جبران خسارت در مسئولیت دولت و فرد متفاوت است در اولی جبران خسارت و در دومی مجازات کردن است. هنگامی که مسئولیت بین المللی تحقق یافت کشور و یا سازمان بین المللی مسئول مکلف به جبران و ترمیم خسارات وارده می باشد بنابراین نتیجه اساسی مسئولیت تعهد به جبران خسارت است.
دیوان دائمی دادگستری بین‌المللی نیز درقضیه «کارخانه کوزرف» دررأی خود الزام به جبران‌خسارت را برای طرف مسئول در قبال نقض هر تعهد بین‌المللی شناخته است. اما اینکه خسارت به چه مفهوم است و ماهیت و روش‌های جبران آن کدامند و حدود و دامنه جبرن خسارت تا کجاست و چه پیامدهایی به همراه دارد.[۱]

گفتار دوم: مفهوم خسارت

در حقوق بین الملل خسارات دارای مفهومی وسیعتر از خسارت در حقوق داخلی استس و مفهوم متفاوت دارد: خسارت مادی و خسارت معنوی.

الف) خسارت مادی

ممکن است ناشی از عمل مستقیم یک کشور و یا اتباع آن و یا یک سازمان بین المللی باشد مانند غرق و یا ضبط یک کشتی دولتی و یا تخریب محل یک سازمان بین المللی و یا سفارتخانه.

ب) خسارت معنوی

یا غیرمادی خسارتی است که بر اثر حدوث آن به هیچ وجه لطمه مالی وارد نمی‌گردد مانند توهین و بی‌احترامی به مأموران سیاسی خارجی و کارمندان سازمان‌های بین‌المللی و یا بی‌حرمتی به پرچم یک کشور.

گفتار سوم: ماهیت و روش های جبران خسارت

الف) ماهیت جبران خسارت

از آنجا که مسئولیت بین المللی جز در موارد استثنایی دارای خصوصیت کیفری نمی باشد لذا بدیهی است که آثار آن نیز نمی تواند جنبه کیفری داشته باشد بنابراین جبران خسارت فقط دارای خصوصیت ترسیمی است و نه ترذیلی (نه تنبیه و مجازات) و رویه قضایی بر این عقیده استوار است.

ب) روش های جبران خسارت

اصولاً در صلاحیت مرجع قضایی یا داوری بین المللی است که به موضوع اختلاف رسیدگی می نماید لیکن روش هایی که معمولاً از آن استفاده می شود به شرح زیر است:

۱- اعاده شیئی به وضع و حالت اولیه

۲- ارضای خاطر از طریق اخلاقی

۳- اجرای مجازات در داخل کشور

۴- پرداخت غرامت

گفتار چهارم: حدود و دامنه جبران خسارت

خسارتی که باید جبران کرد خسارتی است که به وسیله رابطه سببیت با عمل غیرمشروع و برخلاف حقوق مرتبط است. به عبارت بهتر اصل این است که خسارت باید به طور دقیق و صحیح و کامل و تا حد امکان با ضرر و زیان مطابقت داشته باشد بنابراین جبران خسارت از سویی نباید کمتر از میزان ضرر و زیان باشد و از

 

سویی نباید از آن تجاوز نماید، نتیجه اینکه که تنها خسارت مستقیم با در نظر گرفتن عدم النفع زیان معنوی و سود و بهره عادلانه قابل جبران است و خسارت غیرمستقیم به هیچ وجه قابل مطالبه نمی باشد.

 

گفتار پنجم: اعاده وضعیت به حال سابق

اعاده وضعیت به حال سابق به روشنی یکی از شکل های جبران خسارت در مفهوم موسع کلمه است که دولت یا دولت های لطمه دیده حق دارند طلب کنند. از شکل های گوناگون جبران خسارت، اعاده وضعیت به حال سابق بیش از همه با این اصل کلی مسئولیت ارتباط دارد که طبق آن دولت مجرم موظف است همه آثار حقوقی و مادی عمل نادرست خود را با برقراری مجدد وضعیتی که در صورت عدم وقوع این عمل می‌توانست وجود داشته باشد، بزداید. نتیجه مستقیم این اصل یک قاعده خاص بین المللی است که به موجب آن دولت مجرم الزام دارد همه اقدامات مادی (مانند پس دادن سرزمین های اشغالی، رد عین مال تصرف شده و یا پرداخت معادل پولی آن و حقوقی (مانند اجرای مجدد تعهد نقض شده، محاکمه و مجازات عاملان جرم) لازم برای جبران زیان های وارد شده به دولت یا دولت های لطمه دیده را به عمل آورد. به علت این که اعاده وضیت به حال سابق بیش از دیگر شکل‌های جبران خسارت به اصل کلی فوق‌الذکر و علت وجودی آن نزدیک است مقدم بر همه راه ها بررسی می شود.[۲]

جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :

 

پایان نامه مسئولیت بین المللی دولت در قبال اعمال زیانبار اشخاص حقیقی و حقوقی
 
بند اول: مفهوم اعاده وضعیت

گرچه تقریبا همه حقوقدانان اعاده وضعیت به حال سابق را یکی از شکل های ویژه جبران خسارت به معنای موسع کلمه می دانند، در مورد مفهوم این طریق از جبران خسارت اتفاق نظر ندارند. در این زمینه دو گرایش اصلی مشاهدهمی شود. به نظر عده ای از حقوقدانان منظور از اعاده وضعیت به حال سابق، استقرار مجدد وضعیتی است که پیش از نقض وجود داشت، بدین معنی که رابطه دو طرف را به حالت اول برگرداند. از جمله این حقوقدانان می توان دویشر[۳] را نام برد. وی اعاده وضعیت به حال سابق را به عنوان جبران مستقیم خسارت تعریف می‌کند. این نوع ازجبران خسارت هنگامی صورت می‌گیرد که دولت مسئول موافقت می کند وضعیت پیش از وقوع عمل نادرست را با حفظ کلیت اصلی آن مجدد برقرار سازد. عقاید حقوقدانانی مانند بیسونت[۴] ، و ردروس، زمانک، ناگی[۵]، یوستاثیادس[۶] و جولیانو[۷] نیز در این راستا است.

اما اکثر حقوقدانان بر این اعتقادند که اعاده وضعیت به حال سابق استقرار یا استقرار مجدد وضعیتی است که در صورت عدم وقوع عمل نادرست می توانست در زمان اعاده وضعیت وجود داشته باشد. برای مثال، می‌توان از خیمنزدوآرچاگا نام برد. به عقیده او اعاده وضعیت به حال سابق به منظور استقرار مجدد وضعیتی است که در صورت عدم وقوع فعل یا ترک فعل می توانست وجود داشته باشد. حقوقدانان دیگری مانند آنزیلوتی، استراپ، رایتزر[۸]، مورلی[۹] و گرفرات نیز نظری مشابه دارند. در آرای محاکم بین المللی نیز دو مفهوم از اعاده وضعیت به حال سابق مشاهده می شود. برای مثال «دیوان دادگستری آمریکای مرکزی» در ۹ مارس ۱۹۱۷ در اختلاف میان السالوادور و نیکاراگوئه بر سر قانونی بودن معاهده بریان- چامورو[۱۰] منعقده میان نیکاراگوئه و ایالات متحده، از لحاظ حقوق السالوادور چنین تصمیم گرفت: حکومت نیکاراگوئه متعهد به استقرار مجدد و حفظ آن وضعیت حقوقی است که پیش از انعقاد معاهده بریان- چامورو میان جمهوری های طرفین دعوی وجود داشت. همچنین کمیسیون سازش فرانسه و ایتالیا در ۱۹ اکتبر ۱۹۵۳ در قضیه ملانی لاچنال از حکومت ایتالیا خواست که مال مورد بحث را پس از بازگرداندن به وضعیتی که در ژوئن ۱۹۴۰ داشت پس دهد. آراء فوق الذکر اعاده وضعیت به حال سابق را در مفهوم اول می پذیرد. برای مفهوم دوم می توان به رأی دیوان دائمی دادگستری بین المللی در قضیه «کارخانه شورزو» (۱۹۲۸) اشاره کرد. دیوان دائمی در این رأی اظهار می دارد که جبران خسارت حتی‌الامکان باید همه آثار عمل غیرقانونی را بزداید و وضعیتی را مجدد برقرار کند که با درنظر گرفتن همه احتمالات در صورت عدم وقوع آن عمل نادرست وجود می داشت.

این دو مفهوم از اعاده وضعیت به حال سابق زمینه های گوناگونی را شامل می شود. مفهوم اول از اعاده وضعیت به حال سابق به یک وضعیت واقعی یا حقوقی اشاره دارد که درگذشته واقعاً وجود داشت و در نتیجه نقض تعهد تغییر یافته است. در عوض، مفهوم دوم از اعاده وضعیت به حال سابق که به یک حالت حقوقی نظری از امور اشاره دارد که در هیچ زمان جزئی از واقعیت نبوده اما بنا به فرض می توانست در صورتی که عل نادرست در جریان امور دخالت نمی کرد، وجود داشته باشد. به نظر می رسد که این دو مفهوم اساساً با یکدیگر تفاوت دارند. در  مفهوم اول اعاده وضعیت به حال سابق به مفهوم مضیق کلمه است و مفهوم غرامت را کنار می گذارد، غرامتی که طرف لطمه دیده به خاطر زیان های وارد شده طی دوره تکمیل عمل نادرست و پس از آن تا زمان انجام یافتن اقدام جبرانی مستحق دریافت آن است. مفهوم دوم، با قائل شدن یک نقش جبرانی وسیع تر و کامل تر برای اعاده وضعیت به حال سابق نه تنها برقراری مجدد وضع موجود سابق، بلکه همچنین پرداخت غرامت مکمل را درنظر دارد.[۱۱] به عبارت دیگر مفهوم نخست، آن بخش از جبران خسارت را که به صورت اعاده وضعیت به حال سابق است، از بخش دیگر که به صورت پرداخت غرامت است، جدا می کند. درحالی که مفهوم دوم نوعی از اعاده وضعیت به حال سابق را درنظر دارد که در آن عناصر اعاده وضعیت و پرداخت غرامت به هم آمیخته اند.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...