام میرساند. این امر جز با ذکاوت، هوش، خلاقیت، نوآوری و نگاهی تیزبین، محقق نمیشود. بدین ترتیب، نوآوری شکل ویژهای است که با پرورش آن و وارد کردن برخی ویژگیها به کارآفرینی تبدیل میشود و با پیادهسازی و اجرای موفقیت آمیز ایدههای خلاق برای ایجاد و ثبات کسب و کار مورد استفاده قرار میگیرد(ناهید، 1388). در حقیقت، در محیط پویای امروزی هیچ شرکتی نمیتواند تا ابد با یک رویکرد ثابت از عهده کارهایش برآید و چالش اصلی شرکتها، یعنی دستیابی به مزیت رقابتی، تنها از طریق نوآوریهای مستمر و متمایز حاصل میشود(کریستین، 2004).
به عبارت دیگر، امروزه سازمانها برای موفقیت، به جای بهترین شیوه و ارائه بهترین محصول، به خلق شیوههای نو، قواعد جدید و تولید محصولاتی کاملا متفاوت احتیاج دارند. یعنی اگرچه اثربخش بودن
فعالیتها ضروری است، اما کافی نبوده و به تنهایی تضمینی برای برتری بر رقبا نیست(حاجی زاده، 1388). از این روی، سازمانها حدودا از اوایل دهه 1980، به منظور تسریع تغییرات(عبدالملکی و همکاران، 1387) و موفقیت بلندمدتشان در رقابت شدید جهانی(ژانگ و همکاران، 2008) توجه زیادی به خلاقیت، نوآوری(ژانگ و همکاران، 2008؛ عبدالملکی و همکاران، 1387)، انعطاف پذیری، واکنش پذیری و همکاری نشان دادند(ژانگ و همکاران، 2008)؛ زیرا دیگر در این دوره شرکت هایی که به نوآوری توجه نمی کنند، سرنوشتی جز نابودی نخواهند داشت.
این مساله تا آنجا مورد اهمیت قرار گرفته که حتی امروزه بعضی از شرکت ها که در زمینه ایجاد نوآوری موفق نیستند اما از نظر مالی موفقیت داشتهاند، اغلب تلاش میکنند تا شرکت های نوآورانهی دیگر را صاحب شوند و بدین طریق از رشد خود اطمینان حاصل کنند(مقیمی، 1387).
اما تجربه دنیای امروز نشان داد که نوآوریهای مهم و پیشرفتهای تکنولوژیکی در سازمانها و شرکتهای بزرگ اتفاق نخواهد افتاد(بافنده زنده و همکاران، 1389) به عبارت دیگر، نوآوری در شرکتهای کوچک و کارآفرین محور، جسورانهتر از نوآوریهای شرکتهای بزرگ است(بومول و همکاران، 2007) به طوری که نرخ نوآوری در شرکتهای کوچک بر اساس هر کارمند 50% بیشتر از شرکتهای بزرگ عنوان شده است(بارت، 1996). اما این که چرا این نوآوریهای بزرگ توسط این شرکتها انجام میشود را میتوان یا در پاداشهای روحی- روانی که این کار نصیب کارآفرین میکند، یافت(بومول و همکاران، 2007) و یا در میزان مشارکت کارکنان این شرکتها دانست. زیرا نوآوری در شرکتهای بزرگ تنها به عهده یک گروه(تحقیق و توسعه) اتفاق میافتد، درحالیکه در سازمانهای کارآفرین محور، به عهده همه کارکنان است(حاجی زاده، 1388؛ وینکرو همکاران، 2008). بنابراین شرکتهای کوچک و متوسط به عنوان سردمداران نوآوری به حساب میآیند.
به طور کلی مقوله نوآوری در تکنولوژی، فرایند محصول، سیستمهای اداری و کارکنان خلاصه میشود(الوانی، 1384؛ زهرا و همکاران، 2009؛ حاجی زاده، 1388).
اما تاکید نوآوری در ابتدا، هم از نقطه نظر اقتصادی و هم کارآفرینی سازمانی در شرکتهای کوچک و متوسط، به علت داشتن بازارهای کوچک و همچنین اهمیت سرعت تغییرات بر روی NPD(توسعه محصول جدید) متمرکز بوده است(بارت، 1996، لی، لیو، ژاو[3]، 2006). لذا محققان تکنولوژی را جوهره اصلی بعد نوآوری عنوان میکنند؛ زیرا از طریق توسعه یا خرید تکنولوژیهای جدید است که می توان محصول یا خدمات جدید را توسعه پیدا داد(وینکر و همکاران، 2008).
این در حالی است که امروزه نوآوریها بر روی بازار تمرکز دارد(بارت، 1996) و نوآوری در فرایندها و سیستمهای اداری به نوآوریهای محصول ترجیح داده میشوند(دس و همکاران، 2003).
محققان نوآوری ها را از لحاظ منشا به دو دسته تقسیم بندی می کنند؛
نوآوری پیوسته؛ که از استانداردهای موجود در بازار پیروی میکند و میتواند یکی از چالشهای مهم بازار کنونی که ایجاد ارتباط بین فناوریهای جدید و بازار موجود است را پوشش دهد. این نوع نوآوری، نگرشی تصاعدی است که در قالب زیربناهای موجود ارائه میشود. این نوآوریها از طریق اطلاعات موجود در بازار نشات گرفته و با استانداردهای بازار مغایرتی ندارند. در واقع نوآوری پیوسته، بهبود مستمر در محصولات موجود در بازار با نگرشی همگرا است و میتواند نیازهایی آشکار مشتریان را در آینده با استفاده از ساختار صنعتی و رقابتی موجود تامین کند(مرتضایی، 1387).
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-31] [ 08:53:00 ق.ظ ]
|