کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          


 بهینه‌سازی سئو محتوا
 درآمد از تدریس آنلاین مهارت‌های فنی
 روش‌های پنهان درآمد از مشاوره آنلاین
 نجات رابطه عاشقانه از تردیدها
 علل ترس از تعهد در روابط
 دلایل یکطرفه بودن تلاش در عشق
 حقایق تغذیه طوطی برزیلی
 رازهای روابط موفق سنتی و مدرن
 علل و درمان استفراغ در سگ‌ها
 درآمد از فروش فایل‌های آموزشی آنلاین
 درک متقابل در رابطه عاطفی
 راهکارهای ازدواج موفق
 افزایش بک‌لینک سایت
 پاسخ به سوالات رایج درباره گربه‌ها
 راهنمای بارداری سگ‌ها
 ساخت محتوای سئو شده آسمان‌خراش
 بهینه‌سازی محتوا برای جذب مخاطب
 ریشهیابی فرار از تعهد
 تکنیک‌های رشد سایت مقالات تخصصی
 فروش محصولات دیجیتال با روش‌های برتر
 حقایق مهم درباره سگ‌های آلابای
 ترفندهای حرفه‌ای ChatGPT
 آموزش کاربردی Copilot
 نشانه‌های عاشق شدن
 بهینه‌سازی هدر و فوتر فروشگاه آنلاین
 حفظ استقلال در رابطه بدون آسیب زدن
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید



جستجو


 



 
اثبات گرایی روانی[۱] جهت گیری متفاوتی را در خصوص مجرمان و اعمال مجرمانه اتخاذ کرده است. بدین شکل که در آن، جرم و بزهکاری نتیجه­ی عوامل روانی به حساب می آید(مثلاً بیماری روانی). به عبارت دیگر، در این رویکرد، افراد مجرم می شوند، نه اینکه مجرم به دنیا می­آیند. برهمین اساس، وظیفه­ی نظام جزایی نخست، فهم علل واقعی و زیربنایی بزهکاری و دوم، یافتن راهبردهای درمانی مناسب می باشد(وایت و هینز، ۱۳۹۰: ۱۱۵-۱۱۶).

به طور کلی، نظریه های روانشناختی کانون توجه خود را در تبیین رفتارهای مجرمانه بر فرآیندهای ذهن متمرکز نموده بود. این نظریه ها در قالب های زیر مطرح می شوند:

– برخی از این نظریه ها به محورهای مطرح شده در نظریه­ روانکاوی[۲] پرداخته است؛ محورهایی مانند تحلیل خودآگاه و ناخودآگاه، و همچنین بررسی این نکته که چگونه دو فرآیند پایه ای هیجان و رشد بر رفتار تأثیر می گذارد(احمدی، ۱۳۸۴).

– برخی دیگر، خصیصه های شخصیت[۳] را مورد توجه قرار داده و به مواردی از جمله مطالعات انجام گرفته درباره­ی پرخاشگری و انفعال و همچنین ساختار روانی شخصیت پرداخته است؛ البته در مواردی که ابعاد این ساختار با رفتار فرد ارتباط می یافت(مارش و همکاران، ۲۰۰۶).

– برخی نیز مسایل روان­پزشکی را از نقطه نظر تجارب دوران کودکی بررسی کرده است. مواردی که از جمله­ی آنها می توان به تحلیلی اشاره کرد که پیامد محرومیت از نیازهای عمومی دوران کودکی را موجب شکل گیری الگوهای شخصیتی خاصی در دوره های آتی زندگی می داند(وایت و هینز، ۱۳۹۰: ۱۱۷).

 

 

۳-۲-۳- نظریه­ های زیستی – اجتماعی
 

 
صاحب نظران معاصر اثبات گرا به وجود نوعی ارتباط پویا میان دو دسته عوامل زیر اشاره می­ کنند: نخست، عوامل زیستی(یا پیش زمینه های ارثی)؛ و دوم، عوامل محیطی[۴](یا درون دادهای بیرونی که تعدیل کننده­ رفتار است). مسئله هم چیزی از نوع جمع شدن طبیعت و تربیت[۵] قلمداد می شود؛ نه اینکه در تولید گونه های خاص رفتار، یکی از آن دو را تنها عامل مؤثر و یا عامل مسلط به حساب آورند. بر همین اساس، اثبات گرایان معاصر، مفهوم بزهکاری را به گونه ای دیگر توصیف کرده و ابعاد آن را به شکلی تعریف می­ کنند که بیشتر با مضمون مشخص کردن افرادی تناسب می یابد که در خطر ارتکاب رفتارهایی خاص قرار دارند. آن­ها گروه هایی خاص از افراد را با این عنوان مورد توجه قرار می دهند که در آن­ها پیش زمینه ­های ارتکاب جرم بیش از دیگران مشاهده می شود. از نظر آن­ها، این ویژگی محصول اثرهای هر دو دسته عوامل زیستی و محیطی – اجتماعی می باشد(وایت و هینز، ۱۳۹۰: ۱۲۲-۱۲۳).

برخی از اندیشمندانی که به مطالعه­ رفتار بزهکارانه و مجرمانه می­پردازند، رویکردهای جامعه­شناختی را با رویکردهای زیست­شناختی ترکیب می­ کنند. یکی از منابع بسیار تأثیرگذار در این حوزه، زیست­شناسی اجتماعی: یک ترکیب جدید[۶] می­باشد که توسط ادوارد. او. ویلسون[۷] در سال ۱۹۷۵ نوشته شد. ویلسون یکی از اولین جرم­شناسانی بود که رهایی از شیفتگی مرتبط با نظریه ­های جامعه­شناختی و رفتاری رایج را با تأکید بر این که فرد یک ارگانیسم زیستی است که درون محیط­های اجتماعی عمل می­ کند، مطرح کرد. آثار

 

نوشته شده به وسیله­ی داوکینز[۸] در سال ۱۹۷۶(ژن خودخواه[۹]) و الیس[۱۰] در سال ۱۹۷۷(“نقصان و سقوط جامعه­شناسی[۱۱]، ۱۹۷۵-۲۰۰۰”) رهایی از شیفتگی جرم­شناختی مرتبط با تبیین­های جامعه­شناختی محض و امیدواری تجدید شده برای رویکردهای زیست­شناختی اصلاح شده را نشان داده است که تحت مفروضات ناقص تحقیقات زیست­شناختی قبلی عمل نخواهد کرد(کروز، ۲۰۰۹: ۱۹۸).

پیشرفت­های علمی مهم از دهه­ی ۱۹۵۰ تا اواسط دهه­ی ۱۹۷۰ میلادی( به عنوان نمونه مطالعه­ ژنتیک) همچنین به ظهور مجدد علاقه و ایجاد تمایل در تبیین رفتار با توجه به مبانی زیستی کمک نموده است. پیشرفت­های دیگر در اواسط دهه­ی ۱۹۸۰ به دانشمندان اجازه داد تا به شکل جدی­تر مغز را به عنوان یک عامل بالقوه در رفتار مجرمانه مورد بررسی قرار دهند(همان: ۱۹۸).

نظریه­ های زیستی – اجتماعی جدید تلاش می­ کنند تا باورهای مرتبط با شکل­ گیری و رشد جامعه­شناختی رفتار(به عنوان نمونه یادگیری اجتماعی، شرطی­سازی) را با رشد زیست­شناختی فردی که رفتار را انجام می­دهد، تلفیق کنند. در مقابل نظریه­ های زیست­شناختی قبلی که بحث وراثت را درباره­ی رفتار به کار می­برند، نظریه­ های زیستی – اجتماعی بیان می­ کنند که ممکن است زمینه­ ژنتیکی برای رفتارهای خاصی وجود داشته باشد(همان: ۱۹۸).

مشهورترین گونه­ی تبیین های زیستی – اجتماعی[۱۲] تبیینی است که هانس آیزنک[۱۳] آن را مطرح کرده است. وی مدعی است که رفتار را می توان برحسب ترکیبی از تأثیرات روانی و محیطی تبیین کرد. به بیان دیگر، آیزنک بر این باور است که انسان ها نه مقهور خصیصه های زیستی خویشند و نه موجوداتی اند که اوضاع و احوال اجتماعی پیرامون، نتواند آن­ها را تحت تأثیر قرار دهد. بدین ترتیب به نظر آیزنک، رفتار و به ویژه رفتار بزهکارانه را می توان برحسب دو متغیر کلیدی زیر تبیین کرد:

الف) قابلیت های متفاوت شرطی شدن: این متغیر، بیانگر ابعادی است که میراث ژنتیک فرد می تواند توانایی شرطی شدن و یادگیری او را تحت تأثیر قرار دهد.

ب) کیفیت های متفاوت شرطی سازی: این متغیر نیز به نقش دو عنصر کارآمدی و اثربخشی خانواده در به کار گرفتن فنون مناسب شرطی سازی اشاره دارد. بدین معنا که محتوا و روش تربیت کودک، تأثیر خاص خود را بر رفتارهای آتی او برجای می نهد(وایت و هینز، ۱۳۹۰: ۱۲۱-۱۲۲). بنابراین، از نظر آیزنک، ترکیب عوامل زیستی و اجتماعی، تبیین کننده­ رفتارهای افراد و از جمله گرایش فرد به رفتارهای بزهکارانه می­باشد.

 

 

۳-۲-۴- نظریه­ های جامعه­شناختی
 

تبیین­های جامعه­شناختی بزهکاری نسبت به حوزه­های دیگر از کمیت و برجستگی بیشتری برخوردار است. انگیزه های بزهکاری و جرم به سادگی از عیوب، قصور، آزادی انتخاب افراد، خصلت های روانی و به طور کلی عوامل فردی(آنچنان که مورد نظر رویکردهای کلاسیک و اثبات گرایی است) ناشی نمی شود. یک تبیین کامل از رفتار بزهکارانه و مجرمانه باید فرهنگ اجتماعی محیطی را که مردم در آن زندگی می کنند، در نظر بگیرد.

دلایل زیادی برای مطالعه­ جرم و بزهکاری از دید جامعه شناسی وجود دارد. اول اینکه، برخی از مناطق جغرافیایی نسبت به سایر مناطق برای وقوع تخلف و جرایم، مستعدتر هستند. محققان تلاش نمودند تا کشف کنند که چرا چنین نمونه هایی وجود دارند و چگونه می توان آنها را از بین برد. توصیف جرم و بزهکاری به عنوان یک پدیده انفرادی نمی تواند تأثیر این نمونه ها در میزان جرم را نشان دهد. دوم، جامعه­شناسی دگرگونی های موجود در هنجارهای فرهنگی و تأثیر آن بر روی رفتارهای فردی و گروهی را دنبال می نماید. به عبارت دیگر، جامعه­شناسی به دنبال شناسایی تغییرات اجتماعی و جوانب پویای رفتار بشریت است. تغییر ساختار یک جامعه دارای تأثیر بسیار زیادی در روابط درون گروهی و درون شخصیتی است. کاهش نفوذ خانواده با افزایش تأکید بر فردگرایی، استقلال و انزوا همراه شده است. یک خانواده­ی تضعیف شده با جرم و بزهکاری مرتبط می شود. رشد سریع فنآوری و تأثیر آن در سیستم اجتماعی یکی دیگر از تغییرات مهم می باشد که می تواند میزان بزهکاری و جرم را تحت تأثیر قرار دهد. سوم اینکه، تأکید علم جامعه شناسی بر روی کنش متقابل درون گروهی می باشد. درک تعامل پویا میان افراد و مراکز مهم اجتماعی مانند خانواده­های شان، گروه همسالان، مدارس آنها، کارشان و غیره برای فهم دلایل جرم و بزهکاری مهم است. بنابراین، این نیروهای اجتماعی هستند که در رابطه با جرم و بزهکاری نقش پررنگی را ایفا می کنند و می­بایست تأثیر این نیروهای اجتماعی مورد تحلیل قرار گیرد(سیگل، ۲۰۱۱).

کاربرد مفاهیم جامعه شناختی در رابطه با جرم و بزهکاری را می توان در آثار جامعه­شناسان قرن نوزدهم مانند ال.ای.جی (آدولف) کتله[۱۴] و (دیوید) امیل دورکیم[۱۵] ردیابی کرد. کتله از داده ها و آمارهای اجتماعی برای انجام پژوهش های خود استفاده کرد و همراه با آندره میشل گوری[۱۶] فرانسوی، مدرسه­ی نقشه نگاری جرم شناسی[۱۷] را تأسیس کردند. وی یکی از اولین دانشمندان امور اجتماعی بود که در اوایل قرن نوزدهم از تکنیک های ریاضی برای بررسی تأثیر عوامل اجتماعی مانند فصل، آب و هوا، جنسیت و سن بر روی ارتکاب جرم استفاده کرد. نتایج پژوهش های وی حاکی از ارتباط بین عوامل اجتماعی و میزان جرم بود. به طور خاص، کتله دریافت که میزان جرم در فصل تابستان، در مناطق جنوبی، در میان جمعیت­های ناهمگن و در بین فقرا و بیسوادان بیشتر است. یافته های او که جرم مبنای اجتماعی دارد، چالش مستقیمی در مقابل جبرگرایی زیستی بوده است(سیگل، ۲۰۱۲: ۱۸۷-۱۸۸).

دورکیم به عنوان یکی از بنیان گذاران جامعه شناسی، جرم را پدیده ای بهنجار و ضروری برای جامعه تعریف می کند. در نگاه دورکیم، جرم بخشی از طبیعت انسان است، زیرا در هر شرایطی اعم از فقر و شکوفایی(رونق) وجود دارد. جرم یک پدیده­ عادی و بهنجار است زیرا تصور جامعه ای که در آن رفتارهای مجرمانه و بزهکارانه وجود نداشته باشد، غیرممکن است. دورکیم معتقد است اجتناب ناپذیری جرم، ریشه در تفاوت های(عدم تجانس) اجتماعی دارد. وی استدلال می کند که جرم حتی می تواند برای جامعه مفید و باعث سلامت آن شود. وجود جرم می تواند راهی برای تغییرات اجتماعی باشد و از این رو، ساختار اجتماعی از حالت جمود و انعطاف ناپذیری خارج خواهد شد. به علاوه، دورکیم استدلال می کند که جرم پدیده ای سودمند و باعث جلب توجه عموم به مشکلات جامعه می گردد(بیرن و مزراشمیت[۱۸]، ۲۰۱۱).  در ادامه و در بخش نظریه های ساختار اجتماعی، نظریه­ آنومی دورکیم به تفصیل مورد بحث قرار می­گیرد.

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه ها  :

 

پایان نامه : بررسی جامعه ­­شناختی مهارت­های اجتماعی و ارتباطی مؤثر بر بازدارندگی رفتارهای پرخطر جوانان
با شکل گیری بخش جامعه شناسی در دانشگاه شیکاگو[۱۹] در نتیجه­ی تلاش های آلبیون اسمال[۲۰] در اوایل قرن بیستم، زمینه برای به وجود آمدن مکتب شیکاگو[۲۱] به واسطه­ تلاش­ها­ و پژوهش­های­ جامعه­شناسان شهری مانند توماس[۲۲]، پارک[۲۳]، برگس[۲۴] و ویرث[۲۵] فراهم شد و از این زمان به بعد، مطالعه­  نیروهای اجتماعی مؤثر بر رفتارهای مجرمانه و بزهکارانه به شکل دقیق و علمی مورد توجه واقع شد. به تدریج مطالعه­ رفتارهای بزهکارانه به حوزه های دیگر جامعه­شناسی سرایت کرد و نظریه­هایی مانند؛ آنومی مرتن[۲۶] (۱۹۳۸)؛ بی­سازمانی اجتماعی شاو و مک­کی[۲۷] (۱۹۴۲)؛ همنشینی افتراقی ساترلند[۲۸] (۱۹۴۷)؛ پسران بزهکار کوهن[۲۹] (۱۹۵۵)؛ فرهنگ طبقه پایین میلر[۳۰] (۱۹۵۸)؛ فرصت افتراقی کلووارد و اوهلین[۳۱] (۱۹۶۰)؛ برچسب­زنی بکر[۳۲] (۱۹۶۳)؛ فنون خنثی­سازی ماتزا[۳۳] (۱۹۶۴)؛ کنترل اجتماعی هیرشی[۳۴] (۱۹۶۹) و خود-کنترلی گاتفریدسون[۳۵] و هیرشی(۱۹۹۰) به وجود آمد.

سیگل (۲۰۱۱؛۲۰۱۲) مسأله­ رفتارهای بزهکارانه و پرخطر را از دیدگاه­های مختلف مورد بررسی قرار داده است. هر یک از این دیدگاه­ها عوامل خاصی را برای بروز بزهکاری در نظر می­گیرند. برخی از این نظریه­ها، جرم و رفتار بزهکارانه را بر مبنای ویژگی­های فردی تحلیل می­ کنند. در این نظریه­ها، جرم(رفتار بزهکارانه) یک انتخاب داوطلبانه و آزاد است که توسط خود فرد صورت گرفته و کارکرد نابهنجاری روانشناختی یا زیست­شناختی شخصی یا هر دو می­باشد. برخی دیگر جرم و رفتار بزهکارانه را از منظر جامعه­شناسی و اقتصاد سیاسی بررسی می­ کنند. این نظریه­ها جرم را به عنوان کارکرد ساختار، فرآیند و تضادهای زندگی اجتماعی در نظر می­گیرند. دسته­ی سوم نظریاتی هستند که تعدادی از مفاهیمی که رفتار مجرمانه(بزهکارانه) را ورای دوره­ی زندگی تبیین می­ کند، با هم ترکیب و تلفیق نموده ­اند و به عنوان رویکردهای تکاملی جرم شناخته می­شوند. در این پژوهش در رابطه با تبیین جامعه شناختی، با ارجاع به دیدگاه سیگل، نظریه­ های جامعه­شناسی مانند ساختار اجتماعی[۳۶]، فرآیند اجتماعی[۳۷]، تضاد اجتماعی[۳۸] و نظریه­ های تکاملی(تلفیقی)[۳۹] را مورد بررسی قرار می­دهیم. رویکردهای زیستی و روانی نیز قبلاً مورد بررسی قرار گرفته اند.

۲٫ Psychological Positivism

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1399-01-31] [ 03:09:00 ق.ظ ]




 
از دیدگاه ساختار اجتماعی، نیروهای اقتصادی و اجتماعی، ساکنان مناطق پایین اجتماعی را به انجام الگوهای رفتاری مجرمانه سوق می­ دهند. بی­نظمی اجتماعی در مناطق پایین شهری و فقیرنشین و باندهای نوجوانان که نظارتی بر آنها صورت نمی­گیرد، از مهم­ترین مشکلات اجتماعی هستند. بسیاری از نظریه­پردازان این رویکرد، بر رفتارهای نسبتاً خشن کودکان تأکید دارند. آن­ها بر این باورند که نیروهای اجتماعی، بیشتر بر افراد نوجوان تأثیر می­گذارد و این تأثیر در سراسر زندگی ادامه دارد. ساختارگرایان بیان می­ کنند مردمی که در شرایط اجتماعی نامتعادل زندگی می­ کنند، تمایل به انجام رفتارهای مشابهی دارند و چون میزان جرم در مناطق پایین شهری نسبت به مناطق متوسط و بالا بیشتر است، باید بر رفتار تأثیر داشته باشد(سیگل، ۲۰۱۲: ۱۹۲).

نظریه های ساختار اجتماعی به رقابت با نظریه هایی می پردازند که علت جرم و بزهکاری را عدم تعادل روانی، ویژگی زیستی، بی احساسی به کنترل های اجتماعی، انتخاب فردی یا هر عامل فردی دیگری معرفی می کنند. بیشتر این نظریه ها بر رفتارهای بزهکارانه­ی جوانان متمرکز شده اند و اظهار می دارند که دلیل اولیه ی بزهکاری برخورد نیروهای اجتماعی با جوانان است که در سراسر زندگی آنان ادامه دارد. اگرچه تمامی متخلفان جوان به مجرمان بالغ تبدیل نمی شوند، با این وجود بسیاری از آن ها، آموزش های جنایی را به عنوان اعضاء گروه­های جوان بزهکارانه آغاز می کنند(همان: ۱۹۲).

در رویکرد ساختار اجتماعی، سه شاخه­ی مستقل که در عین حال باهم همپوشانی دارند، وجود دارد: نظریه­ بی سازمانی اجتماعی[۱]، نظریه­ فشار[۲] و نظریه­ انحراف فرهنگی[۳]. این نظریه ها دارای شاخه های فرعی تری هستند که در ادامه مورد بحث قرار می گیرند.

 

 
نظریه بی سازمانی اجتماعی بر شرایط محیطی تأکید می کند: 

– محله های رو به زوال

– کنترل اجتماعی ناکافی

– گروه ها و دسته های بزهکار قانون شکن

– ارزش های اجتماعی متضاد
نظریه فشار بر تضاد بین اهداف و وسایل تأکید می­ کند: 

– توزیع ناعادلانه ثروت و قدرت

– محرومیت و ناکامی

– روش های جایگزین برای نیل به موفقیت
  

بزهکاری

(رفتار پرخطر)
نظریه انحراف فرهنگی هر دو را ترکیب می کند: 

– توسعه خرده فرهنگ ها در نتیجه بی سازمانی و فشار

– ارزشهای خرده فرهنگی در تضاد با ارزشهای مرسوم

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل ۳-۱- شاخه های نظریه­ ساختار اجتماعی. منبع: (سیگل، ۲۰۱۲: ۱۹۳).

 

 

۳-۲-۴-۱-۱- نظریه­ بی­سازمانی اجتماعی
 

نظریه­ بی سازمانی اجتماعی بر روی شرایط موجود در محیط های شهری که بر روی میزان ارتکاب جرم مؤثرند، تأکید می کند. یک منطقه­ی بی سازمان و فاقد نظم اجتماعی منطقه ای است که در آن نهادهای کنترل اجتماعی مانند خانواده، مراکز تجاری مدارس از هم پاشیده اند و نمی توانند وظایف عادی خود را انجام دهند. نشانه های بی سازمانی اجتماعی شامل میزان بالای بیکاری و ترک تحصیل، خانه های رو به

 

زوال، سطوح پایین درآمد، و شمار بالای خانواده­های تک والدی می باشد. ساکنان این مناطق تضاد و ناامیدی را تجربه می کنند و در نتیجه رفتار ضداجتماعی در آن افزایش می یابد(سیگل، ۲۰۱۲: ۱۹۳). در ادامه، شاخه های نظریه­ بی سازمانی اجتماعی بررسی می شوند.

 

 

۳-۲-۴-۱-۱-۱- نظریه­ بوم شناختی رابرت ازرا پارک
 

جامعه شناسان مکتب شیکاگو در دو سطح کلان و خرد به بررسی مسائل شهری پرداختند. تحقیقات آنها هم شامل نظریه های کلان می باشد که نشان می دهد چگونه ارقام جرم و جنایت در میان اجتماعات گوناگون متفاوت است، همچنین نظریات سطح خرد را شامل می­شود که به جریان های روان شناسی اجتماعی توجه دارد که زیربنای این جریان ها در سطح کلان هستند(شارع پور، ۱۳۸۷). آنها از آغاز قرن بیستم برخی از رفتارهای انحرافی مانند خودکشی، طلاق و فحشا را در شهر شیکاگو با هدف درک تأثیر عوامل جمعیت شناختی مانند سن، بعد خانوار، تراکم جمعیت و مهاجرت و عوامل بوم شناختی نظیر قومیت، نژاد و محل سکونت بر بی سازمانی اجتماعی مورد مطالعه قرار دادند.

جامعه شناسان مکتب شیکاگو این دیدگاه را مطرح کردند که جرم و شرایط بوم شناختی اجتماعی به هم مرتبط هستند. شرایط محله ای و نه آسیب شناسی فردی، مسیر ارتکاب جرم را شکل داده و تحت تأثیر قرار می دهد(سیگل، ۲۰۱۲: ۱۸۹).

در مکتب بوم شناختی شیکاگو، نظریه­ بوم شناختی[۴] پارک با رویکرد جامعه شناسی شهری، بزهکاری جوانان را تبیین نموده و بر این پیش فرض استوار است که بزهکاری با برخی از ویژگی های شهرنشینی مانند زبان، قومیت، مهاجرت، حوزه های سکونت گاهی و تراکم جمعیت رابطه دارد. پارک معتقد بود که نواحی شهری از انگیزه ها و غرایز ساکنان ممانعت می­ کند و موجب انحرافات اجتماعی می شود(احمدی، ۱۳۸۴: ۵۵-۵۶).

وی خواستار بکارگیری روش های توصیف و مشاهده­ انسان شناختی در زندگی شهری شد. پارک به دنبال این بود که چگونه ساختار محله ای توسعه یافته است، چگونه فرآیند فقر شکل گرفته است، و چه سیاست های اجتماعی می توانست برای حل مشکلات شهری به کار گرفته شود. سپس پارک به همراه ارنست بورگس، بوم شناسی اجتماعی شهر را مطالعه کرده و دریافتند که برخی از محله ها در شرایط رفاه و وفور ثروت قرار دارند، در حالی که برخی دیگر از فقر و آشفتگی رنج می برند. فارغ از نژاد، مذهب یا قومیت، رفتار روزمره­ی افرادی که در این مناطق زندگی می کردند، به وسیله­ی فضای اجتماعی و بوم شناختی کنترل شده است(سیگل، ۲۰۱۲: ۱۸۸).

     نتایج پژوهش هایی که به وسیله­ی پارک و همکارانش انجام گرفت نشان داد که نیروهای اجتماعی فعال در مناطق شهری، موجب شکل گیری مناطق طبیعی جرم می شوند. این محله­های شهری سطح بالایی از فقر را دارا هستند که باعث می شود تا نهادهای مهم جامعه پذیری و کنترل مانند مدرسه و خانواده شروع به فروپاشی نمایند. در حالی که به شکل طبیعی این نهادهای اجتماعی می توانند کنترل اجتماعی لازم برای محدود کردن جوانان محله را به کار گیرند، تضعیف این نهادها بدین معنی است که محدودیت ها برای جوانان برداشته شده و آن ها می توانند وارد فعالیت های بزهکارانه و قانون شکنانه گردند. زمانی که میزان جرم افزایش یابد و ساکنان محله احساس ترس داشته باشند از اینکه در موقع شب بخواهند از خانه­ی خود بیرون روند، محله از نظر اجتماعی دچار فروپاشی و بی نظمی شده و نمی تواند بر روی ساکنان خود اعمال کنترل اجتماعی داشته باشد. در این وضعیت، دیگر همبستگی و انسجام محله ای برای حمایت از ساکنان محله در مقابل جرم، مصرف مواد و خشونت وجود ندارد. بنابراین، رفتار مجرمانه کارکرد ویژگی های فردی یا انتخاب نیست، بلکه در ارتباط نزدیک با شرایط محیطی است که دیگر قادر نیست برای ساکنان محله روابط انسانی مناسب و شایسته فراهم نماید(همان: ۱۸۸-۱۸۹).

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:08:00 ق.ظ ]




کوهن و فلسون نظریه­ فعالیت های روزمره را در سطح کلان مطرح می کنند و آن را به عنوان چارچوبی برای درک دگرگونی ها در میزان قربانی شدن مجرمانه در نظر می گیرند. از نظر آن ها، انگیزه برای ارتکاب جرایم همیشگی است. در هر جامعه کسانی هستند که برای کسب منفعت، انتقام گیری، ارضای نیازهای خویش و انگیزه هایی از این قبیل، گرایش به قانون­شکنی دارند. میزان وقوع جرم و قربانی شدن در ارتباط با سه متغیر مهم می باشد: نخست، در دسترس بودن اهداف مناسب(مانند خانه هایی که دارای اجناس مرغوب و گران قیمت هستند)؛ دوم، وجود یک مجرم با انگیزه(مانند شمار زیاد افراد بیکار)؛ و سوم، عدم حضور محافظ توانمند و شایسته(مانند پلیس، مالک خانه، دوستان و بستگان). اجتماع این عوامل، احتمال وقوع جرایم را افزایش می دهد(ازبنسن و همکاران[۳]، ۲۰۱۰: ۲۱).
کوهن و فلسون از نظریه­ فعالیت های روزمره برای تبیین افزایش میزان جرایم بین سال­های ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ بهره جسته اند. آن ها همچنین این نکته را مورد توجه قرار داده اند که به علت افزایش شمار شاغلین زنان خانوار، تعداد سرپرست های بزرگ سال خانه(محافظان خانه) طی روز کاهش می یابد؛ در حالی که اگر مادران در خانه حضور نداشته باشند تا از فرزندان خود محافظت کنند، آن ها بدون نگهبان خواهند بود. مشابه همین وضعیت، با افزایش حاشیه نشینی و کاهش محله های سنتی، از شمار نگهبانان نام آشنایی مانند خانواده، همسایگان و دوستان کاسته می شود. بدین ترتیب، میزان سرقت کالاهای قابل حمل افزایش یافته و هدف ها و طعمه های مجرمان نیز افزایش خواهد یافت(سیگل، ۲۰۱۲: ۸۵).

نظریه­ فعالیت های روزمره نیز بیش از آنکه نظریه ای درباره علل جرم باشد، نظریه ای درباره قربانیان جرایم است. این نظریه توجه اندکی به زمینه های جامعه‌شناسی و نحوه ارتباط جرم با عواملی همچون جنسیت، سن، نژاد و طبقه نموده است(بیرن و مزراشمیت، ۲۰۱۱: ۱۰۱). این نظریه دارای کاربردهای عملی است، مانند استفاده از طراحی محیطی مناسب برای کاهش جرم در محله ها. همچنین بر روی جرایم خشن تأکید می کند و اینکه چگونه مجرمان خشن به وجود آمده اند(سیفرت[۴]، ۲۰۱۲: ۵۰).

 

فقدان نگهبانان شایسته: 

– پلیس

– صاحبان خانه ها

– سیستم های امنیتی
متخلفان با انگیزه: 

-پسران نوجوان

-بیکاران

-معتادان
  

اهداف مناسب:

– خانه های قفل نشده

– ماشین های گرانقیمت

– کالاهای قابل حمل
 

 

پایان نامه - مقاله

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل ۳-۳- نظریه فعالیت های روزمره: ارتباط بین عوامل سه گانه. منبع: (سیگل، ۲۰۱۲: ۸۴).

 

نقد: نظریه های بی سازمانی اجتماعی با تأکید بر بی سازمانی اجتماعی در شهرهای بزرگ، برخی از عوامل مؤثر بر رفتارهای انحرافی و پرخطر را شناسایی نموده اند. اما نقدهایی از بسیاری ابعاد بر این دیدگاه وارد شده است. یکی از انتقاداتی که مطرح می شود این است که برخلاف پژوهش های جامعه شناسان مکتب شیکاگو که بالاترین نرخ جرم و بزهکاری را در منطقه انتقالی شهر مشاهده نموده و بیان کرده اند که میزان جرم و بزهکاری از مرکز شهر به سمت پیرامون کاهش می یابد، این الگوی توزیع نرخ جرایم در بسیاری از کشورها تأیید نشده است. به علاوه، در این رویکرد جرایم افراد طبقات پایین جامعه که در مناطق محروم شهر زندگی می کنند مورد بررسی قرار گرفته و کمتر به جرایم طبقات متوسط و بالا توجه شده است. انتقاد دیگر مربوط به غفلت از عوامل فرهنگی در تحلیل و تبیین رفتار انحرافی و بزهکارانه می باشد.

 

 

۳-۲-۴-۱-۲- نظریه­ فشار
 

دومین شاخه از نظریه­ ساختار اجتماعی، نظریه­ فشار است که در آن، جرم به عنوان کارکرد تضاد بین اهداف افراد و وسایلی که آن­ها می توانند به طور قانونی در جهت رسیدن به اهداف از آن استفاده کنند، قلمداد می شود. بیشتر افراد در ایالات متحده خواستار ثروت، دارایی های مادی، قدرت، پرستیژ و دیگر امکانات زندگی هستند. اگرچه این اهداف اجتماعی و اقتصادی در همه­ی قشرهای اقتصادی برای مردم مشترک هستند، نظریه پردازان فشار اظهار می کنند که دستیابی به این اهداف وابسته به طبقه ی افراد می باشد. افراد طبقه­ی پایین نمی­توانند از طریق شیوه های مرسوم به این اهداف دست پیدا کنند. در نتیجه، آن­ها احساس خشم، ناکامی و عصبانیت می کنند که به عنوان فشار شناخته می شود. شهروندان طبقه­ی پایین می توانند وضعیت خود را بپذیرند یا می توانند وسایل جایگزینی برای دستیابی به موفقیت مانند دزدی، خشونت یا قاچاق مواد مخدر انتخاب کنند(سیگل، ۲۰۱۲: ۱۹۳). نظریه­ های آنومی دورکیم، آنومی مرتن، فشار عمومی آگنیو و آنومی نهادی مسنر و روزنفلد به عنوان زیرمجموعه های نظریه­ فشار مورد بررسی قرار می گیرند.

 

فقر: 

– محرومیت نسبی

– احساس بی کفایتی

– قدرت ذهنی محصور
نگهداری قواعد و هنجارهای مرسوم و متعارف: 

– علیرغم فلاکت و بدبختی، افراد به ارزش ها و قواعد فرهنگ مسلط طبقه متوسط وفادار باقی می مانند.
فشار: 

– افرادی که خواهان دستیابی به موفقیت های مرسوم هستند اما فاقد ابزار و فرصت برای دستیابی به این موفقیت ها باشند، فشار و ناکامی را تجربه می کنند.
شکل گیری گروه ها و دسته های بزهکار: 

– افراد گروه های قانون شکن به وجود می آورند تا روش های جایگزینی برای دستیابی به موفقیت جستجو نمایند.

 
جرم و بزهکاری: 

– افراد برای دستیابی به موفقیت در اعمال ضداجتماعی درگیر می شوند تا بدین وسیله احساس فشار وارده بر خود را فرو بنشانند.
حرفه های مجرمانه: 

– احساس فشار ممکن است پایدار باشد و حرفه های مجرمانه را تقویت کند.
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل ۳-۴- عناصر اصلی نظریه فشار. منبع: (سیگل، ۲۰۱۲: ۲۰۵).

۳-۲-۴-۱-۲-۱- نظریه­ آنومی امیل دورکیم
 

از نظر دورکیم[۵]، انحراف در برخی از عوامل اجتماعی، مانند تغییر سریع جامعه و منسجم نبودن افراد آن ریشه دارد. وی آشوب های اجتماعی اواخر قرن نوزدهم را ناشی از تغییر انسجام مکانیکی به ارگانیکی در اثر صنعتی شدن و شهرنشینی سریع می دانست. تغییر سریع جامعه باعث بی هنجاری[۶] شد، زیرا هنجارهای اجتماعی تضعیف می شوند یا از بین می روند یا تناقض ایجاد می کنند. دورکیم معتقد است با کاهش یکپارچگی اجتماعی، انحراف و جنایت افزایش می یابد. به نظر وی، انحراف بخش طبیعی و اجتناب ناپذیر همه ی جوامع است(کندال[۷]، ۱۳۹۳: ۲۹۱).

به منظور ارائه تعریفی از جرم، دورکیم در ابتدا نشان داد که هیچ عملی را نمی توان فی نفسه جرم دانست. او در کتاب تقسیم کار، مخرج مشترک همه جرایم را مجازات­های اعمال شده می­دانست. به عبارت دیگر، جرم و مجازات همواره با یکدیگر مرتبط می­باشند. دورکیم با توجه به معیار مجازات، جرم[۸] را از تخلف[۹] متمایز نمود. علاوه بر تمایزات مفهومی بین جرم و تخلف، او ماهیت جرم را در جوامع مختلف مورد بررسی قرار داد. به زعم دورکیم، در جوامع سنتی (همبستگی مکانیکی) جرم عملی است که ضمن جریحه نمودن وجدان جمعی، با واکنش و محکومیت گسترده و عمومی جامعه همراه گردد. با این حال، دورکیم به تمایز ظریفی بین عمل مجرمانه و مجرم در جوامع سنتی اشاره می­ کند. به زعم او در جوامع سنتی علت جریحه­دار شدن وجدان جمعی مجرم می­باشد نه یک رفتار اجتماعی خاص. با توجه به این امر، او معتقد بود که در پژوهش­های جرم­شناسی باید ماهیت مجازات و کارکردهای آن، مورد بررسی قرارگیرد. اساس جرم­شناسی دورکیم برپایه ارتباط جرم و مجازات است. به اعتقاد او، تنها در صورتی می­توان به تعریف دقیقی از جرم دست یافت که در این تعریف ویژگی­های مجازات و رابطه آن با جرم مشخص گردد. به عبارت دیگر یک تعریف دقیق از جرم همواره دربردارنده تفسیری از ویژگی­های مجازات است(بیرن و مزراشمیت، ۲۰۱۱: ۱۰۸).

دورکیم با رد باورهای عامیانه­ای که کارکرد مجازات را انتقام، بازدارندگی و اصلاح شخصیت مجرمان می­دانستند، کارکرد حقیقی مجازات را حفظ و تقویت انسجام اجتماعی می­داند. بنابراین در هر زمان که جرمی در جامعه اتفاق می­افتد، این جرم سریعاً بواسطه قوانین جزایی محکوم می­گردد و بدین طریق باورها و ارزشهای مشترک و مورد توافق در جامعه مجدداً از سوی جامعه مورد تأیید و حمایت قرار می­گیرد. به اعتقاد دورکیم، وجود مجازات در جامعه بیشترین اثربخشی و کارکرد مثبت را برای افراد درستکار و همنوا دارد. زیرا این افراد با توجه به مجازات و موقعیت نازل مجرمان در جامعه نسبت به همنوایی با قانون و انجام اعمال اخلاقی و منطبق با عرف، متقاعد می­گردند(همان: ۱۰۸).

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه ها  :

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:08:00 ق.ظ ]




البته مرتن تأکید می کند که واکنش همه­ی افراد نسبت به فشارهای اجتماعی به علت دسترسی نداشتن به فرصت های مشروع برای تحقق اهداف، مشابه نیست و همه­ی فرودستان برای دستیابی به اهداف مقبول اجتماعی دست به انحراف نمی زنند و هر کس به طریقی خود را با محیط سازگار می کند(صدیق سروستانی، ۱۳۹۰: ۴۴).
 

او پنج نوع واکنش را در ارتباط با فشارها و تنش های زندگی اجتماعی در ایالت متحده، شناسایی نمود که عبارت اند از: همنوایی[۴]، نوآوری[۵]، مناسک گرایی[۶]، کناره گیری[۷]، طغیان[۸]. قابل ذکر است که به جز همنوایی، چهار شیوه­ی دیگر، نابهنجار و انحرافی تلقی می شوند.

 

۱- همنوایی: رایج ترین واکنش از سوی افراد است. اگرچه، مرتن این موضوع را تبیین نکرد که چرا واکنش اکثریت اعضاء یک جامعه همنوایی است او فقط به ذکر این نکته پرداخت که بدون همنوایی، ثبات و پیوستگی اکثریت جامعه تداوم نمی یابد.

 

۲- نوآوری: از نظر مرتن، نوآوری وضعیتی است که بر اساس آن اهداف و ارزش های فرهنگی مطلوب و ناظر بر موفقیت، از سوی افراد جامعه پذیرفته می شود. با این حال، ساختارهای طبقاتی جامعه، متصلب و بسته می باشند. در چنین حالتی، افراد به نوعی انطباق نوآورانه و نابهنجار گرایش می یابند. نوآوری، رایج ترین واکنش نابهنجار و غیر طبیعی[۹] (بزهکارانه) در جرم‌شناسی است. که بر مبنای آن فرد کجرو از ابزارهای نامشروع برای دستیابی به اهداف مقبول و پذیرفته شده اجتماعی استفاده می کند. بسیاری از جرایم مالی و ملکی همانند (اختلاس، دزدی و سرقت) نمونه های بارزی از واکنش های نوآورانه می باشد. لذا این نوع واکنش نابهنجار، طیف وسیعی از بزهکاری اعم از جرایم یقه سفیدان، تا جرایم عمومی در میان اقشار پایین جامعه را شامل می شود. و عمدتا زمانی به وجود می آید که شکافی عمیق در جامعه بین اهداف و ابزار ایجاد گردد. علاوه بر این، به اعتقاد مرتن این نوع واکنش نوآورانه عمدتاً در میان افرادی که به طور نامناسبی اجتماعی گردیده اند، رایج می باشد.

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه ها  :

 

 

 

پایان نامه : بررسی جامعه ­­شناختی مهارت­های اجتماعی و ارتباطی مؤثر بر بازدارندگی رفتارهای پرخطر جوانان

 
 

۳- مناسک گرایی: مرتن، مناسک گرایی را جایگزینی برای نوآوری می داند. از نظر او، مناسک­گرایی نوعی واکنش به فشارها و تنش های اجتماعی است که در قالب آن فرد ارزش های نهادی (ابزارها) را درونی ساخته و در سطحی گسترده با آن درگیر می شود. در حالی که اهداف فرهنگی و هنجارهای مرتبط با آن را انکار می کند. در قالب مناسب گرایی فرد نسبت به اهداف فرهنگی و مطلوب یک جامعه همانند (موفقیت مالی، تحرک اجتماعی سریع و آنچه که موجب رضایت فردی است) بی توجه است. این نوع واکنش عمدتاً در میان اعضاء طبقه متوسط رو به پایین مشاهده می شود. زیرا اعضاء این طبقات پیوسته از سوی والدین در جهت وفاداری و تبعیت از هنجارهای اجتماعی تحت فشار قرار دارند.

 

۴- کناره گیری: کناره گیری نوعی واکنش (یا انطباق نامناسب[۱۰]) است که در قالب آن افراد نه به ارزش های فرهنگی تقیدی دارند و نه با ابزارهای نهادی و هنجاری همنوایی می کنند. این شکل از انطباق عمدتا در میان افرادی که به دفعات در دستیابی به هدف دچار شکست شده یا قابلیت لازم جهت کسب اهداف مورد نظر جامعه را ندارند، ایجاد می شود. پیامد این امر، نفی و انکار اهداف و ابزارهای نهادی است. کسانی که در چنین وضعیتی قرار دارند، به معنی واقعی از خود بیگانه اند. زیرا، این افراد برغم حضوردر جامعه نسبت به اهداف و ارزش های آن تعهدی ندارند. این گروه از افراد شامل، بیمارانی روانی، ولگردها ، بی خانمان ها، مطرودین اجتماعی، الکلی های مزمن و معتادین می باشند. ویژگی این نوع از واکنش انطباقی، شخصی بودن و در انزوا بودن آن است. لذا، آن را نمی توان واکنشی عام و عمومی دانست.

 

۵- طغیان: این وضعیت نشانگر بیگانگی از ابزارها و ارزش ها و اهداف مشروع است. در مقابل با عقب نشینی که عملی فردی است، طغیان اساسا عملی جمعی است. واکنش طغیانی (آشوب) زمانی شکل می گیرد که افراد اهداف فرهنگی یک جامعه و ابزارهای دستیابی به آنها را خود­مدارانه، اسطوره ای و خیالی ارزیابی کنند.در چنین حالتی، تعهد و وفاداری افراد نسبت به ارزشها و ابزارهای موجود جامعه کاهش می یابد. درنتیجه،اهداف و ارزش های جامعه با بحران مشروعیت مواجه می گردد. این امر، موجب شکل‌گیری اسطوره ها و آرمان های جدیدی در جامعه می شود که دارای دو کارکرد عمده است. نخست آنکه،اسطوره های جدید

 

جامعه، باید بتوانند عمده ترین دلایل و منابع شکست و ناکامی جامعه را در سطح کلان، شناسایی و مورد بررسی قرار دهند. ثانیاً، اسطوره های جدید باید به بنیان های جامعه ، روابط اجتماعی، لیاقت و شایستگی  فردی توجه نماید و بتواند ترکیب دقیقی از این شاخص ها و مؤلفه ها را شناسایی و ارائه نماید(بیرن و مزراشمیت، ۲۰۱۱: ۱۱۵-۱۱۷).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جدول ۱-۳- سنخ شناسی شیوه های سازگاری فردی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شیوه های انطباق
اهداف فرهنگی
ابزارهای نهادی
همنوایی
+
+
نوآوری
+

مناسک گرایی

+
کناره گیری


طغیان

 


 


 

منبع: (مرتن، ۱۹۶۹: ۲۶۳ به نقل از؛ بیرن و مزراشمیت، ۲۰۱۱: ۱۱۶).

 

نکته: علامت مثبت یعنی پذیرش و قبول، علامت منفی یعنی رد، علامت مثبت و منفی در کنار هم یعنی رد ارزش های موجود و جایگزین کردن ارزش های جدید(مقوله ی طغیان).

 

 

 

یکی از امتیازات نظریه­ مرتن این است که او مفهوم آنومی دورکیم را نه فقط در تبیین خودکشی به عنوان یک نوع انحراف اجتماعی استفاده کرد، بلکه این مفهوم را در مورد انواع جرم و بزهکاری به کار برد. در حالی که دورکیم در نظریه­ آنومی صرفاً به عوامل اجتماعی توجه نموده است، برخی بر این باور هستند که تفسیر مرتن در مورد آنومی نظریه ای دو عاملی است که هم بر برانگیزنده های فردی و هم بر ساختار اجتماعی تأکید نموده است. در ارتباط با الگوی کنش متقابل، مرتن موضوع محرومیت نسبی[۱۱] را مطرح می کند که به مقایسه­ آنچه موقعیت اجتماعی فرد را به ارتباطات وی با دیگران که در برخی از جنبه ها مشابه او هستند مرتبط می سازد برمی گردد. براساس منطق محرومیت نسبی، فقرا یا کسانی که در طبقه­ی پایین قرار دارند، نباید با آنان که در شرایط زندگی طبقات متوسط یا بالاتر قرار دارند مقایسه شوند. فقرا و دیگر طبقات اجتماعی باید خود را با کسانی که با آنها سروکار دارند یا معاشر آنها هستند مقایسه کنند. شدت و گستردگی محرومیت نسبی در جامعه، زمینه­ شکل گیری آنومی و به تبع آن شیوع انحرافات اجتماعی است. مرتن احساس جدا شدن فرد از گروه را آنومی ساده نامیده است و با یک نگرش سیستمی، عدم ادغام نظام های ارزشی در یکدیگر را آنومی شدید می نامد(احمدی، ۱۳۸۴: ۵۲-۵۳).

 

 

۱٫ Merton
 

۲٫ Strain Theory
 

[۳]. Parker & Mowen

۱. Conformity
 

۲. Innovation
 

۳. Ritualism

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:08:00 ق.ظ ]




جزییات بیشتر درباره این پایان نامه ها  :

پایان نامه : بررسی جامعه ­­شناختی مهارت­های اجتماعی و ارتباطی مؤثر بر بازدارندگی رفتارهای پرخطر جوانان

 
محیط اجتماعی نقش مهمی در نظریه­ فشار عمومی ایفا می کند. این وضعیت هم در سطح کنش های فردی و چهره به چهره و هم در سطح محیط اجتماعی وسیعتر اتفاق می افتد. در سطح کنش های فردی، در معرض فشار بودن عمدتاً کارکرد این مسأله می باشد که چگونه افراد با دیگران مانند والدین، همسالان، معلمان، همکاران و همسایگان رفتار می کنند. چنین رفتاری تحت تأثیر شدید گروه های بزرگتر و اجتماعاتی است که افراد به آنها تعلق دارند، همانطور که از موقعیت اجتماعی افراد در این گروه ها نیز تأثیر می پذیرد. بعلاوه، طبقه­ی اجتماعی، جنسیت، نژاد/قومیت و سن نیز بر این رفتار تأثیرگذار است(همان: ۱۸۴-۱۸۵).

بنابراین، در مقایسه با نظریه فشار کلاسیک، نظریه­ فشار عمومی در ماهیت خود بیشتر روانشناختی اجتماعی است و بر روی محیط بی واسطه به ویژه خانواده، همسالان، مدرسه و محیط های کاری تمرکز می­ کند. همچنین محیط اجتماعی وسیعتر و بزرگتر مانند اجتماعات، جوامع، جنسیت، نژاد/قومیت، سن و پایگاه اقتصادی را در نظر می گیرد. این محیط ها ایجاد فشار، در معرض فشار بودن و واکنش به آن را تحت تأثیر قرار می دهند. یک نفر ممکن است در یک خانواده­ی فقیر به دنیا بیاید، دیگری در یک خانواده مرفه و ثروتمند. فرد اولی احتمال بیشتری دارد که فشارهای بیشتری را تجربه کند و به شکل مجرمانه و بزهکارانه با آنها مقابله نماید(همان: ۱۸۵).

آگنیو به چهار منبع فشار اشاره می کند:

نخست، فشاری که ناشی از ناتوانی و شکست در دستیابی به اهداف مثبت و ارزشمند اجتماعی[۲] است. این ناتوانی به طرق متفاوتی ممکن می گردد که عبارتند از: شکاف بین آرمان­ها و اهداف با دستاوردهای عملی، شکاف بین توقعات و انتظارات با دستاوردهای عملی و در نهایت، شکاف بین نتایج و پیامدهای منصافانه و مطلوب با نتایج عملی، به عنوان مثال نوجوانان هنگامی که موقعیت و جایگاه خود را در زندگی اجتماعی ناعادلانه و نامطلوب ارزیابی کنند، فشار را تجربه می کنند.

دوم، فشار می تواند به دلیل از دست دادن اهداف و محرک های مثبت و ارزشمند[۳] در فرد ایجاد گردد. به عنوان مثال، از دست دادن دوست پسر یا دوست دختر در یک رابطه عاشقانه، بیماری شدید یا مرگ یکی از عزیزان، جدایی والدین. به اعتقاد آگنیو، چنین حوادث و رویدادهایی می تواند زمینه ساز بزهکاری در افراد گردند.

سوم، این فشارها ناشی از تجربیات و محرک های منفی[۴] گذشته و رویدادهای استرس زای زندگی است. همانند کودک آزاری، بی توجهی به قربانیان جرم، راوابط منفی فرد با والدین و گروه همسالان(بیرن و مزراشمیت، ۲۰۱۱: ۱۱۸-۱۱۹).

چهارم، فشار ناشی از فاصله­ی بین انتظارات و دستاوردها[۵]: زمانی که افراد خود را با همسالان شان که وضعیت مالی و اجتماعی بهتری دارند(مانند داشتن پول بیشتر یا تحصیلات بالاتر)، مقایسه می کنند، فشار را تجربه می کنند(سیگل، ۲۰۱۲: ۲۰۸). هر کدام از این رویدادها می تواند منجر به ظهور عواطف منفی در افراد،

دانلود پایان نامه

 

همانند ترس، عصبانیت و پرخاشگری گردد.

تأکید نظریه­ فشار عمومی بر محیط اجتماعی، به این معنی نیست که عوامل زیستی و روانی نقش کمرنگی در نظریه­ فشار عمومی دارند. برای تبیین جرم بایستی عوامل اجتماعی، روانی و زیستی در کنار هم به کار گرفته می شوند. بنابراین، احتمال وقوع جرم زمانی بیشتر است که افراد دارای خصوصیات روانی-زیستی خاصی در محیط هایی که فشار وجود دارد، قرار بگیرند(آگنیو، ۲۰۱۵: ۱۸۶).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع فشار
ناتوانی در دستیابی به اهداف
از دست دادن محرک های مثبت
وجود محرک های منفی
فاصله بین انتظارات و دستاوردها
حالت های منفی: 

-خشم

– ناکامی

– نومیدی

– افسردگی

– ترس

 
رفتار بزهکارانه: 

-مصرف مواد

-بزهکاری

-خشونت

-ترک تحصیل
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل ۳-۵- عناصر نظریه­ فشار عمومی. منبع: (سیگل، ۲۰۱۲: ۲۰۸).

 

 

۳-۲-۴-۱-۲-۴- نظریه­ آنومی نهادی استیون مسنر و ریچارد روزنفلد
 

مسنر و روزنفلد[۶] در کتاب جرم و رویای آمریکایی[۷](۲۰۰۷)، رویکرد دیگری را در رابطه با نظریه­ فشار مطرح کردند. آن ها در قالب نگاه سطح کلان به آنومی، رفتار ضد اجتماعی را به عنوان کارکرد تأثیرات فرهنگی و نهادی در جامعه­ی آمریکا ملاحظه نمودند و نظریه ای را با عنوان نظریه­ آنومی نهادی[۸] مطرح کردند. مسنر و روزنفلد با این دیدگاه مرتن موافق بودند که هدف موفق در فرهنگ آمریکایی نافذ و فراگیرنده است. آن ها از این مسأله با عنوان رؤیای آمریکایی[۹] نام بردند(سیگل، ۲۰۱۲: ۲۰۷). رویای آمریکایی جامعه ای را تصور می کند که در آن همه اعضاء جامعه بر مبنای رقابت آزاد بدنبال دستیابی به موفقیت های مادی بعنوان یگانه هدف مقبول اجتماعی می باشند. لذا رویای آمریکایی شامل ارزشها و عناصر فرهنگی خاصی همانند دستاورد های شخصی، فردگرایی[۱۰]، عام گرایی[۱۱] و تجلیل و احترام به موفقیت­های مادی است(کلینارد و مییر[۱۲]، ۲۰۱۱: ۷۸). به اعتقاد مسنر و روزنفلد، برغم تفاوت های نژادی و جنسیتی گسترده در جامعه­ی آمریکا، به نظر می رسد که اکثریت عمده شهروندان بر روی ارزشهای رویای آمریکایی توافق دارند. به زعم آنها، جامعه ایالت متحده قادر به تحقق رویای آمریکایی در میان بخش عمده­ای از شهروندانش نمی باشد. زیرا نهادهای اقتصاد سرمایه داری در جامعه ایالت متحده بیش از دیگر جوامع توسعه یافته، بر نهادهای فرهنگی و جامعه سلطه دارند(پارکر و موون، ۲۰۱۵: ۸۵).

تسلط نهادهای اقتصادی در تعادل نهادی قدرت[۱۳] به سه طریق صورت می گیرد:

نخست، بی ارزش شدن کارکرد های غیر اقتصادی: این وضیعت زمانی روی می دهد که دیگر آموزش و علم آموزی فی نفسه غایت و هدف نیست. بلکه از آن بعنوان ابزاری جهت کارایی و دستیابی به موقعیت های مناسب شغلی استفاده می شود.

دوم، نوع دیگر عدم تعادل نهادی زمانی ایجاد می شود که غالب نهاد ها جهت هماهنگی و انطباق با نیاز های اقتصادی تحت فشار قرار می گیرند. بعنوان مثال، در حالی که برخی از جوامع همانند ژاپن و تعدادی از کشور های اروپای غربی عمیقا به زندگی خانوادگی متعهد و وفادارند در ایالات متحده خانواده تحت سیطره اقتصاد بازار و نوسانات ناشی از آن قرار دارد. درنتیجه، نهادهایی همچون مدرسه و دولت شدیداً به حمایت های مالی بخش خصوصی وابسته هستند.

سوم، عدم تعادل نهادی می تواند ناشی از نفوذ هنجار های اقتصادی به درون دیگر حوزه­های نهادی باشد. تحت چنین شرایطی زوجین در خانواده بعنوان شریک در کنار یکدیگر زندگی می­ کنند. در این حالت مدیریت خانواده و تقسیم کار در آن می تواند عامل تضاد در میان زوجین باشد(مسنر و روزنفلد، ۲۰۰۷: ۸۳؛ به نقل از، بیرن و مزراشمیت، ۲۰۱۱: ۱۲۰-۱۲۱).

مسنر و روزنفلد استدلال نمودند که فرهنگ و ساختار نهادی ایالات متحده – به عبارت دیگر سازمان اجتماعی آن – مستقیما موجب افزایش سطح جرم هستند(شکل ۳-۶-). فشارهای آنومیک در جامعه ایالت متحده در غیاب اثر بخشی نهادهای غیر اقتصادی کنترل اجتماعی، همانند مدرسه و خانواده مشوق جرم هستند. بدلیل قدرت و سیطره بلامنازع ارزش­های اقتصادی سرمایه داری، بسیاری از پیام ها و معانی ارزشمند اجتماعی نهاد های غیر اقتصادی، بی ارزش می گردد. در نهایت، از آنجا که ارزش های موجود اقتصاد سرمایه داری قادر به ایجاد جامعه ای رقابتی نمی باشد، وجود آن در یک جامعه می تواند زمینه ساز جرم شود. زیرا این ارزش ها، موجب تشدید آنومی در جامعه می شود. بر طبق نظر مسنر و روزنفلد، گسترش آنومی و عمومیت یافتن آن در جامعه ایالت متحده، عامل عمده ای در جهت تبیین نرخ بالای جرم و تجاوز و همچنین جرایم یقه سفیدان می­باشد(بیرن و مزراشمیت، ۲۰۱۱: ۱۲۱).

 

ساختار اجتماعی
فرهنگ
رفتار اجتماعی
رؤیای آمریکایی 

 

آنومی                       فشار برای موفقیت مادی

 
سلطه اقتصاد در تعادل نهادی قدرت 

 

کنترل های نهادی ضعیف
سطوح بالای جرم
 

 

 

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:07:00 ق.ظ ]