عشق به عنوان یکی از مهم ترین و اساسی ترین مفاهیم شعر فارسی محسوب می گردد. اما نوع گرایش به آن در ادوار گوناگون شعر فارسی متفاوت بوده است. در آثار حماسی از عشق به عنوان پدیده ای در خدمت حماسه و برای پیشبرد آن استفاده شده است. عشق در شاهنامه، بزرگ ترین اثر حماسی فارسی، از جایگاه ویژه و ممتازی برخوردار است. در دل داستان های رزمی شاهنامه، شاهد زیباترین ماجراهای عاشقانه هستیم. عشق در شاهنامه در خدمت مصالح ملّی قرار می گیرد. عشق زمینی است و با مشارکت جسم و جان به نمایش گذاشته می شود. عاشق و معشوق نقشی فعّال در داستان ها ایفا می کنند. وصال میّسر است و به همین سبب در این سروده ها سوز و گدازی آنچنانی به چشم نمی آید.
جایگاه اصلی ظهور و بروز عشق ادبیات غنایی است. چرا که این نوع ادبی محّل بیان احساسات و عواطف انسانی به شمار می رود. در این بخش منظومه ی ویس و رامین مورد بررسی قرار گرفته است؛ عشق در این منظومه زمینی و جسمانی است. عاشق و معشوق حضوری فعّال و پرتلاش در جهت وصال دارند. سختی ¬ها و موانع بر سر راه دو دلداده با جسارت، وفاداری و صبر معشوق برطرف می گردد و وصال صورت می گیرد.
عشق در منظومه های عاشقانه ی نظامی به سه شکل عشق جسمانی یا مجازی، عشق عرفانی و عشق عذری نمود می یابد. نظامی اساس هستی را بر عشق استوار دانسته و بی عشقی را مرگ نامیده است. در این سروده ها عشق دو سویه است. عاشق و معشوق دارای شخصیّت هایی مستقل و فعّال هستند و در عشق ورزی حماسه می آفرینند.
ورود تصوّف و عرفان به شعر تحّولی عظیم دراین مفهوم ایجاد کرد. عشق از زمین به آسمان رفت و به عنوان استوارترین رشته ی پیوند میان خلق و حق شناخته شد. همچنین معبود، جایگاه معشوق زمینی را در این عرصه به خود اختصاص داد. مثنوی مولوی اثر مورد مطالعه در این بخش است. مولانا برآن ¬است
که عشق قابل شرح و توصیف نیست. او ویژگی هایی چون جاودانگی، حیات بخشی، سوزانند ه گی و عظمت را برای عشق نام می برد. مولانا نیز مانند سایر عرفا عشق را به دو دسته حقیقی و مجازی تقسیم می کند؛ عشق به حضرت حق را بهترین نوع عشق می نامد و عشق مجازی را پلی برای رسیدن به عشق حقیقی معرفی می کند .
بهترین جولانگاه برای حدیث بی پایان عشق، غزل است؛ غزل بستری است برای بیان حالات عاشق، و در واقع عشق، اصلی ترین مضمون غزل است که بر مدار معشوق دور می زند؛ می توان گفت؛ هسته مرکزی غزل، معشوق است.
معشوق در غزل، موهوم است و اگردر اصل، حقیقی بوده است، در غزل به اسطوره تبدیل می شود. معشوق، سنگ صبور عاشق است و شاعر، دردها و آرزوهای خود را، در ابیات پراکنده ای خطاب به او بیان می کند؛ البته، معشوق شاعران در غزل متفاوت است؛ این معشوق در غزل های عارفانه؛ خدا، در غزل های مدحی؛ ممدوح و در غزل های عاشقانه؛ گاه زن و گاه نوخط است؛ در بعضی از غزلیّات هم ممکن است این چند نوع معشوق، درآمیخته باشند. در بین غزل سرایان زبان فارسی سعدی انتخاب و عشق در شعر او مورد بررسی قرار گرفته است.
غزل سعدی محل بیان لطائف عاشقانه است که می توان آن را حمل به مضامین عارفانه نیز کرد و یا در خلال آن از مطالب اجتماعی و سیاسی نیز سخن گفت؛ اما هدف اصلی، بیان کلامی عاشقانه است. عاشق در سروده -های سعدی از خود بی خود و ذوب در معشوق است، سعدی برای عاشق ویژگی هایی چون وفاداری، بی قراری، تلّون کلام و … را نام می برد. معشوق سعدی، موجودی دست نیافتنی ست که توجهی به عاشق زار ندارد و سوز و گداز عاشق تأثیری در او نمی گذارد. اما با تمام بد عهدی ها و بی اعتنایی ها همچنان منظور عاشق است، و عاشق شب و روز در

 

پی یافتن راهی برای جلب رضایت اوست.

جزییات بیشتر

 

در سبک وقوع اوضاع دگرگون شد؛ سنّت ناز معشوق و نیاز عاشق دچار تحّول گردید، به طوری که این بار معشوق خواهنده است و از عاشق از او روی گردان. اساس مکتب وقوع بر توصیف روابط عاشق و معشوق و بر واقعّیت گویی مبتنی است؛ معشوق واقعی و رابطه های عاشقانه واقعی. اما با توجه به شرایط اجتماعی آن زمان نمی توانستند از معشوق زن نام ببرند و نشانی بدهند؛ از این رو، باتوجه به عدم حضور زنان در اجتماع شاهد حضور گسترده معشوق مذکّر در عرصه فارسی هستیم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...