نظریه تخلف زودهنگام و دیرهنگام جرالد پترسون و کارن یوئرگر |
از طرف دیگر، متخلفانی که عمل خلاف را دیرهنگام شروع کردند، از جامعه پذیری ناقص رنج نمی برند. در عوض، علت اصلی تخلف این دسته افراد، ارتباط و تعامل نزدیک و صمیمی آنها با همسالان منحرف می باشد. در نتیجه، تشویق و حمایت همسالان و بستر اجتماعی آنها زمینه بروز تخلف را فراهم می سازد. همچنین، از آنجایی که متخلفانی که دیرهنگام یا با تأخیر اقدام به تخلف می کنند، از والدگری نامناسب و از جامعه پذیری ناقص رنج نمی برند، مهارت های اجتماعی شان نسبتاً دست نخورده باقی میماند و احتمالاً در زمان بزرگسالی میتوانند از اعمال مجرمانه دوری نمایند(همان: ۳۲).
۳-۲-۴-۴-۴- نظریه های رفتارهای پرخطر
۳-۲-۴-۴-۴-۱- نظریه رفتار مشکل آفرین ریچارد جسور
ریچارد جسور[۴] در رابطه با رفتارهای پرخطر یک مدل روانی-اجتماعی[۵] ارائه می دهد و بر این باور است که باید از همه پیامدهای بالقوهی این رفتارها آگاه بود، نه فقط پیامدهای زیستی-بهداشتی(پزشکی) آن را مورد توجه قرار داد. جسور بیان می کند که تحلیل هزینه-فایده ای از عوامل پرخطر باید انجام شود(عامل خطر در واقع یک عامل یا شرطی است که مطابق با سلامت، کیفیت زندگی یا خود فرد می باشد)، و فرد نمی تواند به سادگی خود را گرفتار هزینه های بالقوهی این رفتارها نماید. در دورهی نوجوانی، رفتارهای پرخطر می توانند تابعی از رشد بهنجار و طبیعی باشند. خواه نوجوانان از این امر آگاهی داشته باشند یا نه، این رفتارها اغلب دارای کارکرد، هدفمند و جهت یابی شده هستند(جسور، ۱۹۹۲؛۱۹۹۸). نوجوانان ممکن است رفتارهایی مانند سیگار کشیدن، نوشیدن مشروبات الکلی و فعالیت جنسی را انجام دهند تا بدین وسیله تأیید و احترام همسالان خود را به دست آورند، از والدین خود مستقل شوند، احساس رشد و بلوغ ذهنی کسب کنند و با استرس مقابله نمایند. از آنجایی که این اهداف در رشد بهنجار نوجوان مهم هستند، رفتارهای پرخطر، نوجوانان و جوانان را در دستیابی به این اهداف کمک می کنند(با ارتباط و تعاملی که با هم برقرار می کنند تا تغییری را موجب شوند). برعکس، پیامدهای منفی رفتارهای پرخطر می تواند بسیاری از امور مربوط به رشد را به مخاطره بیندازد، و شایستگی، بلوغ، نقش های اجتماعی مطلوب و گذر سالم و صحیح به بزرگسالی را مانع شود(والنسیا و کرامر[۶]، ۲۰۰۰: ۵۳-۵۴).
مطابق با دیدگاه جسور، عوامل مربوط به علت و معلول رفتارهای پرخطر متعدد و مرتبط به هم می باشند. عوامل خطر برای مشارکت در رفتارهای پرخطر شامل سابقهی مصرف مواد توسط خانواده، فقر، مدل های رفتار انحرافی، فرصتهای دریافتی پایین زندگی، عزت نفس پایین و رفتارهای مسأله دار از قبل موجود می باشد. عوامل حمایتی در برابر رفتارهای پرخطر، هوش بالا، خانواده منسجم و دارای همبستگی، مدارس با کیفیت، مدل های نقشی برای رفتار مرسوم و متداول، ارزشمند بودن موفقیت، حضور در کلیسا(مکان های مذهبی)، و مشارکت و فعالیت در مدرسه و باشگاه های داوطلبانه را شامل می شود. این عوامل حفاظتی تبیین می کنند که چرا برخی نوجوانان با وجود قرار گرفتن در معرض خطر بالا، مرتکب رفتارهای پرخطر نمیشوند یا در دام پیامدهای منفی ای که این رفتارهای پرخطر می توانند به وجود آورند، گرفتار نمیشوند(همان: ۵۴).
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه ها :
پایان نامه : بررسی جامعه شناختی مهارتهای اجتماعی و ارتباطی مؤثر بر بازدارندگی رفتارهای پرخطر جوانان
۳-۲-۴-۴-۴-۲- نظریه زمان بندی بلوغ چارلز اروین
چارلز اروین[۷] مدل علی-معلولی رفتار پرخطر را ارائه داده است. این مدل شبیه به مدل اجتماعی – روانی جسور می باشد، از این نظر که این مفهوم را تأیید می کند که رفتار پرخطر در طول دورهی نوجوانی به عنوان یک مؤلفهی طبیعی برای رشد اجتماعی-روانی-زیستی ایجاد می شود. این مدل علی-معلولی از این نظر منحصر به فرد است که بر تأثیر زمان بندی بلوغ زیستی[۸](تکامل جنسی) در حوزه شناختی، خودپنداره ها، ادراک از محیط اجتماعی و ارزش های فردی تأکید می ورزد. این چهار عامل اجتماعی – روانی به نظر می رسد که بر رفتار پرخطر نوجوانان از طریق تأثیر بر ادراک خطر و خصوصیات گروه همسالان تأثیر میگذارند(اروین و میلستین[۹]، ۱۹۸۶).
مطابق با دیدگاه اروین، زمان بندی بلوغ، درصد احتمالی و طول مدت آن دارای تأثیر شگرفی بر تصویر بدنی، عزت نفس، رشد روابط مربوط به جنس مخالف، وابستگی به همسالان، استقلال از خانواده و عملکرد تحصیلی می باشد. مثال مربوط برای توضیح این مدل، در واقع یک نوجوان پسر با بیماری تصلب بافت های مثانه بود. این پسر با بلوغ دیررس در مقایسه با سایر پسران در محرومیت از جامعه به سر می برد. نوع بدن نابالغ وی ممکن است برای وی و همسالانش نامطلوب و ناخوشایند به نظر برسد. رفتار پسران دارای بلوغ دیررس اغلب به میزان کمتری به صورت رفتارهای مردانه مشاهده شده و با رفتار همسالان ناسازگار و ناهماهنگ است، به دلیل اینکه وی با دیگران متفاوت و فاقد خصوصیات موردنظر همسالان خود می باشد، ممکن است در معرض پذیرش خطر برای اثبات خود قرار گیرد(همان: ۱۹۸۶).
یک دختر با بلوغ دیررس دارای یک برتری روانشناختی و حمایتی نسبت به یک دختر با بلوغ جنسی زودرس می باشد، از این نظر که آنها دارای رفتار و علایق جنسی تأخیری نسبت به جنس مخالف، بحرانهای هویتی که دیرتر تجربه می شوند و نیازمندی کمتر برای تصمیم گیری و استقلال از خانواده می باشند. بنابراین، یک دختر با بلوغ دیررس بایستی دارای میزان پایین تری از شیوع احتمالی رفتارهای پرخطر باشد که دلیل آن نیز حمایت خانوادگی گستردهتر و شبکهی اجتماعی دوستان هم سن و سال یا جوان تر می باشد. از طرفی یک دختر دارای بلوغ زودرس هیچ گونه تناسبی با همسالان خود نداشته و اغلب شهرت بیشتری در میان پسران سنین بالاتر دارد. وی افزایش فشارهای محیطی را جهت بروز رفتارهای پرخطر تجربه می کند(والنسیا و کرامر، ۲۰۰۰).
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-31] [ 03:17:00 ق.ظ ]
|