به یک مفهوم میتوان سازگاری را رابطهای دانست که ارگانیسم نسبت به وضع موجود با محیط خود برقرار میکند. این اصطلاح معمولاً در رابطه با سازگاری اجتماعی و روانشناختی بکار برده میشود و در چنین مواردی مفهوم مثبتی دارد مثل انسانِ سازگار که مفهوم ضمنی آن به فردی اشاره دارد که درگیر فرآیندی مستمر نسبت به محیط و در عین حال تغییر دادن آن به گونهای سالم و موثر است. البته این اصطلاح با مفهوم منفی نیز بکار برده می شود که آن زمانی است که با اصطلاحِ همنوایی انطباق پیدا کرده و به معنی کوتاه آمدن و تسلیم شدن در مقابله سلیقههای دیگران مورد استفاده قرار میگیرد. در تعریف دیگری از سازگاری، آن را حالت تعادل کامل بین ارگانیسم و محیط تعریف میکنند که در این حالت تمام نیازها برآورده شده و اعمال ارگانیسمی به راحتی صورت میپذیرد. در زمینه آماری هر عملی را که به منظور اصلاح، سنجش یا ارزیابی مجدد برای انطباق یافتن با شرایط ناجور یا غیرمعمول صورت میگیرد را سازگار گویند (پورافکاری، ۱۳۷۶).
مفهوم انطباق۱ با مفهوم سازگاری رابطه نزدیکی دارد و منظور از انطباق، هماهنگی و تناسب با محیط است که تغییرات مفید را دربر می گیرد. انطباق از طریق ایجاد تغییر در محیط خارجی۲ یا از طریق ایجاد تغییر در خود۳ حاصل می گردد. حاصلِ انطباق موفقیت آمیز، سازگاری۴ و نتیجه ناموفق آن را ناسازگاری۵ مینامند (پورافکاری، ۱۳۷۶).
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :
پایان نامه تاثیر آموزش پیش دبستانی بر یادگیری مهارتهای روانی – حرکتی و سازگاری اجتماعی
رفتار سازشی هر نوع رفتاری است که بتواند توانایی و مهارت ارگانیسم را برای وفق دادن فرد با یک موقعیت محیطیِ خاص افزایش دهد (بهرامی، معنوی، ۱۳۷۰). در حقیقت سازگاری اجتماعی یکی از معیارهای سلامت روان است. ولمن۶ (۲۰۰۰) بر این اعتقاد است که سلامت روانی، چهار ملاک مهم دارد که عبارتند از:
ادراک واقع بینانه از خود و دیگران.
تعادل عاطفی.
سازگاری اجتماعی.
پیشرفت هماهنگ با توانایی ها و فرصت ها.
او سازگاری اجتماعی را در حقیقت توانایی با دیگران بودن تعریف میکند. از آنجایی که هیچ انسانی نمیتواند به تنهایی زندگی کند و نیاز به برقراری روابط اجتماعی دارد، بنابراین ناتوانی در همکاری با دیگران، شاخصهای از مشکل روانی بحساب میآید.
همانطور که گفته شد بسیاری از متخصصین بر این نظرند که سازگاری اجتماعی یکی از معیارهای سلامت روان است و گاهی اوقات آن را حتی شاخصترین معیار نیز به حساب میآورند، مخصوصاً آنها که به حوزه روابط اجتماعی و نقش عوامل نشات گرفته از اجتماع در شکلگیری شخصیت تاکید
دارند (برای مثال نگاه کنید به مدی۷، ۱۹۸۹، ۱۹۹۶).
تعریف سازگاری اجتماعی با سلامت روان رابطه نزدیکی دارد و در زمینه سلامت روان نیز دیدگاه های متفاوت و گاه متعارضی در حوزه روان شناسی عرضه شده است. سازمان بهداشت جهانی (۱۹۹۰) بهنجاری را حالتی از سلامت کامل جسمی، روانی و رفاه اجتماعی تعریف میکند و نه فقط عدم نشانه های اختلال روانی.
کاپلان[۱] و سادوک[۲] (۲۰۰۳) در زمینه سلامت روان و هنجاری چهار دیدگاه عمده را برجسته ساختهاند:
الف) بهنجاری به عنوان سلامت
این یک تعریف طبی ـ روانپزشکی از سلامت روانی است. اکثر پزشکان بهنجاری را معادل سلامت روان میدانند و آن را یک پدیده فراگیر عمومی تلقی میکنند. در این رویکرد، زمانی رفتار بهنجار تلقی میشود که آسیب روانی آشکاری وجود نداشته باشد.
ب) بهنجاری به عنوان کمال مطلوب
در این دیدگاه بهنجاری به عنوان عامل نهایی عملکردهای مختلف دستگاه روانشناختی انسان تلقی میشود. زیگموند فروید از طرفداران این دیدگاه است و اعتقاد داشت که الگوی بهنجار همان افسانه ایدهآل است.
ج) بهنجاری به عنوان متوسط
دیدگاه سوم بیشتر طرفدار رویکردهای آماری است و رفتاری را سازگار تلقی می کند که با اصول آماری حاکم بر منحنی زمان همخوانی داشته باشد.
د) بهنجاری به عنوان یک فرآیند
دیدگاه چهارم بر این نکته تاکید دارد که رفتار بهنجار نتیجه نهایی سیستم های متعامل است. بهنجاری در این دیدگاه بیشتر یک فرآیند است تا یک تعریف مقطعی. دیدگاه روانی ـ اجتماعی اریکسون در این طیف قرار می گیرد.
از سازگاری تعاریف متعدد و گاه متناقضی ارائه شده است. به یک مفهوم، میتوان سازگاری را رابطهای دانست که ارگانیسم نسبت به وضع موجود با محیط خود برقرار میکند. این اصطلاح معمولاً در رابطه با سازگاری اجتماعی و روانشناختی، فرآیندی مستمر نسبت به محیط و در عین حال تغییر دادن آن به گونهای سالم و موثر است. در تعریف دیگری از سازگاری آن را حالت تعادل بین ارگانیسم و محیط تعریف میکنند که در آن تمام نیازها برآورده شده و تمام اعمال ارگانیسمی به راحتی صورت میپذیرد. (پورافکاری، ۱۳۷۶). رفتار سازشی هر نوع رفتاری است که بتواند توانایی و مهارت ارگانیسم را برای وفق دادن فرد با یک موقعیت محیطی به خصوص افزایش دهد (بهرامی و معنوی، ۱۳۷۰). سازگاری عبارتست از پیشرفت در ادراک خودمان و دیگران. سازگاری اجتماعی مکانیسمهایی است که توسط آنها فرد توانایی تعلق به یک گروه را پیدا میکند. بنابر نظر ریمون بودون برای سازگاری اجتماعی لازم است که :
۱- افکار و برخورد گروه در تضاد با افکار و برخوردهای فرد که مشخص کننده تعلق او به یک گروه دیگر است نباشد.
۲- افکار و برخوردهای گروه در تضاد با برخوردهای عمقی فرد نباشد به طوری که سیستم ارزشی مرتبط با شخصیت او را دچار مشکل کند
اصطلاح رفتار سازشی اصطلاحی آمریکایی است که به توانایی فرد در برآورده ساختن نیازهای یک زندگی مستقل در جامعهای خاص به شیوهای مقبول از نظر اجتماعی اطلاق میشود. بدین ترتیب رفتار سازشی، گستره وسیعی از مهارتها و تواناییها را برای رفع اینگونه نیازها دربر میگیرد. از مهارتهای اساسی مانند نشستن گرفته تا مهارتهای پیشرفتهتری چون خرج کردن پول.
سازگاری اجتماعی به وضعیتی گفته میشود که افراد یا گروه ها، رفتار خود را بتدریج و یا از روی عمد یا غیرعمد تعدیل میکنند تا با فرهنگ موجود سازگار شوند. مانند رعایت عادتها، عرف و تقلید. به عبارتی سازگاری واکنشهایی است که شخص برای رعایت محیط اجتماعی از خود نشان میدهد و آنها را به علت هماهنگیشان با معیارهای اجتماعی و پذیرفتهشدنشان از طرف آن، اساس رفتار خود قرار میدهد .
والیپور (۱۳۷۳) سازگاری اجتماعی را فرآیندی میداند که در آن فرد با فراگیری اصولی و آداب پذیرفته شده در گروه یا اجتماع و همسو نمودن نیازها و خواستههای خود با گروهی که در آن زندگی میکند توانایی جذب شدن در آن گروه را پیدا میکند.
سازش تعادل بین ارگانیزم و محیط است به عبارت دیگر ساختن مجموعهای از روابط است که انسان خود را بین آنها قرار میدهد (منصور، ۱۳۵۶).
خودپنداره کودکان دبستانی از خود فاعلی به خود مفعولی اصلاح شده تغییر پیدا میکند و در واقع آنها مشاهدات خود را از رفتارها و حالتهای درونی در آمادگی یا گرایشهای کلی سازمان میدهند. به علاوه آنها خود را با دیگران مقایسه میکنند (هارو، ۱۳۶۸). توصیف خود در دوران دبستان به تدریج انتزاعیتر میشود و از صورت جسمانی به صورت روانشناختی درمیآید. کودکان در مورد خود میاندیشند. به توانایی کنترل افکار واقف میشوند و درمییابند که افکار مخصوص به خود دارند (ماسون و همکاران، ۱۳۸۰).
در اواسط کودکی، عزت نفس کودکان متمایز میشود و به سطح واقعبینانهای میرسد. آنها به نوع عزت نفس تحصیلی، اجتماعی و جسمانی رامتمایز مینمایند و خود سنجیهای جداگانه را در عزت نفس کلی ادغام میکنند (هارو، ۱۳۶۸).
کودکان پیش دبستانی با مراجعه به حالتهای درونی هیجان خود را توضیح میدهند . آنها از تنوع تجربیات هیجانی خود نیز آگاهند. همچنین آنها از هیجانهای دیگران نیز اطلاعات بیشتری دارند .
کودکانی که هیجانهای خود را خوب کنترل میکنند، عموماً خوش خلق، نوعدوست و همدلترند و نزد دوستانشان، افرادی خوش مشرب به شمار می روند. در مقابل کودکانی که نمیتوانند هیجانهای خود را کنترل کنند غرق در هیجان منفی شده و در رفتار نوعدوستانه و پذیرش همسالان اختلال ایجاد میکند. (آیزن برگ، نابس و لوسویا، ۱۹۹۷).
به تدریج در اواسط کودکی، پیشرفتهایی در درک دیگران به وجود میآید و کودکان توانایی تجسم کردن آنچه دیگران فکر و احساس میکنند را به دست میآورند. این تغییرات به خود پرورانی و فهمیدن دیگران و انواع مهارتهای اجتماعی کمک میکند از نظر تحول اخلاقی نیز در این دوره کودکان میتوانند درباره مقررات مربوط به کردار خوب و بد تامل کنند و مسئولیتهای بیشتری را بپذیرند (برک، ۱۳۸۱). افزایش تحول شناختی، گسترش دنیای اجتماعی و مهارت درک دیگران باعث میشود که آگاهی اخلاقی زیاد شود.
[یکشنبه 1399-01-31] [ 07:30:00 ق.ظ ]
|