پس از بررسی کودکان و نوجوانان کانون اصلاح و تربیت و اشراف بر علل فردی و غیر فردی موثر بر تکرار جرم، حال وقت آن است که بتوانیم روش هایی را ارائه دهیم تا در پرتو آن نه فقط کودکان و نوجوانان بلکه کانون اصلاح و تربیت نیز بتواند با آگاهی از نقاط ضعف، گامی موثرتر در اصلاح و پیشگیری از تکرار جرم در کودکان و نوجوانان بردارد.

برای آنکه بتوانیم یک نوجوان را در روند اصلاحی و تربیتی که در کانون طی می کند، راهنمایی کنیم ابتداً باید نقاط ضعف و قوت موجود در این سازمان را شناسایی کنیم و با ارئه راهکارهایی تلاش در بر طرف کردن این خلا داشته باشیم. زیرا هر سازمانی ممکن است علاوه بر کارکرد آشکاری که در قانون برای او تعیین و تعریف شده است یک کارکرد پنهان نیز داشته باشد.کارکرد پنهان کانون اصلاح و تربیت، باید در امتداد اهداف اولیه­ای باشد که برای او تعریف شده است و تمام تلاش ما این است تا با ارائه روش­هایی بتوانیم این اهداف را در سطح عالی محقق سازیم تا هم سازمانی با کارکرد بهتر و هم جامعه ای با نیروهای فعّال و موافق با قانون داشته باشیم.

علاوه بر کانون اصلاح و تربیت، کودک و نوجوان نیز باید از بعضی ابعاد که بیشترین نقش را در پیشگیری از تکرار جرم او بعد از آزادی از کانون دارد تقویت شود. زیرا تلاش کانون برای تهذیب و بازپروری کودک و نوجوان زمانی محقق می­شود که شرایط بعد از آزادی او نیز با اهداف تربیتی کانون همسو باشد. به همین منظور در این فصل به دو دسته از راهکارها اشاره خواهیم داشت: گفتار اول راهکارهای تربیتی که در کانون باید مدنظر قرار گیرد که شامل اصول حراستی، فضای داخلی کانون، طبقه بندی خوابگاه ، مسایل مربوط به بخش مراقبت بعد از خروج و مواردی از این دست و گفتار دوم راهکارهایی که بعد از آزادی باید توسط کودک و نوجوان مورد پیگیری قرار گیرد تا بتواند با بازپروری و باز اجتماعی کردن ارزش ها و هنجارهای جامعه به نیرویی مولد و مفید برای جامعه تبدیل شود.

 

 

 

 

 

 

گفتار اول: طرق موثر در تکمیل  برنامه های کانون اصلاح و تربیت با رویکردی پیشگیرانه
 

در این گفتار به بررسی مواردی می­پردازیم که کانون اصلاح و تربیت باید آنها را به عنوان موانعی در مسیر تحقق اهداف اصلاحی و تربیتی خود بداند، در کنار این آگاهی باید با بهره گیری از راهکارهایی که ارائه می­شود تلاش در رفع آنها داشته باشد. زیرا کانون اصلاح و تربیت وظیفه خطیری بر عهده دارد و در صدد تربیت کسانی است که هر کدام از آنها در صورت عدم توجه و تربیت صحیح،  می توانند در آینده نمونه­ای از یک جنایتکار خطرناک یا همان مجرم به عادت شوند. پس با دقت بیشتر در بکار گیری برنامه ­های اصلاحی و تربیتی می توان نتیجه به مراتب بهتر از آن مشاهده کرد.

 

 

الف- تغییر نگرش کانون اصلاح و تربیت از «سلب توان بزهکاری» به « بازپروری»
«­سلب توان بزهکاری مفهومی ساده است که یکی دیگر از اهداف نظام اصلاح و تربیت را در راستای کاهش نرخ تکرار جرم تشکیل می دهد. این مفهوم بر این فرض استوار است که بزهکاران تا زمانی که در حبس نگهداری می­شوند قادر به ارتکاب مجدد جرم نخواهند بود و بنابراین با بهره گرفتن از این روش نرخ ارتکاب جرم کاهش خواهد یافت. زیرا بزهکارانی که زندانی می­شوند از ادامه فعالیت­های مجرمانه خویش محروم می­گردند. به همین دلیل جدا کردن بزهکاران از جامعه بوسیله حبس آنها، آسانترین روش برای پیشگیری از استمرار ارتکاب جرم محسوب می گردد.از این جهت سلب توان بزهکاری به معنای محدود کردن حرکت و آزادی بزهکار و در نتیجه سلب هرگونه قابلیت ارتکاب مکرّر جرم و نیز راهکاری برای دفاع اجتماعی است»[۱]

سلب توان بزهکاری که می توان به آن عنوان «خنثی سازی»را نیز داد، به این معناست که بزهکارانی را که رفتارهای آنها برای جامعه خطرناک تشخیص داده می شود، با نگهداری در مکانی به نام زندان، از جامعه دور نگه داشته می شوند تا در مدتی که در زندان اقامت دارند جامعه و افراد آن، از اعمال ضد اجتماعی و خطرناک آنها در امان باشند. این رویکرد به نظر نمی­رسد که تمامی اهداف نظام تربیتی را دارا باشد و تکیه صرف بر این دیدگاه، بدون توجه به سایر اهداف نظام تربیتی و اصلاحی، باعث عدم موفقیت در بازاجتماعی کردن افراد می­گردد.

اگر کانون اصلاح و تربیت با هدف خنثی سازی کودکان و نوجوان، برنامه های اصلاحی و تربیتی خود را وضع و اجرا نماید، به این نتیجه منجر می شود که کانون صرفاً به مکانی برای نگهداری و نه اصلاح و تربیت کودکان و نوجوانان تبدیل می شود. امری که می تواند مسائل مخرب زیادی را در آینده برای جامعه به همراه داشته باشد.  هدف از تشکیل کانون اصلاح و تربیت با توجه به آیین نامه اجرایی آن، ایجاد مکانی برای تربیت و تهذیب کودکان و نوجوانان و آماده کردن آنها برای بازگشت به جامعه است. به عبارت دیگر می­توان گفت هدف از تاسیس کانون اصلاح و تربیت، فقط نگهداری کودکان و نوجوانان معارض با قانون نیست بلکه اجرای تمامی برنامه های آن باید با هدف بازپروری و بازاجتماعی کردن آنها است. دیدگاه ناتوان سازی ممکن است در مورد برخی از مجرمان و بزهکاران بزرگسال قابلیت پاسخگویی را داشته باشد،که با عدم موفقیت تمامی برنامه ­های اصلاحی در رابطه با او، بتوان با قطع کامل ارتباط با محیط بیرون، او را از ادامه رفتارهای بزهکارانه بازداشت. اما در مورد کودکان و نوجوانان کانون اصلاح و تربیت که ارتباط کامل با محیط بیرون داشته و از طریق تلفن با دوستان و آشنایان خود در بیرون در ارتباط اند، اگر این هدف دنبال شود به معنی بی ثمر بودن تمام برنامه های کانون است.

به نظر می رسد که کانون اصلاح و تربیت کمی از اهداف مقرره برای آن دور مانده و امید است که بتواند با تغییر دیدگاه کلی در اعضا و برنامه های اجرایی، به سوی هدف کلی مقرر برای آن پیش رود.

 

ب- فعال سازی بخش نگهداری موقت در کانون اصلاح و تربیت و طبقه بندی خوابگاه
همانگونه که قبلا نیز اشاره شد بخش نگهداری موقت ویژه کودکان و نوجوانانی است که هنوز حکم قطعی قضایی درباره آنها صادر نشده و یا دادگاه به هر دلیلی تشخیص دهد که کودک و نوجوان جدا از سایرین نگهداری شود. این امر براساس نظریه معاشرت ترجیحی که قبلاً به طور مفصل بیان شد، قابل توجیه است. کودکان و نوجوانانی که مرجع قضایی هنوز آنها را محکوم تشخیص نداده و برای آنها حکم قطعی صادر نکرده به این معناست که حالت خطرناک او هنوز برای جامعه محرز نشده است. بنابراین اسکان دادن او در کنار کسانی که اعمال ضد اجتماعی آنها مورد حکم قطعی قرار گرفته و در مواردی دارای سابقه تکرار جرم هستند، باعث می­شود که کودک و نوجوان در فرآیند هویت­یابی با کسانی همزیستی داشته باشد که اصول اخلاقی معارض با قانون را دارند. نتیجه این امر همان می­شود که در مصاحبه ها اشاره شد، بسیاری از کودکان و نوجوانان که اکنون دارای سابقه تکرار جرم هستند، در بار اول که به خاطر جرایم بسیار سبک به کانون ارجاع داده شده بودند، در اثر هم نشینی و آشنایی با کسانی که سابقه دار بودند شیوه بسیاری از سرقت ها را به خودی خود آموزش دیده بودند و بعد از آزادی از کانون، با تشکیل باندهایی از دوستان کانون، به ادامه اعمال خلاف قانون خود پرداخته اند.[۲]

هر کودک و نوجوانی که به کانون ارجاع داده می شود باید مورد مشاوره روانشناسی خاص و دقیق قرار گیرد تا تمام ابعاد شخصیتی و خلاهایی که او را به سوی جرایم( هر چند سبک) کشانده، معلوم گردد.این شناسایی شخصیت باید متفاوت از پرونده شخصیتی باشد که برای آنها تشکیل می شود. این بررسی روانشناختی برای آن باید باشد که بتوانند کودکان و نوجوانان را از نظر روحیات و مستعد بودن برای تکرار جرم طبقه بندی نموده و برای آنها برنامه ها و حتی محل اسکان های متفاوت در نظر بگیرند.

اگر مصاحبه های صورت گرفته به دقت مورد مطالعه قرار گیرد به خوبی معلوم است که هر یک از نوجوانان دارای روحیه متفاوت از دیگری است که شاید بتوان آنها را به اینگونه طبقه بندی کرد:

گروه اول: نوجوانانی که در اثر یک خطا و اشتباه به سوی جرم کشانده شده ­اند و به هیچ وجه روحیه شرارت و اعمال ضد اجتماعی را ندارند و باید جدا از دیگران نگهداری شوند. زیرا به راحتی با چند برنامه اصلاحی و تربیتی ساده می توان آنها را از مسیر جرم به سوی جامعه بازگرداند. نوجوانانی که در مصاحبه های ششم، هفتم و هفدهم مورد مصاحبه قرار گرفتند به هیچ وجه روحیه شرارت و گرایش به اعمال خلاف (­چه در داخل کانون چه در بیرون از آن) را نداشتند و جرایمی که انجام داده اند به هیچ وجه در آنها نهادینه نشده است. پس اسکان آنها در کنار کسانی که اعمال ضد اجتماعی در آنها درونی شده است به آنها صدمات زیادی وارد می کند.
گروه دوم نوجوانانی هستند که برخلاف گروه اول، بزه و بزهکاری را می توان در تمام ابعاد شخصیتی آنها ملاحظه کرد، جرایمی که آنها در خارج از کانون مرتکب شده اند و خلاف زندان­هایی که در داخل کانون انجام می دهند اعم از مصرف مواد مخدر بویژه شیشه یا قرص های ترامادول و یا خودزنی­ها، همه حکایت از آن دارند که ارجاع چندین باره آنها به کانون(­به علت سابقه دار بودن) نه تنها تاثیری بر روی آنها نداشته بلکه آنها را پخته تر و با تجربه تر نیز کرده است!!! نوجوانانی که در مصاحبه های نهم، دوازدهم و سیزدهم مورد بررسی قرار گرفته اند از همین گروه هستند. برنامه های اصلاحی و تربیتی که برای آنها وضع و اجرا می شود باید به مراتب موثرتر از سایرین باشد. زیرا برای اصلاح و تربیت این دسته از نوجوانان ابتدا باید الگوها و ارزش هایی که برای آنها نهادینه شده است به طور کامل از ذهن آنها زدوده شود سپس بتوان برنامه های اصلاحی و تربیتی را برای آنها اجرا نمود. پس روش تربیتی آنها متفاوت از گروه اول است.
دسته سوم کسانی هستند که می توان گفت در حد وسط این دو گروه قرار دارند و بسته به اینکه در محیط کانون با کدام دسته هم نشینی داشته باشند به سمت آنها گرایش پیدا می کنند. نتیجه طبیعی این امر آن است که اگر این دسته ار نوجوانان در کنار دسته دوم اسکان داده شوند، پیش بینی تشکیل گروه های بزهکاری در داخل و بیرون کانون بعید به نظر نمی­رسد.مصاحبه پانزدهم مثالی برای این قضیه است.
مددکاران و روانشناسان کانون باید با بررسی و صرف زمان برای بررسی ابعاد روحی و روانی کودکان و نوجوانان، بتوانند برای هرکدام آن روش تربیتی را که مناسب با اوست را انتخاب و اعمال نمایند. اگر از این شیوه استفاده شود می توان امید داشت که تمام کودکان و نوجوانانی که به کانون ارجاع داده می شوند به مکانی می آیند که به طور قطع امید به اصلاح در آنها وجود دارد نه اینکه صرفا کانون جایی باشد با برنامه های از قبل تعیین شده که نوجوان با هدایت دستگاه قضایی در روند آن قرار می گیرد و بعد از اتمام زمان محکومیت از آن خارج می شود.

 

ج-  تمرکز بیشتر بر اصول حفاظتی
کانون اصلاح و تربیت به مانند تمامی زندانهای کشور، دارای یگان های حفاظتی و حراستی است که در بخش اول به طور کامل به شرح و بیان وظایف آنها پرداختیم.[۳] یگان های حفاظتی نه تنها وظیفه حراست از محیط کانون و جلوگیری از فرار کودکان را بر عهده دارند بلکه هم سو با اهداف تربیتی کانون، باید زمینه را برای باز اجتماعی کردن کودکان و نوجوانان معارض با قانون فراهم نمیایند.

اگر در یک سازمان، کلیه اعضا و کارکنان، با تمرکز بر برنامه ها و اهداف آن، به سمت جلو حرکت داشته باشند این سازمان قادر خواهد بود که اهداف خود را به در کوتاه مدت یا بلند مدت محقق سازد اما اگر بخشی از این سازمان، اهدافی در تضاد با اهداف کلی مقرر داشته باشد تحقق اهداف و اجرای برنامه­ای آن می تواند با مشکل جدی روبه­رو شود.

بررسی­های به عمل آمده از نوجوانان پس کانون اصلاح و تربیت، حکایت از آن داشت که یگان حفاظتی کانون در برخی موارد اهدافی متفاوت از اهداف کلی کانون را دنبال می­ کند.[۴] در برخی از مصاحبه­ها نوجوانان اشاره به سربازان و بعضا کادر کارگاهها و سایر کسانی داشتند که در قبال دریافت پول از نوجوانان پسر برای آنها قرص های ترامادول وارد کانون می کرد و به دست آنها می رساند!!

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...