نسبت بدهی بلند مدت به حقوق صاحبان سهام |
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام یکی از مقیاس های اندازه گیری اهرم مالی شرکت می باشد این نسبت از طریق تقسیم کل بدهی های شرکت به حقوق صاحبان سهام بدست می آید که نشان می دهد که شرکت برای تامین مالی دارایی هایش چه درصدی از حقوق صاحبان سهام و بدهی استفاده می کند. بعضی اوقات تنها بدهیهای بلندمدت بجای کل بدهیها در معادله فوق استفاده میشود. نسبت بالای بدهی به حقوق صاحبان سهام می تواند منجر به پرداخت هزینه بهره مازاد شود و معمولا به این معنا می باشد که شرکت بیشتر از بدهی در تامین مالی استفاده نموده است. اگر مقدار بدهی زیادی در تامین مالی شرکت استفاده شود و باعث افزایش نسبت بدهی به حقوق صاحبان شود؛ شرکت بالقوه باید درآمد بیشتری نسبت به وقتی که تامین مالی خارجی نکرده بود تولید کند. اگر به این طریق درآمد شرکت به مقدار قابل توجهی نسبت به هزینه بدهی (هزینه بهره) افزایش پیدا کند پس سهامداران از درآمد بیشتری با مقدار سرمایه گذاری قبلیشان در شرکت بهرهمند میشوند. در حالیکه هزینه تامین مالی از طریق بدهی بیشتر از بازدهای باشد که شرکت از طریق کسب بدهی در سرمایهگذاری و فعالیتهای تجاری کسب می کند ممکن است منجر به ورشکستگی شرکت شود که در نهایت هیچ چیز را برای سهامداران باقی نخواهد گذاشت. پس بدهی می تواند یک حالت تعادل بسیار شکننده باشد که نشاندهنده تاثیر اهرم مالی و اهمیت نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام باشد. نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام همچنین به صنعتی که شرکت در آن فعالیت می کند وابستگی شدیدی دارد. برای مثال صنعتهایی که سرمایهبر هستند مانند شرکتهای ساخت اتومبیل تمایل دارند نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام بالای 2 داشته باشند در حالیکه شرکتهای تولید کننده کامپیوتر شخصی معمولا نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام زیر 0.5 دارند (آتی نگر، 1385).
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه :
پایان نامه رابطه بین قابلیت های بازاریابی و عملیاتی با عملکرد مالی
2-2-3-7- شاخص کارایی
زمانی که دادهها اندازه همزمانی را در مورد چند متغیر شامل میشوند؛ تحلیل دادهها را تحلیل چند متغیره مینامند. بسیاری از روشهای چند متغیره براساس الگوی احتمال مورد بررسی که به توزیع نرمال چند متغیری موسوم است قرار دارد. از جمله بررسیهای علمی که برای آن روشهای چند متغیری به کار میرود موارد زیر قابل ذکر است:
کاهش دادهها یا سهولت ساختاری: بدون اینکه اطلاعات با ارزش را از دست بدهیم، تا جایی که ممکن است پدیده مورد مطالعه، در قالب یک شاخص ترکیبی؛ ساده ارائه میشود و این امر تعبیر و تفسیر را سادهتر میکند.
جدا کردن و دستهبندی کردن: دستهه ای اشیاء یا متغیرهای مشابه برمبنای خصیصهها اندازهگیری شده تشکیل میشوند.
بررسی وابستگی میان متغیرها: طبیعت روابط میان متغیرها مورد علاقه است. آیا بهطور طبیعی تمام متغیرها مستقلاند یا اینکه آیا یک یا چند متغیر به سایرین وابستهاند؟ اگر چنین است چطور؟
روشهای تحلیلی چند متغیره را میتوان براساس کارکرد و قابلیت ها، به دو دسته تقسیم نمود؛ بدین ترتیب که گروهی از روشها به رتبهبندی گروهها براساس مجموعه متغیرها
میپردازند و دستهای دیگر از روشهای تحلیلی چند متغیره، که گروههای موردنظر را براساس مجموعه متغیرها، دستهبندی و سطحبندی میکنند. به این منظور مختصرا به معرفی هریک از دسته روشهای چند متغیره پرداخته میشود.گروهی از این روشها، از طریق فرمولهای ساده و با رفع محدودیت ناشی از یکی نبودن مقیاسها، امکان مقایسه نسبی گروههای مختلف را فراهم مینمایند؛ لکن گروهی از روشها با محاسبات پیچیده آماری همراه هستند (صفوی و فلاحتی، 1386).
2-2-4- بازده داراییها
در این مطالعه سعی بر این است تا از متغیر بازده داراییها و بازده حقوق صاحبان سهام که از نسبت های سودآوری میباشد جهت شاخصی برای اندازه گیری عملکرد مالی بهره گرفته شود.
یکی از وظایف مهم مدیران کنترل داراییهای عملیاتی است. اگر داراییهای اضافی در عملیات به کارگرفته شوند هزینههای عملیاتی افزایش خواهند یافت. بازده داراییها با کنترل هزینهها، سود خالص و حجم فروش موجب میشود مدیران در بکارگیری داراییهای عملیاتی به دقت برنامهریزی نمایند. در واقع بازده داراییهای عملیاتی معیار اساسی مورد استفاده جهت ارزیابی عملکرد مدیریت است. هنگامی که شرکتها با عملکرد مشابه، دارای عمر دارایی متفاوتی هستند، بدون تعدیلات بهای تمام شده تاریخی، میتوانند موجب کاهش قابلیت مقایسه بازده داراییها گردد. رشد داراییها، ترکیب داراییهای اندازهگیری شده به بهای جاری را افزایش داده و موجب افزایش سودمندی بازده داراییها میگردد. محققان بازده دارایی را به طور منظم به نسبتهای خاصتر (گردش دارایی و حاشیه سود) تفکیک نموده تا اطلاعاتی راجع به سودآوری شرکت بدست آورند. نتایج حاکی از آن بود که برآورد نسبت گردش داراییها و حاشیه سود برای سودآوری جاری سودمند است و اطلاعاتی در مورد راهبردهای شرکت ارائه میدهد .در واقع این نسبتها برای بیان تغییرات، در بکارگیری داراییهای شرکت در جهت کسب عملکرد عملیاتی برتر سودمند میباشند. راهبرد، بخش اساسی در هر برنامه عملیاتی موثراست. شرکتها میتوانند با انتخاب یک راهبرد و اهتمام بر آن به نتایج مطلوب دست یابند. انواع مختلفی از راهبردهای تجاری طی سالهای گذشته شناسایی شده، با وجود آن، راهبرد عمومی”پورتر” رایجترین آنهاست. پورتر[1](1980) بیان میدارد برای کسب سودآوری بلند مدت و مطمئن بجای اینکه راهبرد میانه رو داشته باشند، اتخاذ یک راهبرد عمومی مطلوبتر میباشد. هدف شرکتهای”رهبر در هزینه” از بکارگیری داراییها، بهبود و افزایش کارایی مدیریتی است؛ یعنی مدیریت موفق بر داراییهای فیزیکی را در این راهبرد مدنظر قرار می دهند. پیشرفت روز افزون فنآوری و نوآوری در فرآیند تولید از جمله عواملی است که موجب کاهش کارایی عملیاتی داراییها میگردد. بهرهمندی از امکان رشد در راستای بهبود مدیریت داراییها، برای آن دسته از شرکتها که در اندیشهی بهبود کارایی و اثربخشی هستند (شرکتهای رهبر در هزینه) مهمتر است . مدیران این دسته از شرکتها میکوشند تا با بهرهگیری از برنامههای نظاممند، ترکیبی کمنظیر از داراییها را فراهم نموده و به مزیت بهای تمام شده دست یابند. بنابراین انتظار میرود تاثیر منفی رشد دارایی بر بازده داراییها در شرکتهای پیرو “رهبر در هزینه” از شدت کمتری برخوردار باشد.
بازده داراییها نشان دهنده توانایی مدیریت در استفاده کارا از داراییها میباشد و بیشتر بر روی بازدهی بخش عملیات متمرکز است. این معیار در کنار معیار نسبت بدهیها (میزان استفاده بنگاه از اهرمهای مالی) نظام دوپانت را تشکیل می دهند. اگر داراییهای اضافی در عملیات به کارگرفته شوند مانند این است که هزینه های عملیاتی افزایش یافتهاند. یکی از مزایای مهم فرمول نرخ بازده داراییها این است که مدیران را به کنترل داراییهای عملیاتی وادار میسازد و همواره با کنترل هزینهها، نرخ سود خالص و حجم فروش، به کنترل داراییهای عملیاتی نیز میپردازند. نسبت بازده داراییها حاصل تقسیم سود خالص به کل داراییهای است (پینوو[2]، 1383).
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-31] [ 08:32:00 ق.ظ ]
|