کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


فروردین 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


 



شبهه به معنی «التباس»، [۱] هر یک از فقهای ما برای شبهه تعریفی بیان کرده‌اند:
در النهایه آمده است: وطی به شبهه عدم علم به تحریم دارد. مانند اینکه مرد با زنان محرم خود عقد کند و او نداند که آنان بر او حرام هستند؛ مانند: دختر، عمه، خاله یا زنی را به عقد خود در آورد که شوهر دارد و او نداند یا زن در عده باشد و او را عقد کند که در چنین عقدهایی حد جاری نمی‌شود و حکم به زنا داده نمی‌شود.[۲] همچنین نسب در این عقدها مانند نسب عقد صحیح ثابت می‌شود.[۳]

منظور از شبهه این است که مرد ظنّ به حلّیّت داشته باشد. در خلاف آمده است که اگر مردی زنی را در فراش خود ببیند و ظن کند که او همسر اوست، به او حد جاری نمی‌شود[۴]. محقق بیان می‌کند در وطی به شبهه نسب به او ملحق می‌شود و اگر مرد ظن پیدا کند که آن زن همسر اوست یا مملوکه‌ اوست و یا با او ازدواج کند، فرزند به او ملحق می‌شود.[۵]

پس شبهه ‌همان ظنّ به حلّیت یا عدم علم به تحریم وطی است که در چنین ازدواج‌هایی حد جاری نمی‌شود و ولد ناشی از آن نسبش ثابت است. در اعتقاد به حلّیت وطی، در اینجا مرد معتقد است که ازدواجی که انجام می‌دهد حلال می‌باشد در صورتی که حرام است.

در الحاق نسب در وط به شبهه بین فقهای شیعه هیچ اختلافی نیست بلکه در آن اجماع شدن شروط مانند وط صحیح و الحاق نسب می‌باشد.

در شرایع آمده است: نسب وطی به شبهه در آن ثابت می‌باشد.[۶] و بسیاری از فقها بیان کرده‌اند که در وطی به شبهه نسب به آن ملحق می‌شود، همانند ازدواج صحیح و آن را در کتاب‌های خود بیان کرده‌اند.[۷]

همچنین فقهای معاصر قائلند که نسب فرزندان ناشی از وطی به شبهه مانند ازدواج صحیح ثابت می‌شود.[۸]

۲ـ۱ـ۸ ولد عقد فاسد
در اینکه اگر عقد فاسد باشد، آیا ولد به زوج ملحق می‌شود، فقهای ما بیان می‌کنند که ولد به زوج ملحق می‌شود حتی اگر عقد فاسد باشد و زوج معتقد به صحت آن در ظاهر باشد. یکی از مصادیق ازدواج به عقد فاسد این است که  همه احکام ولد شبهه برای عقد فاسد جاری می‌شود. در عقد فاسد ولد بر اساس قاعده فراش به زوج ملحق می‌شود. برای مثال اگر دو نفر با زنی ازدواج کنند که برای یکی زوجه و برای دیگری مشتبهه باشد، یا برای هر دو مشتبهه باشد و هر کدام با او عقد فاسد داشته باشند، سپس بعد از شش ماه یا بیشتر یا اینکه از اقصی مدت حمل بیشتر نباشد، فرزندی بیاورد، بین دو نفر قرعه زده می‌شود و نسب ولد مانند ولد ازدواج  ثابت می‌شود.[۹]

۲ـ۱ـ۹ عدم ثبوت نسب در زنا
در بین فقها هیچ اختلافی در عدم ثبوت نسب ولد در زنا نیست بلکه با اجماع ثابت شده است که نسب در زنا ثابت نیست.[۱۰] که در اینجا برخی از نظرات فقها  بیان می‌شود.

نسب شرعی کسی که از زنا متولد شده است، به زانی ملحق نمی‌شود و بین آنان نسب شرعی ثابت نمی‌گردد که باعث ایجاد احکام بین‌ آنان مانند توارث شود. شیخ در مبسوط می‌گوید: اگر کسی با زنی زنا کند و بعد از شش ماه یا بیشتر، فرزندی آورد، نسب او به آن فرزند ملحق نمی‌شود و همچنین نسب فرزند

 

نیز از لحاظ شرعی به مادر هم ملحق نمی‌گردد.[۱۱] همچنین محقق بیان کردند که نسب در زنا ثابت نمی‌شود و اگر زنا کرد و فرزندی آورد فرزند به لحاظ شرعی به او ملحق نمی‌شود.[۱۲] همچنین اگر با زنی زنا کرد و فرزندی آورد و بعد با او ازدواج کند، آن فرزند به او ملحق می‌شود اما نسبش ثابت نمی‌شود.[۱۳] پس می‌توان گفت: چیزی که فقهای شیعه به آن اتفاق دارند این است که ولد زنا به زانی ملحق نمی‌شود و از لحاظ شرعی به زانیه هم ملحق نمی‌شود، ولی آنچه مهم است اینکه آن فرزند از لحاظ عرفی به زانی و زانیه ملحق می‌شود و واجب است از نظر نفقه او را تأمین کنند و از او نگهداری نمایند همچنان که امام خمینی آیت الله گلپایگانی به آن فتوا داده‌اند.[۱۴]

می‌توان این چنین مبحث بالا را خلاصه کرد که فقهای امامیه به ثبوت نسب در ازدواج دائم، متعه، وطی به شبهه و ازدواج فاسد معتقدند و نسب فرزندان ناشی از این نوع ازدواج‌ها به پدر ملحق می‌شود و در زنا همه فقها اتفاق کردند که نسب ثابت نیست، ولی بعضی از فقهای معاصر بیان کرده‌اند که نسب بچه‌های خارج از نکاح از لحاظ شرعی به پدر ملحق نمی‌شود، ولی از لحاظ عرفی به زانی ملحق می‌شوند و زانی وظیفه دارد آنان را از نظر نفقه تأمین کند و از آنان نگهدری کند. اما حکم در ازدواج‌های نوظهور به چه صورت می‌تواند باشد؟ همان گونه که بیان شد، فقهای امامیه در حکم شرعی ازدواج نوظهور یک قاعده کلی بیان کرده‌اند و آن خواندن صیغه ازدواج است که اگر خوانده شود، ازدواج صحیح قلمداد می‌شود، ولی اگر ازدواج‌های نوظهور این رکن از ارکان ازدواج را دارا نباشند، ازدواج  صحیح نیست و زنا محسوب می‌گردد و فرزندان متولده شده از این نوع ازدواج‌ها زنا زاده محسوب می‌شوند و حقوق شرعی مانند فرزندان دیگر ازدواج‌ها را نخواهد داشت؛ البته بیان شد که از لحاظ عرفی به این اولاد حقوق تعلق خواهد گرفت.

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :

 

پایان نامه حقوق کودکان ناشی از ازدواج موقت و ازدواج های نوظهور از نگاه مذاهب فقهی
 

 

۲ـ۲ حق نفقه کودک
یکی دیگر از حقوق کودک، حق نفقه و تأمین مخارج زندگی او از لحاظ خوارک، پوشاک و مسکن است. در این مبحث ابتدا به تعریف نفقه و اینکه نفقه دادن به طفل وظیفه چه کسی است و آیا نفقه دادن به فرزندان واجب است، می‌آید.

۲ـ۲ـ۱ نفقه در لغت
در تعریف نفقه، راغب اصفهانی می‌آورد:

«نفق الشیء مضی و نفد و النفقه اسم لما ینفق» که نفقه را به معنی تمام شدن و گذشتن بیان داشته است. گفته شد که نفقه از انفاق که همان اخراج است که مال جز در کارهای خیر استفاده  نمی‌شود.[۱۵]

در لسان العرب نفقه به معنی کم شدن و ناقص شدن و انفق المال، یعنی مال را مصرف کردن آمده است.[۱۶]

۲ـ۲ـ۲ نفقه در اصطلاح
مقدار کافی از خوراک و پوشاک و مسکن می‌باشد. در شرایع آمده است که نفقه مقدار معینی ندارد، بلکه واجب است که به قدر کفایت از طعام، پوشاک و مسکن و هر چیز مورد  نیاز باشد.[۱۷]

همچنین نفقه چیزی است که نیاز مُنفق علیه را برطرف می‌کند و مکتسب کسی است که توانایی کسب و کار را داشته باشد و مثل شخص غنی است؛ لذا به او زکات و کفارات در صورتی تعلق می‌گیرد که فقیر باشد. و معنی قدرتِ مُنفق این است که بتواند نفقه خود و همسر خود را بدهد و زیادت آورد از مال خود که بتواند انفاق کند بر پدر و مادر و فرزندان.[۱۸]

۲ـ۲ـ۳ وجوب نفقه بر فرزندان
هیچ اختلافی بین فقها وجود ندارد که نفقه صبی یا فرزند واجب است. «الذی ثبت له النفقه بنص الکتاب الولد»[۱۹] و همچنین آمده است: «لا خلاف بین اصحابنا فی وجوب النفقه کل واحد من الابوین و الاولاد علی الاخر». [۲۰]

۲ـ۲ـ۴ ادله به وجوب نفقه دادن به فرزندان
فقها ادله وجوب نفقه دادن به فرزندان را براساس کتاب، سنت و اجماع بیان می‌دارند.

۲ـ۲ـ۴ـ۱ استناد به کتاب:
قول حق تعالی در آیه ششم سوره مبارکه طلاق:« َفإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ». با استناد به این آیه شریفه، اگر وجوب نفقه نبود خداوند بیان نمی‌فرمود که اجرت رضاع را بدهند و این دلیلی است که حق رضاع نفقه به ازدواج است و از حقوق کودکان محسوب می‌شود و حق نگهداری و حضانت و کفالت بر زوجات می‌باشد جز این که بر بعضی از آنان اجرت تعلق می‌گیرد. [۲۱]

همچنین آمده است که منظور از این آیه، وجوب نفقه فرزندان بر پدران است. [۲۲] و نیز شارع مقدس در آیه ۲۳۳ سوره مبارکه بقره می‌فرماید: «لا تُضارَّ وَالِدَهٌ بِوَلَدِهَا وَ لَا مَولُودٌ بِوَلَدِهِ»؛ «ضرر» در اینجا به فرزند بر می‌گردد که هر یک از پدر و مادر  به وی می‌رسانند که مادر با شیر ندادن او و پدر با نفقه ندادن ضرر می‌رسانند. [۲۳]

همچنین آیه ۳۱ سوره مبارکه إسرا بیان می‌فرماید: «وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ» که منظور در اینجا از «اَولادَکُمْ»، «بَناتَکُمْ» است، یعنی دختران خود را به دلیل ترس از فقر و عجز در دادن نفقه به آنان نکشید. [۲۴]

۲ـ۲ـ۴ـ۲ استناد به سنت:
در وجوب نفقه بر فرزندان نصوصی وارد شده است؛ ازجمله اینکه شخصی از امام صادق (علیه السلام) سؤال کرد: که نفقه چه کسی بر من واجب است؟ حضرت (علیه السلام) فرمود: پدر و مادر و فرزند و همسر.[۲۵]

استناد به اجماع: در این مسئله اجماع شده است. برای مثال: محقق در شرایع آورده است که نفقه بر پدر و مادر و فرزندان واجب است اجماعاً.[۲۶]

سؤالی که پیش می‌آید اینکه، نفقه دادن فقط شامل خود فرزندان می‌شود یا فرزندان فرزندان را هم در بر می‌گیرد؟ فقهای امامیه بیان می‌کنند که نفقه فرزندان بر پدر واجب است و این فرزندان شامل اولاد می‌شود هر چه پایین‌تر بروند ـ چه مؤنث باشند چه مذکر.[۲۷]

 

 

[۱] . ابن منظور، لسان العرب ، ص ۳۹۳ ،ج ۳ ؛ واسطی، زبیدی،تاج العروس ، ص ۵۱ ، ج۱۹ .

[۲] . شیخ طوسی، النهایه، ص۶۸۸.

[۳] . شهید ثانی ، مسالک الافهام ، ص۲۰۲، ج۷ .

[۴] . طوسی ، خلاف،ص ۳۸۰، ج ۵.

[۵] . محقق حلی ، شرایع الاسلام، ص ۳۴۲ ،ج ۲ ؛ محقق حلی ، مختصر النافع ، ص۲۱۸ ؛ علامه حلی ،تحریر الاحکام ، ص ۱۹، ج۴  ؛ علامه حلی، قواعد احکام ، ص۱۰۰ ، ج ۳٫

[۶] . محقق حلی ،شرایع اسلام، ص۳۴۲ ، ج ۲.

[۷] . علامه حلی ، تحریر احکام ،ص۸ ۱ ،ج ۴ ؛ قواعد احکام ، ص ۱۰۰ ،ج۳ ؛ شهید ثانی، مسالک افهام ، ص ۳۹۳ ،ج۸ ؛ طباطبایی حائری ،سید علی بن محمد، ریاض المسائل ،ص ۱۲۵ ،ج .۱۲

[۸] . سبزواری ،مهذب الاحکام، ص۱۴۷، ج۲۲ .

[۹] . محقق حلی ،شرائع اسلام ، ص۱۲۲،۴ج  ؛ علامه حلی،  قواعد الاحکام ، ص۴۸۲ ،ج۳؛ شهید ثانی، مسالک الافهام ، ص ۱۴۸ ج ۱۲؛ نجفی،جواهرالکلام ، ص۵۱۶، ۴۰ج .

[۱۰] . محقق حلی ،شرایع الاسلام ، ص ۱۴۹ ،ج ۴ ؛ شهید ثانی ، مسالک الافهام ، ص ۲۰۲ ، ج ۷ .

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1399-01-31] [ 04:27:00 ق.ظ ]




در بین فقها اجماع بر این است که تصرف ولی باید به مصلحت مولی علیه باشد. منظور از مصلحت، شامل مصلحت در نفس یا مال یا هر دوست.[۱] همچنین حاکم درصورتی ولایت دارد که مشروط به مصلحت و حاجت مولی علیه باشد.[۲]
۲ـ۵ـ۴ زمان پایان یافتن ولایت بر کودک
فقها بیان کردند که زمانى که فرزند بالغ شده است و به رشد عقلى برسد، پدر و مادر بر او ولایت ندارند و با اختیار خود مى‏تواند با هر کس بخواهد، زندگى کند. [۳]

همچنین روایاتی است که زمان پایان یافتن ولایت  بر مال کودک را زمان بلوغ  و رشد کودک دانسته‌اند:

«عبداللّه بن سنان عن ابی عبداللّه (علیه السلام) فی رجل مات و ترک امرأه و معها منه ولد فالقته علی خادم لها فارضعته ثم جاءت تطلب رضاع الغلام من الوصی، فقال: لها اجر مثلها و لیس للوصی ان یخرجه من حجرها حتی یدرک و یدفع الیه ماله».[۴]

ابن سنان گوید: از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم: مردی از دنیا رفت و همسر و فرزندی از او باقی ماند. مادر، کودک را به خادمش سپرد تا شیر دهد. سپس نزد وصی آمد تا از او مطالبه اجرت کند. حضرت (علیه السلام) فرمود: زن مستحق اجرت المثل است و وصیّ نمی‌تواند کودک را از او بستاند تا اینکه به سن بلوغ رسد و آنگاه وصیّ، اموال کودک را به وی برگرداند.

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :

 

پایان نامه حقوق کودکان ناشی از ازدواج موقت و ازدواج های نوظهور از نگاه مذاهب فقهی
«هشام عن ابی عبداللّه (علیه السلام) قال: انقطاع یتم الیتیم بالاحتلام و هو رشده و ان احتلم و لم یؤنس منه رشد و کان سفیها او ضعیفا فلیمسک عنه ولیه ماله».[۵]

امام صادق(علیه السلام) فرمود: پایان کودکی، احتلام است و همان سنّ رشد است اما اگر محتلم شد، اما سفیه و ناتوان بود، ولیّ باید اموال کودک را نگه دارد.

از این روایات می‌توان چنین برداشت کرد که زمان پایان یافتن ولایت را همان بلوغ و رشد عقلی کودک دانسته‌اند پس می‌توان نتیجه گرفت که ولایت حقی از حقوق کودک می‌باشد تا زمانی که کودک به رشد و بلوغ نرسیده است و هنوز به کسی نیاز دارد که از مال و نفسش محافظت کند و این حق، حقی است برای پدر و جد پدری. اما اگر  کسی نباشد این حق به حاکم شرع یا به وصی پدر یا جدّ پدری می‌رسد که وظیفه دارند از نفس و مال کودک محافظت نمایند و کاری کنند که به مصلحت کودک تمام شود؛ یعنی، در کل در همه مباحثی که بیان شد، حرف از مصلحت کودک به میان آمده است و این نشان دهنده اهمیت این موضوع می‌باشد که اسلام برای حقوق کودکان اهمیت زیادی قائل است.

 

 

 

 

 

 

فصل سوم:
 

حقوق کودکان از نگاه علمای اهل سنت
 

 

 

 

 

کودکان اشخاصی مستقل از والدین هستند که حقوق انسانی آنان همواره مورد تأکید است بر همین اساس، دین مبین اسلام از همان آغاز کودکی وظایف و تکالیفی بر عهده والدین گذاشته است. در این فصل به بررسی حقوق کودکان از نگاه اهل سنت پرداخته می‌شود. حقوق کودکان در اکثر کتاب‌های فقهی اهل سنت یافت می‌شود که  از آن جمله می‌توان به نسب طفل، حق حضانت، حق نفقه، حق رضاع و حق ولایت بر طفل را بیان کرد. در فصل اول ازدواج‌های نوظهور تعریف و حکم آنها بیان شد. حال فرزندان ناشی از این ازدواج‌ها چه حقوقی دارند؟ اگر نسب این فرزندان ثابت شود، حقوق دیگر آنها که رضاع، حضانت، نفقه و ولایت‌شان به تبع نسب ثابت است. تا این فصل از پایان‌نامه، حکم  اکثر این ازدواج‌هایی که بیان گردید، مشخص شد که با توجه به حکم آنها، در این فصل معلوم خواهد شد که نسب این فرزندان ثابت می‌شود یا خیر.

۳ـ۱ـ۱ حق ثبوت نسب طفل
فرزندانی که ثمره‌ ازدواج‌اند، حقوق آنان از هنگام ولادتشان ثابت می‌شود که بعضی از این حقوق بر عهده‌ پدر و بعضی از حقوق هم بر عهده‌ پدر و هم بر عهده مادر است؛ بعضی از این حقوق بر پدر و مادر، با هم، واجب است .

دانلود پایان نامه

 

اولین حقی که برای فرزندان ثابت می‌شود، ثبوت نسب است که حق فرزند و پدر می‌باشد. سپس حق تربیت اوست که هم بر پدر و هم بر مادر ثابت می‌باشد که پدر با نفقه دادن به فرزند و مادر با حضانت، مسئول تربیت او هستند. زمانی که فرزند سن حضانت را می‌گذراند، ولایت بر او ثابت می‌شود؛ ولایت بر فرزند برای عصبیات هم می‌باشد. پس اگر نسب ثابت شود، در پی آن حقوق دیگر طفل نیز ثابت می‌گردد؛ مثل: حق حضانت، رضاع، نفقه و ولایت . [۶]

۳ـ۱ـ۲  قواعد ثبوت نسب
در اینجا پیش از اینکه به ثبوت نسب طفل پرداخته شود، سه قاعده در احکام بیان می‌گردد:

۳ـ۱ـ۲ـ۱ قاعده اول: اقل مدت حمل، بر اساس آیات قرآن، شش ماه است؛ خداوند متعال در آیه ۲۳۳ سوره مبارکه بقره می‌فرماید: «وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضَاعَهَ»، همچنین در آیه ۱۵ سوره مبارکه احقاف «حَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا» و نیز در آیه ۱۴ سوره مبارکه لقمان می‌فرماید: «وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ» که در این آیه کریمه، مدت حمل و رضاع ۳۰ ماه است. «فصال» در اینجا به معنی رضاع است و رضاع دو سال؛ یعنی ۲۴ ماه است که اگر ۲۴ ماه را از ۳۰ ماه کم کنیم، اقل مدت حمل شش ماه به دست می‌آید. اما در مدت بیشتر حمل، در بین فقها اختلاف ایجاد شده است. مالک مدت حمل را  پنج سال و شافعی چهار سال و احمد نیز مدت حمل را دو سال می‌داند که رأی حنفیه است. در این خصوص روایتی از عایشه آمده که زن در حمل بیشتر از دو سال نیست.[۷]

۳ـ۱ـ۲ـ۲ قاعده دوم: برای ثبوت نسب در ازدواج فاسد، باید دخول حقیقی است؛ بنابر این اگر دخول حقیقی ثابت نشود، نسب ثابت نمی‌شود. همان گونه که گفته شد، اقل مدت حمل شش ماه است که نسب در آن ثابت می‌شود و نفی آن قابل قبول نیست و مدت حمل از وقت دخول شروع می‌شود. حقوق شرعی در عقد فاسد ثابت شده است و اگر زن در نکاح فاسد عده نگه‌ داشته باشد،  مدت ثبوت نسب یک سال شمسی است؛ همچنین در وطی به شبهه در همه وجوه آن.[۸] اما در خصوص عقد صحیح، همه‌ علما اتفاق نظر دارند که در ثبوت نسب فرزند، همان شرایط اثبات نسب در نکاح صحیح ملاک است. شیخ ابن تیمیه بیان می‌کند که نکاح صحیح سبب ثبوت نسب است به شرط دخول حقیقی. از احمد اشاره شده که در روایت حرب گفته است کسی که زنش را قبل از البناء طلاق دهد و فرزندی آورد و او انکار کند، بدون  لعان از او نفی می‌شود. اما در قانون حنفیه آمده است که اقصی مدت حمل یک سال شمسی است.[۹]

۳ـ۱ـ۲ـ۳ قاعده سوم: در زنا نسب ثابت نمی‌شود، بر اساس روایت از پیامبر اکرم (صلی الله و آله) «الولد للفراش و للعاهر الحجر» ولی اگر وطی به شبهه باشد، حد ساقط می‌گردد و نسب ثابت می‌شود.[۱۰]

اساس اجماع: اگر فرزندی  مجهول النسب باشد و شخصی ادعا کند که او فرزند وی می‌باشد، نسب آن فرزند ثابت می‌شود ولی اگر ادعا کرد که از زنا متولد شده است، نسب ثابت نمی‌شود. اما مالک ثبوت نسب را با ادعا قبول ندارد و می‌گوید مدعی باید برای ادعای خود قرینه داشته باشد.  محنون و ابن قاسم بیان کرده‌اند که نسبِ لقیط ثابت نمی‌شود جز با بیّنه. اما نسب ولد زنا به مادر ملحق می‌شود ولی برای مرد که زنا کرده باشد، ثابت نمی‌شود.[۱۱]

قواعدی که بیان گردید، احکام مختلف در ثبوت نسب بر آنها بنا شده است ـ چه در حال زوجیت باشد یا در عده یا وطی به شبهه یا در عقد فاسد. در اینجا به بررسی این قواعد در ثبوت نسب در ازدواج صحیح، وطی به شبهه یا عقد فاسد پرداخته می‌شود.

۳ـ۱ـ ۳شرایط اثبات نسب
در کتاب الوجیز بیان شده است که نسب به سه سبب ثابت می‌شود: ازدواج صحیح، ازدواج فاسد و وطی به شبهه.

۳ـ۱ـ۳ـ۱ ازدواج  صحیح
همه فقها اهل سنت اتفاق کرده‌اند که زنی که فرزندی از ازدواج صحیح به دنیا بیاورد، آن فرزند به شوهر آن زن منسوب می‌شود؛ بر اساس حدیث « الولد للفراش» از پیامبر اکرم (صلی الله و آله) که منظور از فراش، تعبیر مجازی از زنِ خودِ مرد می‌باشد که بر او حلال شده است[۱۲] و معنی الولد فرزندی است که از ازدواج صحیح به پدر منسوب می‌شود. از زنا هیچ نسبی ثابت نیست و مستحق رجم است و در اینجا می‌توان گفت که اگر زن به مدت شش ماه بعد از وطی و بیشتر فرزندی آورد، نسب در حال وجود زوجیت صحیح به سه شرط ثابت می‌شود:[۱۳]

شرط اول: از شوهر انتظار حمل داشته باشد. پس اگر شوهر صغیر باشد که نمی‌توان از آن تصور حمل را داشته باشد، حمل ثابت نمی‌شود زیرا صغر با قرینه‌ قطعی است که حمل از او نیست و همه ائمه بر آن اتفاق کرده‌اند.[۱۴] اما در الوجیز آمده است که منظور بالغ بودن شخص می‌باشد که نزد مالکیه و شافعیه این صفت آورده شده است و حنفیه و حنابله صفت مراهق را آورده‌اند؛ یعنی: کسی که به سن ۱۲ سالگی رسیده باشد. حنابله معتقدند که در ۱۰ سالگی نسب برای او ثابت می‌شود. همچنین کسی که خصی باشد، نسب برای او ثابت نمی شود.[۱۵]

شرط دوم: شوهر یا همسر فرزند را نفی نکند که اگر نفی کند بر او لعان واجب می‌شود، ولی نفی و لعان زمانی معتبر است که بعد از اقرار صریح و یا ضمنی به نسب نکرده باشد. اقرار ضمنی این است که همه وسایل برای ولادت فرزند مهیا کند و اقرار صریح این است که قبل از ولادت فرزند اقرار صریح کند که حمل از اوست. [۱۶]در الوجیز شرط دوم را اقل مدت حمل شش ماه بیان کرده و گفته است حنفیه آن را شرط دانسته‌اند و همچنین امکان وطی نزد جمهور شش ماه اقل حمل است پس اگر فرزند کمتر از شش ماه به دنیا بیاید، نسب ثابت نمی‌شود.[۱۷]

شرط سوم: امکان تلاقی زوجین بعد از عقد؛ اگر مرد ادعا کند که به مدت یک سال همسر خود را ملاقات نکرده است و ثابت  کند که در این مدت اصلا اورا ندیده است که این شرط در مذهب حنفیه وجود ندارد  و بیان کرده‌اند که امکان ملاقات عقلی کافی است اما مذهب شافعی و مالکی و احمد حنبل شرط امکان دخول را برای ثبوت نسب لازم می‌دانند.[۱۸]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:26:00 ق.ظ ]




اثبات نسب در ازدواج فاسد مانند ازدواج صحیح است زیرا در اثبات نسب، برای احیا و محافظت از طفل احتیاط به عمل می‌آید.[۱]
 

 

۳ـ۱ـ۳ـ۳ وطی به شبهه
در وطی به شبهه ارتباط جنسی غیر از زنا، بدون وجود عقد صحیح یا  فاسد و بدون هیچ قصدی اتفاق می‌افتد؛ مانند زنی که در فراش مرد باشد و مرد فکر می‌کند که زن اوست. یا زن در  مدت عده سه طلاقه است و مرد فکر می‌کند هنوز زن اوست و بر او حلال است؛ در این شرایط نسب ثابت می‌شود البته به شرط اینکه زن بعد از شش ماه یا بیشتر فرزندی بیاورد، ولی اگر قبل از آن مدت باشد نسب ثابت نمی‌شود.[۲]

اگر دخول به شبهه باشد و بعد از کمتر از شش ماه فرزندی بیاورد و ادعای نسب کند، نسب او ثابت نمی‌شود ولی اگر بعداز شش ماه و یا بیشتر بیاید نسب ثابت می‌شود و نفی آن قابل قبول نیست حتی اگر به لعان باشد زیرا لعان برای ازدواج صحیح می‌باشد و خاص زن و شوهر حقیقی است و شامل عقود فاسد نمی‌شود. [۳] مالک و شافعی بیان کرده‌اند که مرد می‌تواند با دختر و خواهر و دختر ‍‍پسر و دختر خواهر خود از زنا ازدواج کند زیرا که اجنبی هستند و نسبتی با آنان ندارد اما امامیه و ابو حنیفه و احمد حنبل بیان کرده‌اند که ولد زنا ولد شرعی نیست ولی حرمت مصاهره در او وجود دارد.[۴]

پس می‌توان نتیجه گرفت که در ازدواج صحیح که مورد قبول همه مذاهب اسلامی است، نسب ثابت می‌شود. همچنین در عقد فاسد یا وطی به شبهه نسب ثابت است اما در ازدواج‌های نو ظهور چطور؟ آیا می‌توان نسب را در آنها ثابت کرد .در فصل پیش بیان شد که حکم آنها از نظر اهل سنت چیست. با توجه به حکم شرع که بیان شد، بعضی از این ازدواج ها زیر مجموعه ازدواج صحیح  قرار گرفتند که می‌توان ازدواج مسیار، عرفی، فرندی و سیاحی را نام برد که چند نظر مختلف در مورد حکم شرعی آنها بیان شد که یکی از این نظرات قائل به صحت ازدواج هستند و بعضی به صراحت حکم به بطلان بر آنها زده شده است، مثل ازدواج مدنی سفید. هچنین در ازدواج سیاحی، اگر اجل مسمی داشته باشد، قائل به بطلان این ازدواج هستند که در این صورت، زیر مجموعه زنا می‌شوند.  ولی بعضی از اهل سنت ازدواج متعه را ازدواجی فاسد می‌دانند. در هر حال حکم واحد و ثابتی برای این ازدواج‌های نو ظهور بیان نشده و احکام مختلفی برای آنها ذکر گردیده است . ولی با توجه به تعریفی که اهل سنت از ازدواج فاسد ، باطل و صحیح داده‌اند، می‌توان ازدواج‌های نو ظهور را به دو دسته فاسد و باطل تقسیم کرد. حال باید دید، با توجه به تعاریف آنها، کدام باطل، کدام صحیح و کدام فاسد هستند.

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :

 

پایان نامه حقوق کودکان ناشی از ازدواج موقت و ازدواج های نوظهور از نگاه مذاهب فقهی
 

۳ـ۱ـ۴ راه های اثبات نسب
اما راه های اثبات نسب چیست و به چه طریقی نسب ثابت می‌شود؟ آیا فقط با ازدواج صحیح و فاسد و وطی به شبهه نسب ثابت می‌شود و راه‌های دیگری در ثبوت نسب وجود ندارد؟ در کتاب الوجیز از وهبه زحیلی بیان کرده‌اند که به سه طریق نسب ثابت می‌شود:

دانلود پایان نامه

 

۱ ـ ازدواج صحیحی و فاسد

هر یک از ازدواج‌ها، راهی برای اثبات نسب است و نسب فرزندان ناشی از این ازدواج‌ها ثابت می‌باشد که در بالا توضیح داده شد.

۲ـ اقرار به نسب

اقرار به نسب دو نوع است: اقرار علی نفس المقر و اقرار محمول علی غیر المقر.

اقرار به نسب و خود مُقر: آن است که پدر به فرزند بودن طفل اقرار کند یا فرزند اقرار کند که آن شخص پدر اوست؛ بگوید هذا ابنی (این فرزندم است) یا هذا ابی (این پدرم است) این شکل اقرار صحیح است حتی اگر شخص در بستر بیماری باشد البته به چهار شرط:

الف) مقر باید مجهول النسب باشد یا غیر معروف نسب از پدر دیگر باشد، هر جند ولد لعان یا فرزند لعان شده که اقرار در مورد این شخص و الحا نسب آن به پدر غیر لعان درست نیست برای اینکه ممکن است ملاعن رجوع کند و خودش را تکذیب کند.

ب) احتمال این داده شود که مُقرً به از نسبِ مقر باشد و این امکان را داشته باشد که از مقر چنین فرزندی به دنیا آمده باشد؛ برای مثال مقرً به بزرگ‌تر از مقر یا هم‌سن او نباشد.

ج)  تصدیق مقر له در اقرار مقر، اگر اهلیت تصدیق را داشته باشد؛ یعنی: بالغ و عاقل نزد جمهور باشد یا ممیز باشد به رأی حنفیه، زیرا اقرار جهت قاصره‌ای روی مقر است و برای غیر مقر ثابت نمی‌شود جز با بیّنه و مالکیه تصدیق از غیر را شرط نمی‌دانند.

د) حمل کردن نسب به غیر نباشد، چه مقر له آن را تصدیق کند یا تکذیب کند. زیرا  اقرار شخص حجت قاصره برای خودش است نه برای دیگری؛ یعنی: اقرار به نسب محمول به غیرو آن این است که اگر شخص بگوید این شخص برادر من است یا عموی من است یا جد و پدر بزرگ من است یا پسر یا پسر برادر، به شروطی که در بالا ذکر شد، صحیح است. [۵]

بینه
اثبات نسب علی غیر مانند اینکه بگوید این شخص عموی من است یا برادر من است، جز با بیّنه امکان پذیر نیست و این نظر و رأی نزد ابوحنیفه و محمد است که اقرار دو مرد یا یک مرد و زن قابل قبول می‌باشد؛ مانند: شهادت دادن. اما نزد مالک، نسب با اقرار علی غیر ثابت نمی‌شود جز با اقرار دو نفر و عدد را مانند شهادت دادن معتبر دانسته‌ است. اما شافعی، احمد و ابو یوسف می‌گویند که اگر همه‌ ورثه جمع شوند و به نسب کسی که در ارث با آنان شریک است، اقرار کنند، نسب ثابت می‌شود حتی اگر همه‌ وراث، یک نفر مرد یا زن باشند، زیرا نسب حقی است که با اقرار ثابت می‌شود و عدد در آن بیّنه نمی‌شود و ثبوت نسب با بیّنه قوی‌تر از اقرار است زیرا بیّنه از همه ادله‌ها قوی‌تر است. پس بیّنه‌هایی که بیان شد عبارت است از شهادت نزد ابو حنیفه و محمد، شهادت دو مرد نزد مالکیه و جمیع ورثه نزد شافعی و حنابله و ابو یوسف.[۶]

پس می‌توان نتیجه گرفت که به تبع ثابت شدن نسب، حقوق دیگر طفل از جمله حضانت، نفقه، رضاعت و ولایت بر طفل ثابت می‌شود. درمبحث های بعدی این حقوق  به طور کلی بیان می‌شود چون وقتی نسب ثابت بشود به طبع آن، حقوق ثابت است.

۳ـ۲  حق نفقه کودک
بحث نفقه بحث گسترده‌ای است که شامل بحث نفقه زوجه، نفقه فرزندان و نفقه اقارب می‌شود؛ در اینجا فقط مبحث نفقه فرزندان بررسی می‌شود.

۳ـ۲ـ۱ معنای نفقه
نفقه یعنی آنچه که انسان انفاق می‌کند بر عیالِ خود که شامل همسر و فرزندان و نزدیکان وی هستند. یا پرداختن مال است به سبب زوجیت یا قرابت. اما معنی شرعی آن (هی کفایه من یعونه من الطعام و الکسوهّ و السکنی) است.[۷]

نفقه را می‌توان به دو نوع تقسیم کرد: الف) نفقه شخص بر نفسِ خود که مقدم بر غیر است. بر اساس سخن پیامبر اکرم (صلی الله و آله) که می فرماید:

«ابدء بنفسک ثم بمن تعول».

ب) نفقه کسانی که واجب است نفقه‌شان پرداخت شود که به سه سبب است؛ زوجیت، قرابت خاصه و ملک (یعنی چیزی که انسان آن را مالک گردیده مثل نفقه حیوان).[۸]

۳ـ۲ـ۲ قرابت موجب نفقه
برای مذاهب اهل سنت، چهار رأی و نظر در خصوص قرابت موجبت نفقه وجود دارد:

رأی حنفیه: نفقه دادن به همه ذی رحم،  مانند:  همسر و  محارم نزدیک واجب است. خداوند متعال در آیه ۳۶ سوره مبارکه نسا می‌فرماید: «وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَى». مراد از «قراباء»،  محارم بر اساس قول تعالی در آیه ۲۳۳ سوره مبارکه بقره: «عَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِکَ». پس به رأی حنفیه، همه ذی رحم مستحق نفقه هستند به شرط اینکه نیازمند باشند یا صغیر و فقیر یا زن بالغ فقیر باشد یا مذکر علیل یا کور فقیر باشد.[۹]

رأی مالکیه: نفقه دادن فقط به پدر و مادر و فرزندان به طور مباشر بدون غیر واجب است یا به اصول و فروع به طور مباشر بدون اجداد و فرزندانِ  فرزندان. همچنین معتقد است که نفقه دادن به فرزند واجب است [۱۰] بر اساس قول تعالی در آیه ۲۳۳ سوره مبارکه بقره: «وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ».

رأی شافعیه: شافعیه معتقدند که نفقه پدر و مادر هرچه بالاتر روند  و نفقه  فرزندان هر چه پایین روند، براساس آیه ۷۸ سوره مبارکه حج: « مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ» واجب است .[۱۱]

رأی حنابله: نفقه دادن بر هر قریب وارثی که بالفرض یا باتعصیب وارث باشد یا زی رحم محرم باشند یا از یک عمود نسب مثل پدر و مادر، فرزند دختر یا از غیر عمود نسبی مثل خاله عمه باشند، اساس آیه ۲۳۳ سوره مبارکه بقره «وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِکَ» واجب است زیرا بین وارثین قرابتی است که باعث می‌شود احق از سایر مردم به مال مورث باشند.[۱۲]

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:26:00 ق.ظ ]




اهل سنت  نفقه دادن به فرزندان را واجب دانسته‌اند و به آن اتفاق دارند و می‌گویند بر اساس قول حق تعالی در آیه ۲۳۳ سوره مبارکه بقره «وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» نفقه به اولاد واجب می‌باشد و بر پدرِ مولود واجب است که نفقه فرزند خود را بپردازد همان طور که نفقه زن بر او واجب است به سبب ولادت حدیثی از هند آورده‌اند که می‌گویند « خذی ما یکفیک و ولدک بالمعروف» یا نفقه فرزند و زوجه بر پدر واجب است. فرزندانی که نفقه آنان واجب است به رأی جمهور، فرزندان و فرزندانِ فرزندان هر چه قدر پایین روند و بر جد، نفقه نوه‌هایش واجب است، اما نزد مالکیه فقط نفقه‌ فرزندان خود شخص واجب است و نفقه فرزندانِ فرزندان واجب نیست[۲] به دلیل ظاهر آیه شریفه «وَعَلَى الْمَوْلُودِ».
۳ـ۲ـ۵ شرایط وجوب نفقه بر فرزندان
 

۳ـ۲ـ۵ـ۱ شرایط نزد حنفیه
 نفقه فرزندان واجب است، اگر فرزند پسر باشد به سه شرط نفقه او بر عهده پدرش است:

۱ـ فقیر باشد و هیچ مالی نداشته باشند. ۲ـ  بالغ نشده باشد؛ اگر به بلوغ برسد باید کار کند و خود نفقه خود را بدهد. و اگر مشکلی از لحاط جسمی یا عقلی داشت نفقه بر عهده پدر باقی می‌ماند و هرگاه به سنی برسد که بتواند کار کند یا پدر او را نزد خود به کار بگمارد  که در این صورت نفقه از کسب و کار او پرداخت می‌شود ولی اگر طالب علم باشد نفقه بر عهده پدر باقی می ماند. ۳ـ پسر آزاد باشد؛ پس اگر مملوک باشد، نفقه بر عهده مالک است.

ولی اگر فرزند دختر باشد ـ چه صغیره باشد چه کبیره ـ نفقه اش بر عهده  پدر می‌باشد به دو شرط :

۱ـ  فقیر باشد؛  اگر مالی داشته باشد،  نفقه‌اش از مال خواهد بود. همچنین بر پدر جایز نیست که دخترش را به کار کردن مجبور کند باید او را نزد زنی بفرستد که به او خیاطی  و گلدوزی  و نساجی یاد بدهد و اگر از این حرفه‌ها مالی به دست بیاورد  و برای او درآمدی حاصل شد، دیگر نفقه بر عهده پدر نمی‌باشد. ۲ـ آزاد باشد؛ اگر مملوک باشد نفقه بر عهده مالک می باشد.

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :

 

پایان نامه حقوق کودکان ناشی از ازدواج موقت و ازدواج های نوظهور از نگاه مذاهب فقهی
در کل اگر پدر موسر باشد و بتواند نفقه فرزندان خود را بدهد ولی از دادن نفقه امتناع کند، پدر زندانی می‌شود. پدر فقط برای دینِ نفقه حبس می‌شود. ولی اگر معسر باشد نفقه  بر عهده  اقارب است که اقرب آنان مادر است، البته به شرطی که موسر باشد و نفقه‌ای که مادر می‌پردازد بر ذمه پدر باقی می‌ماند. ولی اگر مادر هم معسر باشد نفقه بر عهده  جد است اگر موسر باشد و این نفقه بر پدر به صورت دین باقی می‌ماند؛ به همان ترتیب اقرب به اقرب و اگر کسی نباشد از بیت المال پرداخت می‌شود. [۳]

۳ـ۲ـ۵ـ۲ شرایط نزد مالکیه
۱ـ  فقیر باشند و مالی نداشته باشند یا نتوانند کسب و کار کنند یا اگر مالی داشته باشند و قبل از رسیدن به سن بلوغ تمام شود، نفقه بر عهده پدر واجب می‌شود. ۲ـ  پدر باید عاقل بالغ و قدر بر کسب باشد ولی اگر مجنون یا عاجز باشد، نفقه از پدر ساقط می‌شود. همچنین اگر فرزند به صورت مجنون و یا عاجز بالغ شود نفقه همچنان بر پدر باقی می‌ماند. ۳ـ فرزند مملوک نباشد. ۴ـ پدر موسر باشد. همچنین پدر مجبور نیست بر فرزند انفاق کند.

اما دختر باید آزاد باشد  که در این حالت نفقه بر عهده  پدرش است تا زمانی که زوج بر او دخول کند. سپس بر عهده شوهر می‌شود. ولی اگر دختر زمنه یا فقیر باشد و زمن او استمرار داشته باشد، سپس شوهر او را طلاق دهد یا بمیرد، نفقه دختر به پدر بر می‌گردد؛حتی اگر بکر و صغیره برگردد. ولی اگر بیوه بالغ صحیحه برگردد نفقه بر عهده پدر بر نمی‌گردد. همچنین مالکیه معتقدند که بر مادر واجب نیست نفقه فرزندش را بدهد حتی اگر موسر باشد. [۴]

۳ـ۲ـ۵ـ۳ شرایط نزد شافعیه
نفقه دادن به فرزند واجب است به سه شرط زیر: ۱ـ صغیر باشد و قادر به کار کردن باشد زمن نباشد. ۲ـ فقیر نباشد پس اگر صغیر غنی یا زمن غنی باشد، نفقه بر عهده پدر نمی‌باشد و ازمال طفل پرداخت می‌شود. ۳ـ آزاد باشد.

اما نفقه دختر بر عهده پدر است تا زمانی که ازدواج کند. ولی اگر بتواند ازدواج کند اما امتناع کند نفقه او از عهده پدر ساقط می‌شود. و بر پسر لازم است کار کند اگر قادر به کسب و کار باشد و نفقه دادن بر مادر واجب نیست و فقط باید مدت کمی از هنگام تولد فرزندش به او شیر دهد زیرا فرزند به خوردن شیر مادر برای اولین بار نیاز دارد همچنین مادر را برای رضاع مجبور نمی‌کنند.[۵]

۳ـ۲ـ۵ـ۴ شرایط نزد حنابله
نفقه بر پدر به شرط‌های زیر واجب  می‌شود:

۱ـ  فقیر نباشد؛ یعنی موسر باشد.  موسر به معنای اینکه مال داشته باشند یا توانایی بر کسب وکار باشند. ۲ـ پدر یا کسی که عهده دار انفاق است، باید مال داشته باشند که از نفقه خود همسر و خادم زائد بماند تا بتواند انفاق کند.۳ـ پدر و فرزند هردو آزاد باشند. و اگر هردو مملوک باشند نفقه بر عهده هیچ کدام از آنان نمی‌باشند.

می‌توان به طور خلاصه که در کتاب الوجیز آمده است، شرایط وجوب نفقه بر فرزند را به این شکل بیان

 

کرد:

۱ـ پدر بتواند به آسانی نفقه را بپردازد یا قدرت و توانایی کسب را داشته باشد به رأی جمهور، ولی مالکیه این شرط را لازم برای انفاق پدر بر فرزندان خود نمی‌دانند. به  مالکیه، نفقه بر فرزند واجب نیست وقتی که  قادر به کسب یا مال داشته باشد. حنفیه و شافعیه طلبه علم را مستثنی کرده‌اند و بیان می‌کنند که نفقه بر آنان واجب می‌شود حتی وقتی که بتوانند کسب کنند. زیرا کسب علم نیاز به فراغت دارد. همچنین حنفیه ابناء الکرام (یعنی: کسانی که کار کردن را برای خود زشت می‌دانند) را مستثنی کرده‌اند، فرزند باید فقیر باشد و توانایی و قدرت کسب و کار ندارد.

۲ـ در دین با هم اختلاف نداشته باشند، به نظر حنابله ، ولی جمهور فقها این شرط را لازم نمی‌دانند به ظاهر آیه‌ «وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ». [۶]

۳ـ۲ـ۶ استقلال پدر در نفقه دادن بر فرزندان خودش
هیچ ‌کس در نفقه دادن بر فرزندان با پدر شریک نمی‌شود زیرا که فرزندان  جزئی از پدر می‌باشند و احیای آنان مانند احیای  نفس بر او واجب است بر اساس قول حق تعالی «وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ».

فقها اتفاق نظر دارند  که اگر پدر موجود باشد و موسر و توانایی بر کسب و کار داشته باشد، نفقه فرزندان بر عهده اوست و هیچ کس با او در نفقه دادن شریک نیست. براساس «وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ» که اینجا پدر حصر شده است. ولی در مذهب مالکیه، حتی اگر پدر توانایی کسب را داشته باشد نفقه بر او واجب نیست و اما نزد حنفیه، اگر پدرْ  فقیر باشد یا عاجز و مریض باشد یا بمیرد، در این حالات نفقه بر اصول مانند: جد و جده (مذکر باشند یا مؤنث) واجب می‌شود به شرط آنکه توانایی پرداخت نفقه را داشته باشند.

ولی مالکیه نفقه را فقط بر پدر محدود کرده‌اند و دلیلشان این است که پیامبر (صلی الله و آله) نفقه را به ترتیب بر نفس، سپس اهل عیال، سپس خادم محدود کرده است. ولی شافعیه نفقه را بر مادر واجب کرده است اگر پدر عاجز باشد یا موجود نباشد زیرا  خداوند متعال در آیه ۲۳۳ سوره مبارکه بقره می فرماید: «َلا تُضَارَّ وَالِدَهٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ» ولی حنابله نفقه را بر همه وراث به قدر میراث لازم دانسته‌اند به دلیل  «وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ» و «وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِک» بر پدر نفقه رضاع واجب می‌باشد، سپس وارث را به آن مقدور کرده است. [۷]

 

۳ـ۲ـ۷ مقدار نفقه
مقدار نفقه فرزندان نزد اهل سنت مقدار کافی از خوراک و پوشاک و مسکن و رضاع است اگر رضیع باشد. نفقه به قدر مال منفق و عادت‌های همان شهر و بلاد است. و این نفقه اصلاً به صورت دین در ذمه قرار داده نمی‌شود بر خلاف زوجات، ولی نزد شافعیه دین در ذمه پدر قرار داده می‌شود. و این نفقه در نزد فقها با مرور زمان ساقط می‌شود زیرا بدون قبض یا دین قرار دادن آن زیرا مرتبط با نیاز فرزند می‌باشد و مرور زمان قرینه بر زوال نیاز است.[۸]

پس می‌توان نتیجه گرفت که اکثر اهل سنت به نفقه دادن به فرزندان اتفاق دارند و آن را واجب دانسته‌اند.

حال باید دید فرزندانی که از ازدواج‌های نو ظهور به دنیا آمده‌اند، نفقه آنان بر عهده چه کسی یا کسانی است. در قبل بیان شد که حکم شرعی ازدواج‌های نوظهور از منظر اهل سنت چیست. اگر این ازدواج ها صحیح قلمداد شوند حکم فرزندان ناشی ازاین ازدواجها همانند ازدواج صحیح می‌باشد و این فرزندان مستحق نفقه هستند که اکثر اهل سنت بیشتر این ازدواج ها را ازدواج صحیح فاسد یا باطل دانسته‌اند؛ پس با توجه به حکم آنها می‌توان نتیجه گرفت که نفقه این کودکان به چه صورت است.

۳ـ۳ حق حضانت کودک
یکی از بحث های مهم مربوط به حقوق کودکان، حق حضانت آنان است که آیا حضانت حق برای آنهاست؟ و آیا پدر و مادر مجبور به حضانت طفل خود هستند؟ شرایط حضانت چیست؟ این مسائل در این قسمت  از نگاه اهل سنت بیان می‌شود.

اهل سنت بیان می‌کنند که از بدو تولد سه ولایت بر طفل ثابت می‌شود: ولایت تربیت، ولایت بر نفس، ولایت بر مال اگر مالی داشته باشد.

در ولایت اولی که همان ولایت تربیت است،  نقش اول را در آن، زنان ایفا می‌کنند که حضانت نام‌گذاری شده است.

۳ـ۳ـ۱ معنای حضانت

حضانت از «حضن» گرفته شده است؛ به معنی الجنب یعنی کنار و بغل. و شرعاً به معنی تربیت طفل به دست کسی که حق حضانت در دست اوست یا تربیت و حفظ کسی که در امور شخصی خود نمی‌تواند مستقل باشد و نمی‌تواند در مورد چیزهایی که او را آزار دهند از خود محافظت کند؛ مانند:  طفل و مجنون.

همچنین در تعریفی دیگر آمده است که حضانت همان رعایت شئون و امور طفل و تدبیر کارهای او، از جمله: اطعام و پوشش و خواب و تمیز نگه داشتن وی تا سن معین است.[۹] همچنین حضانت هیچ ارتباطی با ولایت در ازدواج طفل و احوال طفل ندارد.[۱۰] حضانت همان تربیت  فرزند تا مدتی است که طفل نمی‌تواند از زنان یا کسی که حقْ در تربیت او دارد مستغنی شود و یا در برهه‌ای از زندگی است که محتاج نگهداری می‌باشد و آن حق برای مادر و سپس برای محارم طفل از زنان می‌باشد و وجوب آن حقْ  بر آنان ثابت شده است. و همچنین آثار صحیحه‌ای بر اینکه زنان احق در حضانت هستند وارد شده است. کاسانی بیان می‌کند که حضانت فقط برای زنی است که با طفل محرم باشد.[۱۱]

از تعاریفی که بیان شد می‌توان این چنین گفت که حضانت همان تربیت و نگهداری طفل در دورانی است که نمی‌تواند از خود محافظت کند و احق در نگهداری طفل  مادر اوست که بهتر می‌تواند از طفل خود نگهداری و مراقب کند. اما آیا حق حضانت واجب است؟ آیا بر پدر و مادر واجب است که از کودک خود نگهداری کنند؟

به نظر اهل سنت، حق حضانت برای حفظ طفل از هلاکت واجب است. به نظر حنفیه و مالکیه و غیره، صاحب حق حاضن می باشد . در واقع سه حق به حضانت تعلق می‌گیرد: حق حاضنه، حق محضون و حق پدر یا کسی که در مقام او باشد و اگر این حقوق در تعارض قرار بگیرند، حق محضون مقدم می‌شود.[۱۲]

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:25:00 ق.ظ ]




اگر مادر از نگهداری طفل معذور شود، حق حضانت به چه کسی منتقل می‌شود؟
حنفیه: حضانت از مادر به مادرِ مادر منتقل می‌شود، سپس به ترتیب به پدر، خواهران، دخترِ خواهر، دخترِ خواهرِ  مادر و سپس به خاله‌ها و عمه‌ها می‌رسد.

مالکیه: از مادر به مادرِ مادر و اگر نخواست که حضانت را بر عهده بگیرد، به خاله شقیقه، سپس به خاله، خاله مادر، عمه مادر، عمه پدر، مادرِ مادر و سپس مادرِ پدر.

شافعیه: مادر، مادرِ مادر، پدر، مادرِ پدر، مادرِ مادرِ پدر، نزدیکان از اَناث و پس از آن نزدیکان از ذکور.

حنابله: مادر، مادرِ مادر، جده  مادر، پدر، مادرهای پدر، جد، مادرهای جد، خواهر مادری و پدری، مادر، پدر، خاله مادری و پدری ، مادر.[۱] می‌توان این چنین گفت که اهل سنت بیشتر مادر را احق در حضانت  دانسته‌اند وسپس محارم مونث.

۳ـ۳ـ۴ اجرت حضانت
بیان شد که اهل سنت حضانت را حق مادر می‌دانند و بر مادر واجب است که از کودک خود نگهداری کند. سؤالی که مطرح است اینکه آیا مادر برای مدتی که از کودک خود مراقبت می کند، می‌تواند از پدر اجرت بخواهد؟ واگر مستحق اجرت باشد، این اجرت از مال چه کسی پرداخت می‌شود؟ شافعیه و حنابله بیان کرده‌اند که برای حضانت از طفل حق طلب کردن اجرت هست ـ چه حاضن مادر باشد یا غیر مادر. ولی شافعیه به صراحت بیان کرده‌اند که اگر صغیر مالی داشته باشد اجرت از مال طفل برداشته می‌شود و الا اجرت بر پدر طفل واجب می‌شود، یا بر کسی که نفقه‌ طفل بر او لازم است.[۲] اما مالکیه بیان کرده‌اند که حاضنه هیچ حق طلب اجرت برای حضانت ندارد.[۳]

اما حنفیه برای حضانت، اجرت قائلند و بیان کرده‌اند که اگر مادر برای حضانت طفل خود، اجرت بخواهد، زمانی مستحق اجرت است که زوجیت بین او و پدر طفل قائم نباشد و معتده از طلاق رجعی نباشد، اما اگر معتده از طلاق بائن یا فسخ باشد،  بر پدرِ  طفل واجب است اجرت و نفقه او را بپردازد. ولی اگر  کسی بیاید و حضانت را مجانی انجام دهد، مادر اولی است، اگر پدر اجرت او را بپردازد. همچنین اگر متبرع از زنان اجنبی باشد، یعنی زنان فامیل و رحم نباشند،  مادر اولی در حضانت است.  ولی اگر از زنان رحم و فامیل باشند و پدر معسر باشد، متبرع اولی است. اما اگر طفل مال داشته باشد  اجرت حضانت از مال طفل داده می‌شود، والّا بر کسی واجب است که نفقه طفل بر او واجب شده است؛ زیرا که مصلحت شخص اولی است. ولی اگر مال نداشته باشد و پدر معسر باشد، مادر را مجبور به حضانت می‌کنند. اگر برای حاضن و محضون مسکنی نباشد، اجرت مسکن با کسی است که نفقه طفل بر او واجب است. همچنین اگر صغیر به خادم احتیاج داشته باشد، واجب می‌شود که خادم بگیرد و نفقه حاضنه علی محضون در مال محضون است و اگر مال نداشته باشد، بر عهده پدر محضون یا کسی می‌باشد که نفقه محضون بر او واجب شده است. زیرا نفقه یکی از اسباب حفظ و نگهداری طفل است.[۴]

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :

 

پایان نامه حقوق کودکان ناشی از ازدواج موقت و ازدواج های نوظهور از نگاه مذاهب فقهی
سؤال دیگر اینکه، آیا حضانت حق خاص برای حاضن است و می‌تواند از آن استفاده کند؟  آیا حق تنازل از

دانلود پایان نامه

 

آن را دارد یا حق طفل است که حاضنه به آن ملزم می‌شود و نمی‌تواند آن را اسقاط کند؛ مانند: حق امومه است که نمی‌تواند از آن تنازل کند؟

امامیه، شافعیه و حنابله بیان کرده‌اند که حضانت، حق مادر است و هر وقت بخواهد می‌تواند از آن تنازل کند و به حضانت مجبور نمی‌شود و روایتی از مالک آمده است که صاحب جواهر به آن استدلال کرده است که علما نتوانستند اجماع کنند که حضانت بر حاضنه لازم است، اما در شرع هیچ نصی در این مورد پیدا نشده است بلکه ظاهر نصوص نشان می‌دهد که حضانت مانند رضاع است و می‌تواند هر وقت که بخواهد آن را اسقاط کند.

اگر زن خُلع شود از شوهر، به شرط اینکه حضانت کودک خویش را به او بدهد، یا زوج حضانت طفل را به او محول نماید، بعد از پایان مدت حضانتش، خُلع صحیح است و کسی حق عدول بعد از آن را ندارد جز با رضای طرفین و اگر صلح کنند که حق حضانت نزد چه کسی باشد، صلح لازم می‌شود.

شافعی، احمد و ثوری بیان کرده‌اند که حق حضانت مال حاضنه است و هر وقت که بخواهد می‌تواند از آن چشم‌پوشی کند و بعضی از حنفی ها بیان کرده‌اند که حق حضانت مال طفل می‌باشد و مادر مجبور است که از طفل خود نگهداری کند و در مذهب حنفی بیان شده که حضانت حق مادر و طفل باهم است تا زمانی که هیچ مانعی نداشته باشند والا مجبور به حضانت بچه می‌شود.[۵]

در فقه حنفی آمده است که اگر مادر با زوج خود (پدر طفل) خُلع کند، به شرط اینکه حضانت طفل را به عهده  نگیرد، خُلع صحیح ولی حق حضانت از او ساقط نمی‌شود. زیرا حق خالص حاضن محسوب نمی‌گردد بلکه، حق طفل هم محسوب می‌شود. در اینجا شرط باطل می‌گردد اما اگر با شوهر خود صلح کند که حق حضانت طفل را نگیرد، این صلح باطل است زیرا  در مورد چیزی صلح شده  است که حق دیگری، یعنی حق طفل است.[۶] دادگاه‌های شرعی سنی در لبنان به صحیح بودن خُلع حکم داده‌ اما به بطلان صلح داده‌اند.[۷]

۳ـ۳ـ۵ اجبار مادر بر حضانت
فقهای مذاهب اسلامس اتفاق نظر دارند که مادر و هر کس دیگری ـ در صورتی که از حضانت کردن امتناع کند ـ بر حضانت طفل مجبور نمی‌شود. همان طور که در رضاع اجبار نمی‌شود در حضانت هم مجبور نیست جز اینکه صغیر هیچ کسی جز مادر را نداشته باشد که در این صورت می‌توان مادر را برحضانت طفل کرد ـ به خاطر خطر کمراه شدن طفل ـ مجبور کرد.[۸]

۳ـ۳ـ۶ سقوط حق حضانت
بیان شد که شرایط حضانت چیست و پایان یافتن حضانت به چه صورت است. اما به چه صورت حضانت از حاضن ساقط می‌شود؟ اهل سنت بیان کرده‌اند که حضانت با چهار چیز ساقط می‌شود:

۱ـ سفر حاضن و نقل و انتقال به مکان دور به مسافت ۱۳۳ کیلومتر؛ این شرط نزد مالکیه است.

۲ـ ضرر در بدن حاضن مانند: جنون، جزام، برص که این شرط بین حنابله و مالکیه مورد اتفاق قرار گرفته است.

۳ـ ازدواج حاضنه و جز اینکه مادر با عموی طفل ازدواج کند که در این صورت حضانت ساقط نمی‌شود برای وجود محرمیتی که به طفل دارد و این شرط متفق علیه است.

۴ـ حضانت با کفر ساقط می‌شود و این نزد شافعی و حنابله می‌باشد.

اگر هر یک از موانع  ذکر شده برطرف گردد، حضانت به حاضن بر می‌گردد، مثال: بیماری، ازدواج، کفر و فسق.[۹]

۳ـ۳ـ۷ سکوت صاحب حق در حضانت برای طلب آن
مالکیه بیان کرده‌اند که اگر صاحب حق در حضانت از حق خود که حضانت طفل باشد، سکوت کند حق حضانت به سه شرط از او ساقط می‌شود:

۱ـ حق خود را در حضانت بداند و سکوت کند.

۲ـ بداند که اگر سکوت کرد حق ساقط می‌شود.

۳ـ یک سال از تاریخ علم او به استحقاق حضانت بگذرد.[۱۰]

 

 

۳ـ۳ـ۸ مدت حضانت
 مسئله‌ای که مطرح است آنکه، مدت حضانت چقدر است و مادر تا چه مدت می‌تواند حضانت طفل را بر عهده بگیرد؟ اهل سنت در مدت حضانت اختلاف دارند. در بین فقهای اهل سنت سه نظر وجود دارد:

الف) حنفیه معتقدند که حضانت طفل پسر بچه تا وقتی که تمییز بشود، طول می‌کشد که سن تمییز را هفت سال می‌دانند و برخی گفته‌اند ۹ سال است و در دختر بچه را تا بلوغ می‌دانند که ۹ سال است یا ۱۱ سال و فرق بین دختر بچه و پسر بچه واضح است زیرا  پسر محتاج کسی است که به او رفتارهای مردانه یاد بدهد که پدر باید به او یاد بدهد و دختر نیاز به یاد گرفتن آداب زنانه و رفتار آنان و کارهای خانه دارد و مادر می‌تواند این کارها را به او یاد بدهد.

ب) مالکیه بیان کرده‌اند که حضانت پسر بچه تا هنگام بلوغ طول می‌کشد، حتی اگر مجنون یا مریض باشد و حضانت دختر تا زمانی که ازدواج کند، ادامه دارد، حتی اگر مادر کافر باشد.

ج)شافعیه و حنابله بیان کرده‌اند که سن حضانت تا زمان تمییز شدن بچه‌ها ادامه دارد و آن سن هفت یا هشت سال است ـ چه مذکر باشند، چه مؤنث. [۱۱]

زمانی که مرحله حضانت به پایان برسد ، پسر پیش ولی بر نفس از پدر یا جد و یا کسی دیگری می‌رود و پدر و جد حق در گرفتن پسر بچه را دارند تا زمانی که بالغ شود و دختر تا وقتی که ازدواج کند. دختر اگر به سن ۴۰ سالگی برسد،  اگر بخواهد،  می تواند بدون ازدواج به تنهایی زندگی کند و بر پدر لازم نیست بر فرزندی انفاق کند که بعد از بلوغ جدا شده است. [۱۲]

پس از پایان یافتن مبحث حضانت،  یک مسئله باقی می‌ماند و آن اینکه، آیا در ازدواج‌های نوظهور برای طفل حق حضانت است یا نه؟ در نسب توضیح داده شد که نسب در ازدواج صحیح، عقد فاسد و وطی به شبهه، ثابت است و حق حضانت از مهم‌ترین احکام مرتبط با نسب است؛ یعنی: اگر نسب ثابت شود، حق حضانت برای طفل هم ثابت است و در زنا  که نسب ثابت نیست، حق حضانت هم برای طفل ثابت  نمی‌شود چون در زنا زانی و زانه به لحاظ شرعی پدر و مادر طفل محسوب نمی‌شوند. پس اگر ازداج‌های نوظهور در دایره ازدواج صحیح، فاسد و وطی به شبهه باشد، نسب در آنها ثابت است، اما اگر از این دایره خارج باشد، نسب بر آنها ثابت نمی‌‌شود و به طبع آن، حق حضانت و دیگر حقوق طفل از لحاظ شرعی ثابت نمی‌شود.

 

۳ـ۴ حق رضاع کودک
یکی دیگر از حقوق کودک، حق رضاع است که زیر مجموعه نفقه برکودک محسوب می‌شود؛ البته بحث رضاع، بحث کاملاً گسترده‌ای است که در اینجا تنها به بحث حق کودک در رضاع نگریسته می‌شود.

۳ـ۴ـ۱ معنای رضاع
رضاع به فتح (را) و کسر آن،  به معنای مکیدن سینه ـ چه سینه زن شیر ده یا حیوان شیر ده مثل گاو و گوسفند شیرده ـ است و اگر شیر را دوشید و خورد، به آن رضاع نمی‌گویند و شرط است که رضیع صغیر باشد. اما معنای شرعی آن رسیدن شیر زن شیر ده به دهان طفل که سنش بیشتر از دو سال نباشد. [۱۳]

۳ـ۴ـ۲ حق کودک در رضاع
از حقوق کودک است که مادر به او شیر دهد برای حفاظت زندگی او، چه در مدت زوجیت باشد یا در مدت عده. پس رضاع بر مادر واجب است ولی نزد جمهور اهل سنت رضاع کودک مستحب است و مادر به آن مجبور نمی‌شود و  می‌تواند از آن امتناع کند جز در وقت ضرورت . ولی مالکیه  معتقدند که شیر دادن کودک بر مادر واجب است و به آن مجبور می‌شود جز برای زنی که از خانواده سرشناس و پول‌دار و دارای حسب و نسب است که رضاع بر او واجب نیست به‌ شرطی که  فرزند بتواند از زن دیگری شیر بخورد.  همچنین  بر زن مطلقه واجب نیست فرزندش را شیر دهد،  بر اساس قول حق تعالی در آیه ششم سوره مبارکه طلاق «فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ».  منشأ خلاف در فهم  آیه ۲۳۳ سوره مبارکه بقره دانسته‌اند که می‌فرماید: «َالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضَاعَه». جمهور اهل سنت  در تأویل این آیه به امر نَدب و ارشاد از خداوند متعال برای مادرانی که فرزندان خود را شیر دهند معتقدند،  به شرط آنکه طفل نتواند از کس دیگری شیر بخورد که آن هم بر اساس قول تعالی در آیه ششم از سوره مبارکه طلاق است؛«فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَى». ولی مالکیه می‌گویند که از این آیه امر به وجوب استنباط می‌شود، زیرا اصل در امرْ وجوب است ـ چه مادر معتده از طلاق رجعی باشد یا در زوجیت باشد ـ  و اگر بدون عذری از شیر دادن کودک خود امتناع کند، قاضی وی را مجبور می‌کند و این جز برای زن شریفه.[۱۴]پس جمهور اهل سنت به مستحب بودن رضاع کودک معتقدند جز مالکیه که شیر دادن کودک بر مادر را واجب می‌دانند. اما جمهور اهل سنت به چند شرط شیر دادن به کودک را واجب می‌دانند.

۱ـ طفل جز از سینه مادر قبول نکند که شیر بخورد. ۲ـ هیچ زن شیر دهی جز مادر نباشد. ۳ـ پدر موجود نباشد.[۱۵] با این شرایط بر مادر واجب می‌شود که کودک خود را شیر دهد. اما آیا مادر با شیر دادن به کودک خود، مستحق اجرت خواهد بود و می‌تواند درخواست اجرت کند؟

۳ـ۴ـ۵ اجرت رضاع
همه فقهای اهل سنت متفق شده‌اند که مادر اگر در حال زوجیت باشد یا در مدت زمان عده طلاق رجعی باشد، مستحق به اجرت رضاع نیست ولی بعد از انتهای زوجیت یا عده یا عده وفات مستحق اجر است؛ بر اساس آیه ششم از سوره مبارکه طلاق: « فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ » یا در عده طلاق بائن باشد.[۱۶]

و مدت استحقاق اجرت رضاع به اتفاق فقهای اهل سنت، همان دو سال است بر اساس آیه ۲۳۳ سوره مبارکه بقره: «وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضَاعَه» و اگر شیرده غیر از مادر باشد یا مادر بعد از انتهای زوجیت و عده باشد،  مستحق اجرت رضاع از تاریخ اتفاق است زیرا او مستأجر برای رضاع می‌باشد. همچنین نزد مالکیه زن شریفه مستحق اجرت اثنای زوجیت یا در عده طلاق رجعی بدون عقد اجاره است. همچنین همه فقها اتفاق دارند  که مادر مقدم در رضاع است اگر فرزندش را بدون اجرت رضاع کند یا اگر بیشتر از زن اجنبی اجرت نخواهد یا زن شیرده دیگری پیدا نشود جز با اجرت که رعایت مصلحت کودک  لازم است زیرا مادر بیشتر از هر کس دیگری به فرزند خود محبت و شفقت دارد و همچنین منع مادر از رضاع کودک خود ضرر به اوست و این بر اساس قول تعالی «وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ» جایز نیست و این دلیلی بر اینکه مادر احق در رضاع کودک به مدت دو سال است. اجرت رضاع بر پدر کودک واجب می‌باشد زیرا که اجرت بر کسی واجب است که نفقه دادن بر عهده‌ وی می‌باشد.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:25:00 ق.ظ ]